دانلود و خرید کتاب انور خوجه بلندی فوزیو ترجمه بیژن اشتری
تصویر جلد کتاب انور خوجه

کتاب انور خوجه

نویسنده:بلندی فوزیو
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۴.۰از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب انور خوجه

کتاب انور خوجه؛ مشت سرخ آهنین نوشته بلندی فوزیو و ترجمه بیژن اشتری از مجموعه کتاب‌های سرخ است. کتاب‌های سرخ نشر ثالث درباره زندگی، کارها و فعالیت‌های رهبران دیکتاتور جهان است.

درباره کتاب انور خوجه

اَنوَر خوجه ۱۶ اکتبر ۱۹۰۸ در گیروکاستر، که آن دوران هنوز تحت لوای امپراطوری عثمانی بود، متولد شد و در ۱۱ آوریل ۱۹۸۵ در تیرانا، پایتخت آلبانی درگذشت. انور خوجه با نجمیه ژوکلینی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج سه فرزند بود. نجمیه در سن ۹۹ سالگی و به عنوان پیرترین عضو حزب کمونیست آلبانی از دنیا رفت.

انور خوجه از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان مرگش، دبیر اول حزب کارگر و رهبر آلبانی بود. پیش از این نیز به مدت ده سال در سمت نخست وزیر آلبانی مشغول به کار بود. خوجه مردی بود که خود را مارکسیست لنینیست می‌دانست. در ظاهر مردی بود خوش‌ برخورد، خوش چهره و کتابخوان. اما در پشت این چهره شخصیتی دیکتاتورمآب و متعصب وجود داشت. مردی که با الگو برداری از استالین بر آلبانی حکومت می‌کرد و از روش‌های سرکوب‌گرانه‌ی او نیز پیروی می‌کرد.

در دوران حکومت انور خوجه، بسیاری از دوستان و همکاران سابقش اعدام شدند. خود او کسی بود که حکم اعدام همه آن‌ها را صادر می‌کرد تا مبادا رازی از زندگی و حکومتش بر باد شود. مردم و کسانی که مخالف او بودند با برخوردهای خشن و احکام اعدام روبه‌رو می‌شدند و پلیس مخفی آلبانی، تمام زندگی آن‌ها را زیر نظر داشت.

همین اقدامات او سبب شد تا آلبانی، به سومین کشور فقیر دنیا تبدیل شود. علاوه بر این تلاش‌های او برای برقراری اتحاد با کشورهای دیگری که رژیم کمونیستی در آن‌ها حاکم بود بی‌نتیجه ماند و آلبانی به یکی از منزوی‌ترین کشورهای دنیا بدل شد.

خوجه همچنین از کسانی بود که به دین و تحصیلات دانشگاهی اعتقادی نداشت. او تلاش‌های بسیاری کرد تا به سبک چین با دین و خرافات دینی مبارزه کند. هرچند در آلبانی، پیروان ادیان مختلف به مشکلات خاصی در این زمینه برخورد نکرده بودند. از طرف دیگر، انور خوجه مدرک دانشگاهی نداشت و هیچکدام از افرادی که در مقام‌های سیاسی خاص فعالیت می‌کردند هم مدرکی نداشتند. این موضوع تقریبا به یک نوع سنت در حکومت آلبانی بدل شده بود که تا پایان عمر رژیم کمونیستی خوجه هم ادامه پیدا کرد.

انور خوجه در طول عمرش، هفتاد کتاب نوشت. کتاب‌هایی که در آن‌ها از از اصول مارکسیسم که به آن اعتقاد داشت می‌نوشت اما حتی این آثار هم نتوانستند برای او اعتبار جایگاه متفکر یا نظریه‌پرداز مارکسیسم را به ارمغان بیاورند. البته بودجه‌ای که صرف تبلیغات در خارج از کشور می‌کرد باعث شده بود تا در کشورهای دیگر مانند ایران، افغانستان، اکوادور، برزیل و نیکاراگوئه طرفدارانی پیدا کند.

انور خوجه در ۱۱ آوریل ۱۹۸۵، ۷۶ ساله بود که چشم از دنیا فروبست. کتاب انور خوجه که بلندی فیوزو نوشته است یک زندگی‌نامه‎ی کامل و مستند از زندگی این دیکتاتور بزرگ است. بیژن اشتری این اثر را از روی نسخه انگلیسی این کتاب به فارسی ترجمه کرده است.

کتاب انور خوجه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دوست‌داران کتاب‌های تاریخی از مطالعه کتاب انور خوجه لذت می‌برند. اگر دوست دارید درباره تاریخ آلبانی و فعالیت‌های انور خوجه در دوران رهبری آلبانی بدانید، این اثر را بخوانید.

بخشی از کتاب انور خوجه

۸ آوریل ۱۹۸۵. پرستار به محض شنیدن صدای زنگ، از جا پرید. فاصله تا اتاقی که انور خوجه، رهبر کمونیست آلبانی، در آن می‌خوابید فقط پلکانی کوتاه بود. اتاق خواب ساده و بی‌پیرایه رهبر در جنب کتابخانه بزرگش قرار داشت. نجمییه خوجه، همسر دیکتاتور، در نهایت خونسردی و تسلط بر خویش، در اتاق خواب شوهرش منتظر بود تا پرستار بیاید؛ هرچند در برق نگاهش نگرانی خاصی دیده می‌شد. از روزی که شوهرش بستری شده و دیگر نتوانسته بود خانه را ترک کند، احساس ناراحتی همه وجودش را دربر گرفته بود. آن‌ها در خانه‌ای بزرگ در «بلوک» زندگی می‌کردند. بلوک محله‌ای در پایتخت بود که ساکنانش اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست آلبانی و خانواده‌های آن‌ها بودند و هیچ‌کس دیگری در آن‌جا حق اقامت نداشت. انور خوجه از تخت پایین آمده و در صندلی چرخ‌دارش نشسته بود و با چشمانش که تنها بخشی از بدنش بود که هنوز نشانه‌ای از زنده بودن را ساطع می‌کرد، کنجکاوانه اطرافش را از نظر می‌گذراند. نجمییه خوجه با لحنی که از آن عجله و اضطرار می‌بارید دستور لازم را به پرستار منتقل کرد؛ دستوری که کم و بیش، باید این‌گونه بوده باشد: «رفیق انور مایل هستند به باغ بروند.» آسودگی‌خاطر نجمییه خوجه مشهود و قابل درک بود

این برای اولین‌بار طی هفته‌های گذشته بود که انور خوجه درخواست کرده بود او را به باغ جلو خانه‌اش ببرند. او ناتوان از راه رفتن و خسته‌تر از آن بود که بتواند هر بار چیزی بیش‌تر از دو سه کلمه بگوید، مثل همیشه خواب‌آلود و گیج و منگ بود. زمستان بسیار سرد را تمام‌مدت در خانه گذرانده بود. در اواسط ژانویه ۱۹۸۵ برف شدید و بی‌سابقه‌ای در تیرانا باریده بود، طوری که برای یک هفته همه خیابان‌ها زیر لایه‌ای از برف ضخیم مدفون شده بود. هوا سپس رو به گرم‌تر شدن گذاشت و حالا در هشتم آوریل، گل‌ها و مجسمه‌های گچی باغ غرق در پرتوهای گرمابخش خورشید شده بودند.

پرستار با عجله دیکتاتور را برای گردش در باغ آماده کرد. همزمان نجمییه خوجه رفت تا عینک آفتابی بزرگی بیاورد که نور خورشید چشمان شوهر بیمارش را آزار ندهد. در معرض آفتاب قرار گرفتن، آن هم پس از تحمل دوره‌ای طولانی در فضای سربسته داخل، می‌توانست به چشمانش صدمه بزند، به خصوص این‌که وضع بینایی‌اش در سال‌های اخیر چندان خوب نبود. دنیای اطرافش را تار و محو و چهره‌های دوستان و اعضای خانواده‌اش را همچون اشباحی تاریک می‌دید.

داستان انور خوجه در سال‌های ابتدایی قرن بیستم آغاز شد. او پسر خانواده‌ای معمولی بود. بیش‌تر گفته شده است که او در ۱۶ اکتبر ۱۹۰۸ در محله پالورتوی شهر جیروکاسترا به دنیا آمد، از پدری به اسم خلیل و مادری به اسم گیلو. گرچه جشن سالگرد تولدش به طور رسمی در ۱۶ اکتبر برگزار می‌شد، برای اثبات درستی این تاریخ هیچ سندی نیست. حداقل پنج تاریخ تولد متفاوت فقط بین اسناد «سازمان اسناد ملی» آلبانی وجود دارد. بنا به آنچه در دفتر ثبت احوال جیروکاسترا درج شده است، انور خوجه در ۱۲ مه ۱۹۰۸ متولد شد. در همین سند، اسم والدینش خلیل (پدر) و گیلو (مادر) ذکر شده است. دو تاریخ تولد دیگر هم در اسناد «مدرسه فرانسوی» شهر کورچا یافت شده است: ۱۷ ژوئن ۱۹۰۸ و ۳ اکتبر ۱۹۰۸ (این تاریخ‌ها در فرم‌های دوره تحصیل خوجه در «مدرسه فرانسوی» ذکر شده است.) در سندی فرانسوی، تاریخ تولد او ۳ اکتبر ۱۹۰۸ ذکر شده است، در حالی که روزنامه کارگری باشکیمی (اتحاد)، تاریخ تولدش را ۳ سپتامبر اعلام کرده بود. ۱۶ اکتبر، روزی که انور خوجه آن را سالروز تولدش اعلام کرده است، برای اولین‌بار به صورت علنی در شماره ۱۶ اکتبر ۱۹۴۷ روزنامه باشکیمی به اطلاع عموم رسید.

انور خوجه دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در شهرهای جیروکاسترا و کورچا سپری کرد؛ شهرهایی که در منتهاالیه جنوبی و جنوب شرقی آلبانی واقع شده‌اند. خوجه در سال‌های بعد، زمانی که در اوج قدرت به سر می‌برد و به ویژه در اواخر عمر، کوشید تصویری از خودش به عنوان فرزند خلفِ یک خانواده بزرگِ متنفذ از شهر قدیمی جیروکاسترا خلق و ارائه کند. این تلاش خوجه، با توجه به این‌که رهبران کمونیست معمولا دست به هر کاری می‌زنند تا ثابت کنند ریشه و تبار کارگری یا دهقانی و پیوندهای نزدیکی با توده‌های زحمتکش مردم دارند، خیلی عجیب و غیرعادی به نظر می‌رسد. تا قبل از انور خوجه هیچ رهبر کمونیستی‌ای تلاش نکرده بود ثابت کند ریشه و تبار اشرافی دارد. کمونیست‌ها حتا اگر وابستگی‌های این‌چنینی‌ای هم داشتند باز همواره می‌کوشیدند آن را پنهان یا انکار کنند. اما خوجه رویکرد کاملا متضادی را در پیش گرفت. او ظاهرآ هیچ زحمتی به خودش نداد که ثابت کند تبار کارگری و دهقانی دارد، اما تلاش او برای این‌که به مردم ثابت کند تبار و نژاد «اصیلی» دارد نیز هرگز با موفقیت روبرو نشد. 

Mohhamad201
۱۴۰۰/۰۶/۰۳

کتاب هایی با موضوع دیکتاتور های مارکسیست و نظام های کمونیستی که به اریکه قدرتشون تکیه زدن جالب و درعین حال برای همه زمان ها با درس های مفیدی همراهه. کتاب درمورد دیکتاتور کشور کوچک و کم جمعیتی است که سال

- بیشتر
Herald
۱۴۰۰/۰۹/۱۰

تا الان ۶۰٪ از کتاب رو خوندم. جمله‌های بسیاری بود که به نظرم از وسط بریده میشد و به وسط جمله بعد می‌چسبید و در نتیجه کاملا بی‌معنی میشد. یا ترجمه کتاب ضعیفه (اولین کتابی هست که از جناب اشتری می‌خونم،

- بیشتر
Firooz
۱۴۰۰/۰۹/۰۴

بی تردید مطالعه کتابی تقریبا جامع و مستند در مورد یکی از مرموزترین و عجیب ترین دیکتاتورهای قرن بیستم ،امری جذاب است. خوجه همان دیکتاتور خونریز و از نظر روحی بیماری بود که به مدت چندین دهه زندگی میلیون ها

- بیشتر
yazdaan
۱۴۰۰/۰۷/۰۴

برخی کتاب ها را نباید خواند، باید بلعید.

arastou1981@
۱۳۹۹/۰۷/۱۷

انو رخجه از.واپسین دیکتاتور رهای چپ و. ر هبر آلبانی جایی که منافقین بدان جا بعد از صدام کوچ کردند

5708315
۱۴۰۲/۰۷/۰۲

کتاب برای کسانی که به تاریخ کمونیسم علاقه مند باشند مفید است. ترجمه کتاب خوب و روان است، اما متاسفانه نسخه ای که طاقچه گذاشته افتادگی های زیادی دارد که لذت مطالعه کتاب را از بین می برد.

احسان
۱۴۰۲/۰۱/۳۱

کتاب علاوه بر عنوانش، در مورد تاریخِ قرن بیستم آلبانی و کمونیسم در این کشور اطلاعات مفید و خوبی ارایه می‌دهد. ترجمه عالی است. حرفی ندارد. فقط در جاهایی از کتاب، قسمت‌هایی از متن جا افتاده است. در حد نیم

- بیشتر
محمد شهیو، مردی که بیست وهفت سال نخست‌وزیر آلبانی بود، در یکی از کنگره‌های حزب به صراحت گفت: «کسانی که به هر شکلی بخواهند با رهبری ما مخالفت کنند، تف به صورتشان انداخته خواهد شد، مشت بر چانه‌شان کوبیده خواهد شد و اگر ضروری باشد، گلوله‌ای به سرشان شلیک خواهد شد.»
alba
من نباید ضرورتآ کمونیست باشم تا به وطنم عشق بورزم. من عاشق کشورم هستم گرچه کمونیست نیستم. من آرزو دارم که پیشرفت و ترقی کشورم را ببینم. درست است که شما جنگ را بردید، انتخابات را بردید، اما این به شما اجازه نمی‌دهد که مردم را به دلیل عقاید سیاسی متفاوتی که با شما دارند، آزار و اذیت کنید. من به شیوه‌ای می‌اندیشم که با شیوه اندیشیدن شما متفاوت است، اما عاشق کشورم هستم. شما مرا به خاطر اندیشه‌هایم مجازات می‌کنید. من از شما طلب بخشش نخواهم کرد زیرا هیچ عمل نادرستی انجام نداده‌ام!(۱۷)
yazdaan
آن آلبانی‌ای که خوجه چهل سال قبل قول درست کردنش را داده بود وجود نداشت. آنچه برای مردم آلبانی باقی مانده بود را می‌توان به واقع‌بینانه‌ترین شکل ممکن این‌گونه وصف کرد: کاریکاتور کابوس‌واری از اتحاد شوروی استالینی، کپی برابر اصل سرکوبگری استالینیستی که آن را درون مرزهای یک کشور کوچک سه میلیون نفری به مرحله اجرا گذاشته بودند.
میرزاقلمدون
دیکتاتور درست قبل از سقوطش سعی کرده دو قدم به جلو بردارد و همه انرژی‌اش را صرف همین کار کرده بود، اما به انجام این کار موفق نشده بود. او با صدای تالاپ سقوط کرده بود؛ و این صحنه‌ای بود بسیار شبیه آخرین لحظات زندگی بت محبوبش، جوزف ویساریونوویچ استالین.
میرزاقلمدون
خوجه از حیث تبلیغات خارجی نسبتآ فعال بود. او میلیون‌ها دلار از بودجه ناچیز کشور فقیرش را صرف ترجمه و چاپ کتاب‌هایش کرد.
alba
جدای از این، کتاب انور خوجه؛ مشت سرخ آهنین خواننده را به اعماق دهلیزهای تاریک رژیم توتالیتر کمونیستی می‌برد؛ رژیمی که وعده ساختن بهشت در این دنیا را داده بود، اما جهنم را بر سر مردمانش آوار کرد.
alba
فقط ملک‌الموت بود که بی‌اعتنا به کمونیسم و کاپیتالیسم، حاضر نبود به قوانین مارکسیسم خوجه تن در دهد.
alba
او اغلب از روی هواوهوس سیاست خارجی کشورش را تغییر می‌داد. تنها چیزی که در گذر سال‌ها بدون تغییر ماند نفرت او از ایالات متحد آمریکا و بریتانیا بود.
Firooz
. آن آلبانی‌ای که خوجه چهل سال قبل قول درست کردنش را داده بود وجود نداشت. آنچه برای مردم آلبانی باقی مانده بود را می‌توان به واقع‌بینانه‌ترین شکل ممکن این‌گونه وصف کرد: کاریکاتور کابوس‌واری از اتحاد شوروی استالینی، کپی برابر اصل سرکوبگری استالینیستی که آن را درون مرزهای یک کشور کوچک سه میلیون نفری به مرحله اجرا گذاشته بودند. مردم گرسنه و تحقیرشده آلبانی، انگار برای این‌که نمک به جراحتشان پاشیده شود، مجبور شده بودند شعارهایی مثل این را سر بدهند: «ما ترجیح می‌دهیم برای رفع گرسنگی علف بخوریم تا به اصول مارکسیستی‌ـ لنینیستی خیانت کنیم!»
yazdaan
تنها شاهد این اعدام‌ها، چوپانی محلی بود که بعدها در ۱۹۹۴ در دادگاه شهادت داد: «گلوله‌ها از سوی جوخه تیرباران شلیک شدند، اما آن زن] صبیحه [هنوز زنده بود و در نتیجه او را به دستور دادستان که در صحنه حضور داشت با ضربات قنداق تفنگ کشتند.» هشت روز پس از اعدام این بیست‌ودو نفر به جرم «حمله مسلحانه به سفارت شوروی»، مقصر اصلی که کوکتل مولوتف به محوطه سفارتخانه شوروی پرتاب کرده بود، شناسایی و دستگیر شد. بعدها معلوم شد، دفتر سیاسی حزب کار] کمونیست [آلبانی دستور اعدام روشنفکرها را چهار روز بعد از اعدام آن‌ها صادر کرده بود؛ واقعیتی که از تصمیمات خودسرانه انور خوجه حکایت دارد. گور دسته‌جمعی‌ای که در آن جنازه‌های صبیحه کاسیماتی و بیست‌ویک مردِ همراه او را دفن کرده بودند در ۱۹۹۴ کشف شد.
کتابخوان

حجم

۴٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۶ صفحه

حجم

۴٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۶ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان