دانلود و خرید کتاب ملاقات بانوی سالخورده فریدریش دورنمات ترجمه حمید سمندریان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ملاقات بانوی سالخورده اثر فریدریش دورنمات

کتاب ملاقات بانوی سالخورده

معرفی کتاب ملاقات بانوی سالخورده

کتاب ملاقات بانوی سالخورده نمایشنامه‌ای شاخص نوشتهٔ فریدریش دورنمات با ترجمهٔ استاد حمید سمندریان است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب ملاقات بانوی سالخورده

یکی از زنان مشهور و سالخوردهٔ ادبیات دنیا در کتاب ملاقات بانوی سالخورده رخ می‌نمایاند: کلر زاخاناسیان. بانویی پیر، ثروتمند و عجوزه. داستان این نمایشنامه در شهری به نام گولن اتفاق می‌افتد. کلر که به‌تازگی با قطار به این شهر آمده، تنها از ساکنان آنجا یک خواسته دارد: انتقام‌گرفتن از معشوق سابقش. کلر از معشوقش خاطرات تلخی دارد چون این مرد او را سال‌ها پیش ترک کرده است.

البته این انتقامی ساده نیست. کلر با وعدهٔ پول مردم گولن را تحریک می‌کند که اگر معشوق سابقش را بکشند یک میلیارد به آن‌ها بدهد.

فریدریش دورنمات در قالب کمدی سیاه به بهترین نحو قرارگرفتن مرد گولن بر سر دوراهی را نشان می‌دهد: پول را قبول کنند و آدم بکشند یا از خیر این کار بگذرند؟

نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده اولین بار در ایران توسط حمید سمندریان به فارسی ترجمه و به خوانندگان پارسی زبان شناسانده شد. در سال ۱۳۵۱ و برای اولین بار در تالار مولوی تهران به کارگردانی او و با هنرنمایی جمیله شیخی، آذر فخر و اکبر زنجانپور به اجرا در آمد. در سال ۱۳۸۶، پس از گذر ۳۵ سال، حمید سمندریان برای بار دوم و این بار در سالن اصلی تئاتر شهر و با هنرنمایی گوهر خیراندیش، پیام دهکردی، علی رامز، فرخ نعمتی، احمد ساعتچیان، میرطاهر مظلومی و هوشنگ قوانلو این نمایشنامه را کارگردانی کرد و به روی صحنه برد.

خواندن کتاب ملاقات بانوی سالخورده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه‌های شاهکار پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فردریش دورنمات

فریدریش دورنمات نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس برجسته سوئیسی در پنجم ژانویه ۱۹۲۱ در یکی از روستاهای اطراف شهر برن در کشور سوئیس متولد شد. پدر دورنمات کشیشی و پدربزرگش شاعری بذله‌گو و سرشناس بود که به خاطر شعرهای انتقادآمیز سیاسی‌اش به او لقب شاعر سیاسی پرخاشجو داده بودند.

دورنمات در ۱۳ سالگی همراه با خانواده راهی پایتخت شد. در این شهر پس از اتمام دوران متوسطه وارد دانشگاه شد و بر اساس تأثیری که از پدر و پدربزرگش گرفته بود در رشته علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی به تحصیل کرد. پس از تحصیل در رشته ادبیات و فلسفه بین نقاشی و نویسندگی نویسندگی را انتخاب کرد، اما نقاشی را هم هرگز کنار نگذاشت. تابلوها و طرح‌های او آشکارا نشان می‌دهد که تئاتر برای او پلی میان نقاشی و ادبیات است.

نخستین نمایشنامه دورنمات در سال ۱۹۴۷ با عنوان این نوشته شد عرضه شد. داستان این اثر بر اساس جنگ‌های قرن ۱۶ میلادی در اروپا به رشته تحریر درآمده بود. دومین نمایشنامه خود را یک سال بعد با عنوان نابینا نوشت. این اثر داستان غم‌انگیز دوک نابینایی است که با از دست دادن پسر و دخترش که عزیزترین بستگانش هستند، روحش چنان آزار می‌بیند که احساس می‌کند در پایان زندگی قرار دارد و عریان در کوچه و خیابان پرسه می‌زند و به بیان درونیات خود با خداوند می‌پردازد.

دورنمانت نمایشنامه رومولوس کبیر را در سال ۱۹۴۸ نگاشت که یک کمدی شبه تاریخی و هیجان‌انگیز است که از کمدی‌های ساتیر یونانی و روم باستان گرفته شده‌است. این نویسنده برجسته در سال ۱۹۳۵ نمایشنامه ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی را نوشت که این اثر هم از نظر مضمون به مسئله وجود بی‌عدالتی در جامعه می‌پردازد. بسیاری از صاحب نظران موفق‌ترین نمایشنامه این نویسنده را ملاقات بانوی سال‌خورده' می‌دانند که در سال ۱۹۵۵ نوشته شد. 

درباره حمید سمندریان

حمید سمندریان، استاد بزرگ صحنهٔ تئاتر ایران، ۹ اردیبهشت ۱۳۱۰ به دنیا آمد و ۲۲ تیر ۱۳۹۱ درگذشت. او کارگردان و مترجم مطرحی بود. سمندریان از سرآمدان نسلی از کارگردانان نامدار نمایش چون عباس جوانمرد، علی نصیریان، بهرام بیضایی، رکن‌الدین خسروی، آربی اوانسیان به‌شمار می‌رفت که تئاتر را در ایران دههٔ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به پایگاه جدی‌تری رسانیدند.

برخی از آثار او از این قرار هستند:

تئاتر رادیویی

حمید سمندریان در رادیو صدای ایران تعدادی نمایش‌نامه را ترجمه کرده که کارگردانی آن را نیز به عهده داشته‌ است:

غروب روزهای آخر پاییز، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱

پنچری، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱

همزاد، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱

اقدامات وگا، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱

فیزیکدان‌ها، فردریش دورنمات، ۱۳۶۶

آنتیگون، ژان آنوی، ۱۳۷۶

ترجمه‌ها

غروب روزهای پاییز، فردریش دورنمات، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۴۰

ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی، فردریش دورنمات، تهران: نشر پیروز، ۱۳۴۱

دایرهٔ گچی قفقازی، برتولت برشت، ۱۳۴۱ (چاپ مجدد ۱۳۷۸)

اقدامات وگا و همزاد، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱

پنچری، فردریش دورنمات، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۴۲

ملاقات بانوی سالخورده، فردریش دورنمات، ۱۳۴۲ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۷۸)

باغ‌وحش شیشه‌ای، تنسی ویلیامز، ۱۳۴۲ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)

لئوکادیا، ژان آنوی، ۱۳۴۳ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)

هرکول و طویلهٔ اوجیاس، فردریش دورنمات، ۱۳۴۳

آندورا، ماکس فریش، تهران: انتشارات روز، ۱۳۴۷

فیزیکدان‌ها، فردریش دورنمات، ۱۳۵۰ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)

خشم شدید فلیپ هوتس، ماکس فریش، ۱۳۵۰ (چاپ مجدد تهران: نشر مرکز هنرهای نمایشی، ۱۳۷۰)

بازی استریندبرگ، فردریش دورنمات، ۱۳۵۱ (چاپ مجدد تهران: نسل قلم، ۱۳۷۴)

فرشته‌ای به بابل می‌آید، فردریش دورنمات، ۱۳۵۲

چگونه رنج‌های آقای موکین پوت بر طرف می‌شود، ۱۳۵۳

رومولوس کبیر، فردریش دورنمات، تهران: مرکز هنرهای نمایشی، ۱۳۶۹

مکبث، ویلیام شکسپیر، ۱۳۵۵ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)

زندگی گالیله، برتولت برشت، تهران: نشر قطره، ۱۳۹۵

بخشی از کتاب ملاقات بانوی سالخورده

«شهردار: بانوی گرامی، گولنی‌های عزیز من، امروز درست چهل و پنج ساله که شما شهر کوچک مارو ترک کردید. شهریو که توسط شاهزاده هاسو بنا شده و امروز میان جنگل کنرادز وایلر و دشت پوکن‌رید این‌طور مهربان و بی‌آزار آرمیده. چهل و پنج سال. نزدیک به نیم‌قرن. مدت زمان درازی است. وقایع بسیاری در این مدت اتفاق افتاد. وقایع بسیار تلخ. دنیا سال‌های غم‌انگیزیو گذروند و ما سال‌های غم‌انگیزیو گذروندیم. اما در این مدت، بانوی عزیز، شما، کلری خودمونو (کف زدن حضار) هرگز فراموش نکردیم. نه شما و نه فامیل شما رو. نه مادر شما رو، اون زن تندرست و نیرومندو (ایل آهسته چیزی به او می‌گوید.) که متأسفانه در نتیجهٔ ذات‌الریه دارفانیو بسیار زود وداع گفت و نه پدر محبوب‌القلوب شما رو، که در ایستگاه راه‌آهن ساختمانیو بنا کرد که حتی امروز هم متخصصین فن و همچنین آماتورها خیلی به اون آمدورفت می‌کنن (ایل آهسته چیزی به او می‌گوید.) و خیلی به اون توجه می‌کنن. پدر و مادر شما تا به امروز هم در خاطر ما زنده موندن. به‌عنوان بهترین و شایسته‌ترین افراد جامعهٔ ما و اما خود شما، بانوی ارجمند، که با اون زلف‌های بور (ایل آهسته چیزی به او می‌گوید.) با اون زلف‌های مجعد خرمایی‌رنگ، مثل یک دختر مدرسهٔ دل‌فریب، توی کوچه‌های این شهر، که امروز متأسفانه یک مخروبه بیشتر نیست، خوشمزگی و شیطنت می‌کردید. کی بود که شما رو نشناسه؟ اون روزها هر کسی افسون شخصیت شما رو حس می‌کرد. هر کسی صعود شما رو به گیج‌کننده‌ترین ارتفاعات قلهٔ انسانیت پیش‌بینی می‌کرد. (کتابچهٔ بغلی را از جیب بیرون می‌آورد.) هرگز فراموشمون نشدید. عملاً فراموشمون نشدید. جدیت شما در انجام تکالیف مدرسه، هنوز از طرف معلمین به‌عنوان نمونه ذکر می‌شود. ولی استعداد شما، به‌خصوص در مهم‌ترین دروس تعجب‌آور بود، در گیاه‌شناسی و جانورشناسی و این نمودار احساس همدردی و شفقت شماست، نسبت به کلیهٔ مخلوقات و موجوداتی که احتیاج به کمک دارند. عدالت‌دوستی و علاقه به نیکوکاری شما، از همان‌وقت حیرت و تعجب مجامع زیادیو برانگیخت. (کف زدن شدید حضار) اگه بخوام یک نمونه از اقدامات خیرخواهانهٔ ایشونو شرح بدم، باید عرض کنم: این کلارای ما بود که با پول توجیبی خودش، با انعام ناچیزی که از همسایه‌های خودش گرفته بود، برای یک بیوه‌زن پیر سیب‌زمینی خرید تا به اون غذا برسونه و از مرگ در اثر گرسنگی نجاتش بده. (ابراز احساسات شدید حضار) بانوی گرامی، گولنی‌های عزیز، نهال‌های لطیفی که اون روزها بر زمین پراستعداد آن کشتزار شادی‌بخش ریشه دَووند، امروز درختانی نیرومند و بارور شدند. دختر مدرسه‌ای شوخ و مهربانی که موهای قرمزرنگ مجعد داشت، امروزه خانم عالی‌قدریه که دنیا از اقدامات انسانی و پسندیده‌اش مالامال و لبریز شده. برای صدق این مدعا کافیه که اندکی به مؤسسات عام‌المنفعه، به بنگاه‌های حمایت مادران، غذاخانه‌های مجانی، مؤسسات کمک به هنرمندان و شیرخوارگاه‌هایی که ایشان تأسیس کردند توجهی کنیم. در پایان مایلم با صدای بلند به افتخار این گمشدهٔ به خانه برگشته فریاد بزنم: زنده‌باد کلارا، زنده‌باد، زنده‌باد. (ابراز احساسات حضار)

کلر زاخاناسیان از جا بلند می‌شود.»

نظرات کاربران

AS4438
۱۴۰۲/۰۶/۱۹

قبلن خوانده بودم،البته؛ نه به شکل نمایشنامه، خانمی که در دوران پیری وثروتمندی ازمسعولین شهری که درآن زندگی میکرد را بشکل جالبی گرفت.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۹۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۵۶,۰۰۰
تومان