دانلود و خرید کتاب امید علیه امید نادژدا ماندلشتام ترجمه بیژن اشتری

معرفی کتاب امید علیه امید

کتاب امید علیه امید؛ روشنفکران روسیه در دوره وحشت استالینی نوشتهٔ نادژدا ماندلشتام، نویسندهٔ روسی است. او در این کتاب تصویری از شرایط سخت زندگی روشنفکران منتقد حکومت در دوران شوروی سابق را به نمایش می‌گذارد.

درباره کتاب امید علیه امید

نادژدا ماندلشتام در این کتاب به شرح زندگی خود و همسر شاعرش، اوسیپ ماندلشتام در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۸ می‌پردازد. همسر او از منتقدان نظام حاکم شوروی بود و سرانجام در اردوگاه‌های کار اجباری در سیبری جان باخت.

زمانی که ماندلشتایم، این کتاب را نوشت، امکان چاپش در شوروی فراهم نبود. پس آن دست‌نوشته‌ها پنهانی به انگلیسی منتقل شد و در آنجا ترجمه و منتشر شد.

سال ۱۹۷۰ که ترجمه انگلیسی این کتاب در غرب چاپ شد، خوانندگان غربی برای نخستین‌بار در جریان زندگی سرشار از رنج و مبارزهٔ اوسیپ ماندلشتام ــ که به اعتقاد بسیاری از منتقدان، بزرگ‌ترین شاعر روسیه در قرن بیستم است ــ قرار گرفتند. کتاب به‌قدری تأثیرگذار بود که حتی اشعار و سروده‌های ماندلشتام را هم تحت‌الشعاع خود قرار داد. کتاب امید علیه امید فراتر از شرح آلام و مصائب اوسیپ ماندلشتام، به توصیف فضای وحشتناک و هولناکی می‌پردازد که نویسندگان، روشنفکران و هنرمندان شوروی در اوج دوره ارعاب و وحشت استالینی در آن زندگی و کار می‌کردند. این کتاب در واقع یکی از بهترین منابع برای شناخت زندگی اجتماعی و نیز زندگی روشنفکری در روسیهٔ استالینی است. البته امید علیه امید عمدتاً کتاب خاطرات است، اما خیلی بیش‌تر از کتاب خاطراتِ صرف است.

نادژدا پس از مرگ شوهرش، در راستای یک سنت ارزندهٔ روسی، به‌عنوان بیوهٔ شاعر وظیفهٔ حفظ و حراست از سروده‌ها و نوشته‌های باقیمانده از شوهرش را بر عهده گرفت و تا پایان عمر در همین مسیر گام برداشت. اما ناگهان در ۶۵ سالگی دست به نوشتن زد. او ۲ کتاب از خاطراتش را نوشت و اثری را خلق کرد که توانست سندی حیرت‌انگیز از اوضاع زمانه‌ای باشد که در آن زندگی می‌کرد. کتاب امید علیه امید روایت اجتماعی است که در آن زیسته بود و شاهد تمام اتفاقاتش بود.

روحیهٔ سرسختانهٔ این زن به صفحات کتاب جان بخشیده و زاویهٔ دید خاص او در همه جای کتاب دیده می‌شود. با وجود این، خود نادژدا، شخص خودش، وجود ظاهری و بیرونی‌اش، به طرز شگفتی در کتاب غایب است. کتاب نادژدا بیش از هر چیز کتابی دربارهٔ شوهرش (اوسیپ ماندلشتام) و شاعری است که او کاملاً خود را در زمان زندگی مشترکشان و پس از آن وقف او کرده بود. نویسنده هرگز هیچ تمایلی ندارد خودش را در کتابش به رخ بکشد. اوسیپ ماندلشتام بزرگ‌ترین شاعر روسیه در دورهٔ مدرن نام‌گرفته است و اگر تلاش‌های نادژدا نبود اشعار این شاعر بزرگ قطعاً نابود می‌شد و هرگز به دست آیندگان نمی‌رسید. 

خواندن کتاب امید علیه امید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به تاریخ جهان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب امید علیه امید

«ماندلشتام اغلب تکه‌ای از شعر خلبنیکف را تکرار می‌کرد: «چه چیز عظیمی است کلانتری؛ آن‌جا که من با حکومت قرار ملاقات دارم.» اما خلبنیکف به چیز معصومانه‌تری فکر می‌کرده ــ فقط یک بررسی معمولی از اوراق شناسایی یک آواره ولگرد؛ شکل تقریبا سنتی ملاقات حکومت و شاعر. قرار ملاقات ما با حکومت در سطح متفاوت و بسیار بالاتری انجام شد. مهمانان ناخوانده ما، در تطابق اکید با روال معمولشان، بی‌هیچ حرف و درنگی مشغول تقسیم نقش‌هایشان شدند. آن‌ها کلاً پنج نفر بودند ــ سه مأمور و دو شاهدِ به اصطلاح شخصی. دو شاهد به محض ورود به خانه‌مان توی صندلی‌های راهرو ولو شدند و به تدریج به خواب رفتند. سه سال بعد، در ۱۹۳۷، آن‌ها، بی‌هیچ شکی، از فرط خستگی فورا به خواب می‌رفتند و صدای خروپفشان بلند می‌شد. هیچ‌کس نمی‌دانست که بر اساس کدام ماده قانون به ما این حق داده شده بود که در برابر دیدگان عموم دستگیر شویم. این «حق» اگر برای فرد دستگیرشده هیچ فایده‌ای نداشت حداقل برای حکومت این فایده را داشت که بگوید هیچ دستگیری‌ای بدون رعایت دقیق رویه‌های قانونی انجام نمی‌شود و هیچ‌کس هرگز نمی‌تواند ادعا بکند که هیچ فردی در دل شب در غیاب شاهدان و بدون ارائه حکم بازداشت ربوده یا ناپدید شده است. چنین مفاهیم حقوقی‌ای حقیقتا جای تقدیر و سپاس داشت!

شاهد دستگیری افراد بودن تقریبا به یک شغل تبدیل شده بود. در هر مجتمع بزرگ مسکونی دو شاهد حرفه‌ای وجود داشت که مأموران پلیس مخفی، کمی قبل از آغاز عملیات دستگیریشان، آن‌ها را از خواب بیدار می‌کردند و همراه خودشان به خانه فردی که قرار بود دستگیر شود می‌بردند. در شهرستان‌ها برای هر خیابان یا محله‌ای دو شاهد حرفه‌ای وجود داشت که مرتب از وجودشان استفاده می‌شد. این افراد زندگی دوگانه‌ای داشتند؛ کار در روز به عنوان تعمیرکار یا دربان یا لوله‌کش (لابد برای همین است که شیرهای آب خانه‌های ما در شوروی همیشه چکه می‌کند!) ، و کار در شب به عنوان «شاهد». جماعت مذکور مجبور بودند غالب اوقات، برحسب ضرورت، تا صبح در خانه فرد متهم بیدار بمانند و «شاهد» تفتیش خانه وی و سرانجام دستگیری‌اش باشند. دستمزد این آدم‌ها از محل شارژی که ما برای حفظ و نگهداری ساختمان پرداخت می‌کردیم تأمین می‌شد؛ هرچند نمی‌دانم میزان دستمزد آن‌ها برای کار شبانه‌شان چقدر بود و چگونه محاسبه می‌شد.»

هدیه
۱۳۹۹/۰۴/۲۵

میگویند تاریخ تکرار میشود و هر بار غم بارتر...کتاب امید علیه امید روایت اکنون ماست، کتابی که بارها و بارها باید آن را خواند...

جواد
۱۳۹۸/۱۱/۰۸

کتاب عالی و فوق العاده ای بود که نشان می دهد چگونه رژیم استالین حاکم بر اتحاد شوروی با مردم خود تحت عنوان مارکسیست و کمونیست حکومت می کند اما در این حکومت فشار زیادی بر نویسندگان و صاحبان فکر

- بیشتر
Mohammad Arabzadeh
۱۳۹۸/۰۶/۰۲

من امروز نسخه کاغذی کتاب را خریدم و به قدری مطالبش جذاب و ملموس بوده که تقریبا 100 صفحه جلو رفتم. کتابیه که ارزش داره نسخه کاغذی را درکتابخانه تون داشته باشید . الکترونیکی که جای خود داره . البته

- بیشتر
yazdaan
۱۳۹۹/۱۲/۲۰

نادژا در روسی یعنی (امید)،عنوان کتاب امید علیه امید است.نادژا ماندلشتام همسر ماندلشتام است،بنابر این اسم کتاب بسیار رندانه انتخاب شده. شرح غمبار زندگی ماندلشتام در زیر فشار خفقان و سانسور و سرکوب اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و شخص ژوزف استالین

- بیشتر
الهام راگا
۱۴۰۰/۰۵/۲۰

با وجود اینکه حجم کتاب نسبتا زیاد بود و مشغله‌های من بسیار، روزی نبود که به دنبال فرصتی برای خواندن آن نباشم. 《 امید علیه امید》 به زمان و مکان خاصی تعلق ندارد و می‌توان پیام آن را در هر

- بیشتر
mehrab mehrab
۱۳۹۷/۰۳/۰۶

خیلی کتاب رو دوست داشتم خیلی تحت تاثیرم گذاشت

حسین
۱۴۰۱/۰۷/۰۸

کتاب از نظر برسی چارچوب فکری متهم و ماموران و عاملین جنایت عالی بود. فضای جامعه وقت شوروی رو فوق العاده هنرمندانه ترسیم کرده

magi
۱۴۰۱/۰۳/۲۹

"امید علیه امید”کتاب ها ،فیلم ها،نقاشی ها و... جدا از لذت و دانش و تجربه هایی که به ما می آموزند ، باعث آگاهی میشن ، برای ما متر و معیار و سنجش بین فریبکاری و دروغ و تزویر و

- بیشتر
roxana
۱۳۹۹/۰۹/۱۳

کتاب در مورد زندگی اوسیپ ماندلشتام هست البته از زبان همسرش، نادژدا ماندلشتام.بنظرم کتاب خوبی بود و ارزش یکبار خوندن رو داره ولی ای کاش این زندگینامه از زبان خود اوسیپ ماندلشتام نوشته میشد و خاطراتش از زندانی بودنش رو

- بیشتر
سپیدار
۱۳۹۶/۱۰/۱۳

چه خبر شانزده هزار تومان واقعا ارزش داره یا نه ؟

«هیچ انتخاباتی در جهان به اندازه انتخابات ما منصفانه نیست؛ آن‌ها[ حکومت ]نامزدها را معرفی می‌کنند و ما از بین آن‌ها انتخاب می‌کنیم.»
Fravahr
این یک مغلطه شنیع است که رنج بردن موجب بزرگ‌ترین هنرها می‌شود. رنج بردن کور می‌کند، کر می‌کند، ویران می‌کند، و غالبا می‌کشد.
Fravahr
مردمی که در زیر یک نظام دیکتاتوری زندگی می‌کنند به سرعت آکنده از احساس عجز می‌شوند و همواره بهانه‌ای برای بی‌عملی خود پیدا می‌کنند. «آخه من چطوری می‌توانم با بلند کردن صدای اعتراض خودم جلوی اعدام‌ها را بگیرم؟ این جور چیزها فراسوی قدرت و توانایی من است. حالا کی به حرف من گوش می‌دهد؟» چنین حرف‌هایی را سرآمدان جامعه ما بر زبان می‌آوردند، و عادتِ تلاش نکردن برای به چالش‌طلبی قدرت فائقه حکومتی به معنای آن بود که هر داوودی که با دستان خالی به جنگ جالوت می‌رفت با قیافه‌های متعجب آدم‌ها روبرو می‌شد.
imaanbaashtimonfared
چرا مردم این‌چنین مبهوت حاکمان مستبدی می‌شوند که قول برپایی بهشت بر زمین را به هر بهای ممکن می‌دهند؟
نازنین بنایی
هیچ‌کس نمی‌دانست که بر اساس کدام ماده قانون به ما این حق داده شده بود که در برابر دیدگان عموم دستگیر شویم. این «حق» اگر برای فرد دستگیرشده هیچ فایده‌ای نداشت حداقل برای حکومت این فایده را داشت که بگوید هیچ دستگیری‌ای بدون رعایت دقیق رویه‌های قانونی انجام نمی‌شود و هیچ‌کس هرگز نمی‌تواند ادعا بکند که هیچ فردی در دل شب در غیاب شاهدان و بدون ارائه حکم بازداشت ربوده یا ناپدید شده است. چنین مفاهیم حقوقی‌ای حقیقتا جای تقدیر و سپاس داشت!
mahsa saba
اگر ما با لبان بسته صحنه زندگی را ترک کنیم پس نوه‌های ما چگونه از حقیقت ماجرا مطلع خواهند شد؟
Bookworm
واقعیت به خودی خود هیچ ارزشی ندارد. این درک ماست که واقعیت را معنا می‌بخشد...
پویا پانا
هیچ چیزی را هم نمی‌توان با قاطعیت گفت چرا که زندگی می‌تواند بدجوری آدم‌ها را عوض کند.
Bookworm
رنج بردن کور می‌کند، کر می‌کند، ویران می‌کند، و غالبا می‌کشد.
پویا پانا
آدم‌هایی که بلندترین فریادها را می‌کشیدند بعدا زودتر از بقیه جانشان را از دست دادند
Bookworm
مرگ هنرمند هرگز حادثه نیست. مرگ هنرمند آخرین عمل خلاقه اوست که به واسطه آن پرتو نیرومندی بر تمامیت زندگی‌اش افکنده می‌شود و آن را کاملاً روشن می‌کند.
میثم اکبرپوری
مخالف همه بودن و مخالف زمانه بودن کار چندان آسانی نیست. تا حدی، همگی ما زمانی که به یک دو راهی می‌رسیم وسوسه می‌شویم همان جاده‌ای را انتخاب کنیم که اکثریت انتخابش کرده‌اند. ما دوست داریم به آن‌هایی ملحق شویم که به خیالمان راه و مقصد را بلدند. قدرت «اراده عمومی» بیکران است ــ مقاومت کردن در برابر چنین قدرتی سخت‌تر از آن است که عموما تصور می‌شود ــ و ما جملگی تحت تأثیر زمانه‌ای هستیم که در آن زندگی می‌کنیم.
الهام راگا
ما با اختیار کردن سکوت و امید بستن به این‌که قربانیان بعدی همسایگانمان خواهند بود و نه ما، آسان‌ترین راه را انتخاب کردیم. ما حالا حتا به دشواری می‌توانیم تشخیص دهیم در بین ما چه کسانی با سکوت خود در جنایت‌های رژیم شریک بودند و چه کسانی صرفا در صدد نجات جان خویش بودند.
نازنین بنایی
بیمارستان‌ها از اعلام درصد وفور بیماری‌های شایعی مثل تیفوس، وبا و حصبه منع شده بودند و حتا کارکنان بیمارستان‌ها بین خودشان مجاز نبودند اسم این بیماری‌ها را بر زبان بیاورند. در عوض، به هر کدام از این بیماری‌ها یک شماره خاص داده بودند، مثلاً منظور از «بیماری شماره ۳» بیماری وبا بود. اگر اشتباه نکنم شماره ۵ یا ۶ بیماری تیفوس خالدار بود. حتا درصد وفور بیماری‌های مسری در سطح جامعه به اسرار مملکتی تبدیل شده بود. استدلال حکومت این بود که «دشمنان سوسیالیسم» اگر بدانند مردم ما به چه بیماری‌هایی مبتلا هستند می‌توانند از این اطلاعات برای ضربه زدن به ما استفاده کنند.
نازنین بنایی
زندگی کردن در جایی که فرد مجبور به دروغ‌گویی نباشد خیلی خوب است. آیا چنین جایی وجود دارد؟
Bookworm
ما قبلاً درک نکرده بودیم که وسوسه قدرت چیست. نه این‌که هر کسی دلش بخواهد ناپلئون باشد، اما آدم‌ها نومیدانه به کوچک‌ترین قدرتی که برایشان باقی مانده است محکم چنگ زده‌اند و مایلند که نهایت استفاده را از آن بکنند. چنین تکثیری از جباران کوچک در کشورمان بی‌سابقه است. کشور ما هنوز مالامال از این جباران کوچک است.
نازنین بنایی
ما سالیان سال بود که در کشورمان «عناصر بیگانه» تلقی می‌شدیم
Bookworm
«چرا ناله می‌کنی؟ حالا که می‌توانی زندگی کنی، خب زندگی کن، تا بعد ببینیم چه می‌شود. اوضاع که این‌طوری نمی‌ماند.»
پویا پانا
دیکتاتور تنها زمانی قدرتمند است که بتواند روی پیروانی که کورکورانه به وی باور دارند حساب کند.
پویا پانا
چه کسی جرئت کرد بگوید ما در این کشور هیچ «نسل سوخته» ای نداریم؟ صرف این‌که این آدم توانسته چنین دروغ موحشی را بگوید خودش یکی از عوارض حکومت وحشت است. در این‌جا نسل از پی نسلْ «سوخته» اند، اما فرایند سوختنی که در این‌جا رخ داده کاملاً متفاوت از آن چیزی است که احتمالاً در غرب رخ داده است. در این‌جا مردم فقط کوشیدند به کار کردن ادامه دهند، برای معاش روزانه‌شان بجنگند، امیدوار به رهایی باشند، و فقط دلمشغول مسائل عاجلشان باشند. در چنین زمانه‌هایی، کار روزمره شما در حکم داروست. هرچقدر بیش‌تر مجبور به کار کردن باشید بهتر است. اگر بتوانید خودتان را غرق در کارتان بکنید، سال‌ها سریع‌تر می‌گذرد و فقط لکه‌ای رنگ‌پریده در خاطرتان باقی می‌ماند
الهام راگا

حجم

۷۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲۰ صفحه

حجم

۷۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲۰ صفحه

قیمت:
۳۱۰,۰۰۰
۲۴۸,۰۰۰
۲۰%
تومان