کتاب یونانی خواستار همسری یونانی
معرفی کتاب یونانی خواستار همسری یونانی
یونانی خواستار همسری یونانی رمانی از فردریش دورنمات رمان نویس معاصر سوئيسی است که در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید. او در این رمان داستان مردی را روایت میکند که با یک ازدواج زندگیاش زیرورو میشود.
درباره کتاب یونانی خواستار همسری یونانی
آرنولد آرشیلوخوس، مردی میانساتل و کمرو است که به عنوان کمکحسابدار در یک شرکت کار میکند. اما یکشبه به خاطر ازدواج با کلوئه معروف میشود. ریشه اجدادی آرشیلوخوس به یونان برمیگردد و وقتی برای ثبت آگهی ازدواجش میرود در قسمت توضیحات تکمیلی آن مینویسد: «یونانی خواستار همسری یونانی». این جمله کلوئه را سر راهش قرار میدهد و در همان اولین ملاقات زندگی آرنولد متحول میشود.
آرشیلوخوس نظم اخلاقی و جهان خاص خودش را دارد و بر اریکه بنای او از این نظم اخلاقی، رییسجمهور نشسته است؛ جایگاه دوم مربوط به اسقف؛ جایگاه سوم برای صاحب کارخانه ماشینسازی پوتی- پایزان و شرکا و جایگاه چهارم متعلق به پاساپ نقاش مدرن است. عناوین پنجم تا هشتم هم به ترتیب برای باب فورستر- مونرو سفیر امریکا، استاد دُتور وکیل، هرکول واگنر رییس دانشگاه و بیبی آرشیلوخوس برادرش است.
آرشیلوخوس که مردی از طبقه پایین جامعه است در اولین روز قرار با کلوئه، با همه اعضای بنای نظام اخلاقیاش روبهرو میشود و همه آنها با او خوشوبشی گرم میکنند؛ اتفاقی که تعجبش را برمیانگیزد.
آرنولد در همان روز اولین قرار تصمیم به ازدواج با کلوئه میگیرد و زندگیاش در ۲۴ ساعت دچار تغییرات زیادی میشود و به وسیله تکتک شخصیتهای مهم نظام اخلاقیاش، صاحب جایگاه بالا و ثروت میشود اما روز ازدواج حقیقتی برایش آشکار می شود.
دورنمات در این داستان سمبلیک با زبانی طنز و طعنهآمیز با هرکدام از شخصیتهای نظام اخلاقی قهرمان داستان به سراغ یکی از مفاهیم قابل تعارض در درام رفته و ریشه برقراری ارتباط و گفتوگو بین این مفاهیم یا آدمها و حلقه اتصال گمشده آن را کلوئه دانسته است. کلوئه در نگاه دورنمات برای آرشیلوخوس همان مفهوم دیالوگ و تعارض است که جامعه مدرن بهشدت به آن نیازمند است.
خواندن کتاب یونانی خواستار همسری یونانی را به چه کسانی یپشنهاد میکنیم
طرفداران رمان سمبلیک و انتقادی را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
درباره فردریش دورنمات
فریدریش دورنمات نمایشنامهنویس و رماننویس برجسته سوئیسی در پنجم ژانویه ۱۹۲۱ در یکی از روستاهای اطراف شهر برن در کشور سوئیس متولد شد. پدر دورنمات کشیشی و پدربزرگش شاعری بذلهگو و سرشناس بود که به خاطر شعرهای انتقادآمیز سیاسیاش به او لقب شاعر سیاسی پرخاشجو داده بودند.
دورنمات در ۱۳ سالگی همراه با خانواده راهی پایتخت شد. در این شهر پس از اتمام دوران متوسطه وارد دانشگاه شد و بر اساس تأثیری که از پدر و پدربزرگش گرفته بود در رشته علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی به تحصیل کرد. پس از تحصیل در رشته ادبیات و فلسفهبین نقاشی و نویسندگی نویسندگی را انتخاب کرد، اما نقاشی را هم هرگز کنار نگذاشت. تابلوها و طرحهای او آشکارا نشان میدهد که تئاتر برای او پلی میان نقاشی و ادبیات است.
نخستین نمایشنامه دورنمات در سال ۱۹۴۷ با عنوان این نوشته شد عرضه شد. داستان این اثر بر اساس جنگهای قرن ۱۶ میلادی در اروپا به رشته تحریر درآمده بود. دومین نمایشنامه خود را یک سال بعد با عنوان نابینا نوشت. این اثر داستان غمانگیز دوک نابینایی است که با از دست دادن پسر و دخترش که عزیزترین بستگانش هستند، روحش چنان آزار میبیند که احساس میکند در پایان زندگی قرار دارد و عریان در کوچه و خیابان پرسه میزند و به بیان درونیات خود با خداوند میپردازد.
دورنمات نمایشنامه رومولوس کبیر را در سال ۱۹۴۸ نگاشت که یک کمدی شبه تاریخی و هیجانانگیز است که از کمدیهای ساتیر یونانی و روم باستان گرفته شدهاست. این نویسنده برجسته در سال ۱۹۳۵ نمایشنامه ازدواج آقای میسیسیپی را نوشت که این اثر هم از نظر مضمون به مسئله وجود بیعدالتی در جامعه میپردازد. بسیاری از صاحب نظران موفقترین نمایشنامه این نویسنده را ملاقات بانوی سالخورده' میدانند که در سال ۱۹۵۵ نوشته شد.
بخشی از کتاب یونانی خواستار همسری یونانی
اسقف دوستانه گفت: «جناب مدیرکل، راحت باشید. حرف دلتان را بفرمایید، پروا چرا؟ خاطرتان را از هر دغدغهای که هست سبک کنید، خواهی خطایی باشد انسانی یا زیاده انسانی.»
آرشیلوخوس درون مبل خود پشت راست کرد، پاها را روی هم انداخت و دودل گفت: «جناب اسقف، میبخشید اگر که حرفم پرتوپلا بود. تا همین امروز صبح من سرووضع دیگری داشتم. رک و راست گفته باشم. و آن کتوشلوار که تنم بود در آن یکشنبه که شما من را دیدید، کتوشلوار مراسم عبادیام بود. و حال بیمقدمه رخت و پوش بسیار گرانی به تن دارم، آن هم مارک اونیل پاپرر و واتی. خجالت میکشم، جناب اسقف. یقین شما فکر میکنید من پاک شیفتهٔ دنیا و زرقوبرق توخالی آن شدهام.»
روحانی بلندپایه لبخند زد: «برعکس، ظاهر خوشایند، لباس برازنده جای تحسین دارد، خاصه امروزه که در برخی محافل که از فلسفههای الحادی دنبالهروی میکنند، مد شده که با شلختگی جلوه بفروشند و حتی شاید عین گداها بگردند، با پیراهنهای رنگبهرنگ روی شلوار، یا وضع چندشآور دیگر. مسیحیت و ظاهر موقر هیچ مغایرتی با هم ندارند.»
آرشیلوخوس با شهامتی بیشتر ادامه داد: «جناب اسقف، فکر میکنم اگر که یکباره بدبختی از پی بدبختی بر مسیحی مؤمنی نازل شود، این هجومِ بلا صبر و توکل را از او بگیرد. و شاید به چشم خودش مثل حضرت ایوب بیاید که پسران و دخترانش در پیش چشمش مردند و او همدم فقر و جذام شد. ولی در چنین حالی هم این مؤمن جا دارد به خودش تسلی بدهد و بدبختیاش را پیامد گناهان خودش بشمارد. اما اگر برعکس این حالت پیش بیاید، یعنی که خوشبختی از پی خوشبختی در خانهٔ آدم را بزند، این امر، جا دارد در اساس دلیلی بشود برای نگرانی آدم، چون هیچ علت و توضیحی برایش در دست نیست: کجاست آن آدم که شایستگی این همه بخت را داشته باشد؟»
اسقف موزر لبخند زد: «جناب آرشیلوخوس عزیز... بله، آفرینش بر پایهای استوار شده است که چنین مواردی بهندرت واقعیت پیدا میکند. همانطور که پولس رسول میگوید، کار مخلوق خدا ناله است. از همین قرار هم هست که جملگی ما زیر بار بدبختیهای کمتر یا بیشتری که بر جانمان نازل میشود، مینالیم. البته و با این حال نباید آنها را به فاجعه تعبیر کنیم! بلکه به مفهومی پذیرایشان شویم که ایوب پذیرایشان میشد. به همان مفهوم که خود شما به زیبایی تمام بیانش کردید، شاید حتی به شیوایی کشیش تورگر. اما موردی که شما پیش از این فرمودید، گرد آمدن این میزان بختِ خوش، بهسختی نمونهٔ دومی دارد که بتوان به آن اشاره کرد.»
آرشیلوخوس گفت: «من یک چنین موردی هستم.»
در اتاق مطالعه سکوت بود و بیرون هوا پیوسته تاریکتر میشد. نور روز یکسره محو شده بود و تاریکای شب همهجا سایه پهن میکرد. از خیابان دیگر صدایی نمیآمد، مگر تقاتق گنگ پای رهگذری یا وزوز عبور ماشینی.
حجم
۱۴۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۴۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
نظرات کاربران
جالب نبود 👎👎👎