دانلود کتاب صوتی رویای سلت با صدای فرهاد اتقیایی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی رویای سلت

دانلود و خرید کتاب صوتی رویای سلت

معرفی کتاب صوتی رویای سلت

کتاب صوتی رویای سلت نوشتهٔ ماریو بارگاس یوسا و ترجمهٔ کاوه میرعباسی است. فرهاد اتقیایی گویندگی این رمان صوتی را انجام داده و انتشارات کتاب‌سرای نیک آن را منتشر کرده است؛ این اثر رمانی از ادبیات آمریکای لاتین و برندهٔ جایزهٔ نوبل است.

درباره کتاب صوتی رویای سلت

کتاب صوتی رویای سلت دربردارندهٔ رمانی نوشتهٔ ماریو بارگاس یوسا است. او در این رمان داستان یک مرد ایرلندی به نام «راجر کیسمنت» را روایت کرده است که به‌عنوان کارمند وزارت امور خارجه انگلستان برای تحقیق در مسائل حقوق بشر در مأموریتی به کنگو و آمازون می‌رود. او در این مأموریت متوجه بدرفتاری با بومیان می‌شود و گزارش‌هایی در این زمینه می‌نویسد. این گزارش‌ها شهرت فراوانی برای او به همراه می‌آورد. کیسمنت کم‌کم احساس می‌کند که کشور خودش هم به‌نوعی مستعمرهٔ انگلستان است، پس به جنبشی اعتراضی می‌پیوندد که منجر به دستگیری او می‌شود. یوسا داستانش را با توصیف وضع این زندانی، آغاز می‌کند؛ مردی که روزهای سختی را می‌گذراند و مأموران خبر حکم اعدامش را با بی‌رحمی تمام به او می‌دهند.

شنیدن کتاب صوتی رویای سلت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات آمریکای لاتین و علاقه‌مندان به قالب رمان را پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ماریو بارگاس یوسا

ماریو بارگاس یوسا در ۲۸ مارس ۱۹۳۶ در آرکیپا در پرو به دنیا آمد. ۱۰ سال اول زندگی‌اش را در بولیوی و با مادرش گذراند. پس از اینکه پدربزرگش مقام دولتی مهمی در پرو به دست آورد، همراه با مادرش در ۱۹۴۶ به سرزمینش بازگشت. دوران کودکی او با تلخی سپری شد. در ۱۴سالگی پدرش او را به دبیرستان نظام فرستاند که تأثیری ژرف بر او نهاد. او در رشتهٔ هنرهای آزاد دانشگاه لیما فارغ‌التحصیل شد و سپس از دانشگاه مادرید در رشتهٔ ادبیات مدرک دکترا گرفت. سبک خاص نوشتنش تقریباً در انحصار خودش بوده و همین سبب شده است او را «آقای رمان» لقب دهند. در ایران به‌لطف ترجمه‌های «عبدالله کوثری»، نام ماریو بارگاس یوسا طنین‌انداز شد. از آثار این نویسنده می‌توان به «سال‌های سگی»، «گفت‌وگو در کاتدرال»، «جنگ آخرالزمان»، «رؤیای سلت»، «سورِ ُبز»، «چرا ادبیات»، «عیش مدام»، «عصر قهرمان»، «سرگذشت واقعی آلخاندرو مایتا»، نمایشنامهٔ «بانویی از تاکنا» اشاره کرد.

بخشی از کتاب صوتی رویای سلت

«یاد هربرت وَرد عذابش می‌داد. دیگر هرگز دوست نخواهند بود. مرگ پسرش شارل، آن‌قدر جوان، آن‌قدر برازنده و رعنا، آن‌قدر تندرست و توانا، در جبههٔ «نوو شاپل»، در ژانویهٔ ۱۹۱۶، بینشان مغاکی گشوده بود که محال بود چیزی بتواند آن را پر کند. هربرت تنها کسی بود که توانسته بود در آفریقا به راستی با او دوست شود. از همان لحظهٔ اول در وجود این مرد که کمی از خودش مسن‌تر بود، نصف دنیا را گشته بود ـ نیوزلند، استرالیا، سن فرانسیسکو، بورنئو ـ سطح فرهنگش از تمام اروپایی‌هایی دور و برش ـ حتی از استنلی ـ خیلی بالاتر بود، شخصی را دید که کنارش چیزهای زیادی می‌آموخت و دغدغه‌ها و آمال مشترک باعث پیوندشان می‌شد. برخلاف سایر اروپایی‌هایی که استنلی برای هیئت اکتشافی در خدمت لئوپولد دوم اجیر کرده بود و سودایی جز کسب ثروت و قدرت در آفریقا نداشتند، هربرت از ماجراجویی به خاطر نفس ماجراجویی لذت می‌برد. مرد عمل بود اما به هنر نیز عشق می‌ورزید و با کنجکاوی توأم با احترام به آفریقایی‌ها نزدیک می‌شد. در مورد باورها، رسوم، اشیای مقدس و زینتی‌شان تحقیق می‌کرد، که هم از جنبهٔ هنری و زیباشناختی برایش جالب بودند و هم از جنبهٔ فکری و معنوی. از همان هنگام، هربرت در اوقات فراغتش با مضمون‌های آفریقایی نقاشی‌هایی می‌کشید و تندیس‌های کوچکی می‌ساخت. در گفت‌وگوهای شامگاهی طولانی‌شان، موقعی که چادرها را برپا می‌کردند، بساط شام را می‌چیدند و آماده می‌شدند که از خستگی راهپیمایی‌ها و کارهای روزانه بی‌آسایند، حرف دلش را به راجر می‌زد و می‌گفت یک روز همه این مشغولیت‌ها را کنار می‌گذارد تا خود را وقف مجسمه‌سازی کند و در پاریس، «پایتخت هنر جهان»، زندگی را هنرمندانه بگذراند. عشق به آفریقا هرگز در وجودش خاموش نشد. برعکس، مسافت و گذر سال‌ها بر آن افزودند. خانهٔ لندنی وَردها را، در میدان چستر پلاک ۵۳، به خاطر می‌آورد که مملو از اشیای آفریقایی بود. و به خصوص آپارتمان کوچکشان در پاریس را، با دیوارهای پوشیده از نیزه‌ها، زوبین‌ها، خدنگ‌ها، سپرها، صورتک‌ها، پاروها و چاقوهایی به شکل‌ها و در اندازه‌های مختلف. بین سرهای انباشته از کاه درندگان پراکنده بر کف اتاق و پوست‌های حیوانات که صندلی راحتی‌های چرمی را می‌پوشاندند، شب‌های فراوانی تا دیروقت، یاد سفرهاشان به آفریقا را زنده کرده بودند. فرانسیس، دخترشان، که جیرجیرک صدایش می‌زدند، از همان خردسالی، خود را با رداها و زیورآلات بومی می‌آراست و یکی از رقص‌های «باکنگو» را اجرا می‌کرد، در حالی که پدر و مادرش با دست زدن و آوازی یکنواخت همراهی‌اش می‌کردند.»

معرفی نویسنده
عکس ماریو  بارگاس یوسا
ماریو بارگاس یوسا

ماریو بارگاس یوسا در ۲۸ مارس ۱۹۳۶ در شهر آرکیپا واقع در جنوب پرو به دنیا آمد. خانواده‌ی یوسا از طبقه‌ی متوسط بود. پدرش ارنستو کارمند یک شرکت هوانوردی و مادرش دورا که از خانواده‌ای سیاست‌پیشه بود، چندی پیش از تولد او از یکدیگر جدا شدند. پدر یوسا پس از جدایی با زنی آلمانی وارد رابطه شد و ماریو پس از طلاق والدینش نزد خانواده‌ی مادری‌اش در آرکیپا رفت تا با آن‌ها زندگی کند. چندی بعد پدربزرگش به کنسول‌گری افتخاری پرو در بولیوی خوانده شد تا بار سفر به کوچابامبا بندد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۱۹ ساعت و ۲۱ دقیقه

حجم

۵۴۰٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۹ ساعت و ۲۱ دقیقه

حجم

۵۴۰٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
تومان