کتاب سلوک به سوی صبح
معرفی کتاب سلوک به سوی صبح
کتاب «سلوک به سوی صبح» نوشتهٔ هرمان هسه، درواقع زندگینامه نمادین او است که با ترجمهٔ سروش حبیبی در نشر ماهی چاپ شده است. هرمان هسه، برندهٔ نوبل ادبی این کتاب را در سال ۱۹۳۲ منتشر کرد. زمانی که برای بار سوم در زندگی ازدواج کرد و با همسرش به مونتالیو مهاجرت کرد. این اثر شرح سلوک معنوی هرمان هسه به دیار صبح یا شرق است.
درباره کتاب سلوک به سوی صبح
چند سال پس از پایان جنگ بزرگ، هسه به حلقهٔ سالکان راه صبح میپیوندد تا در این سلوک جلیل شرکت کند. این سلوک تلاشی است بیرون از زمان و مکان. شرق او شرق جغرافیایی نیست و از قید زمان نیز آزاد است. در این سفر سالکان یکی پس از دیگری از راه بازمیمانند و تنها خود را سالک راستین میبیند. او با حسرت و افسوس از پراکندگی جمع همراهانش تصمیم میگیرد تاریخچه سلوک را بنویسد. اما او هم دچار تردید است و فکر میکند اگر خودش هم از این راه دور افتاده باشد چه؟ پس تصمیم میگیرد به دنبال اولین نفری که از حلقه بریده بود، به اسم لئوی خدمتگزار بگردد، در جریان این کندوکاو و یافتن لئو، درمییابد که نه تنها از مسیر جدا نشده بلکه خود لئو سرسلسله مشتاقان است. این داستان، چنانکه گفته شد زندگینامهٔ نمادین خود هسه است و بسیار هوشمندانه پرداخته شده است. مکانهای گوناگون و وقایع آن و بیشترِ اشخاصی که با نامهای ساختگی در آن حضور دارند هم نمایندهٔ مراحل و حوادث زندگی خصوصی اویند.
کتاب سلوک به سوی صبح را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات عارفانه پیشنهاد میشود.
درباره هرمان هسه
هرمان هسه در ۲ ژوئیه ۱۸۷۷ در آلمان متولد شد. پدرش مدیر انتشارات مبلغان مذهبی بود و مادرش فرزند یک هندشناس معروف. او تحت تاثیر این دو نفر، یعنی پدر و پدربزرگش، به ادبیات علاقهمند شد.
هرمان هسه زندگی پر فراز و نشیبی را از سر گذراند. او به دلیل تضادهایی که با خانواده و محیط مدرسهاش احساس میکرد از آنجا فرار کرد. مدتی افسردگی داشت و یکبار دست به خودکشی زد. مدتی او را به آسایشگاه مراقبت از کودکان عقبماندهی ذهنی فرستادند. بعد از آن کارهای مختلفی مثل کتابفروشی، باغبانی، نقاشی با آبرنگ و ... را انجام داد.
هرمان هسه در سال ۱۹۴۶ نوبل ادبیات را از آن خود کرد. از مشهورترین آثار او میتوان به «دمیان»، سیذارتا و «گرگ بیابان» اشاره کرد. او در ۹ اوت ۱۹۶۲ در سوئیس چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب سلوک به سوی صبح
از جمله ویژگیهای سلوک ما بهسوی صبح یکی آن بود که هرچند حلقه در این سلوک به هدفهایی خاص و بسا والا نظر داشت (و این هدفها از جمله رازهاست و افشای آن میسر نیست)، هریک از سالکان طریقت ما میتوانست و حتی میبایست که در رسیدن به مقصودی خاص خویش نیز در تاب باشد؛ زیرا اگر کسی در طلب رسیدن به مقصودی شخصی بیقرار نبود، به حلقه راه نمییافت و هریک از ما ضمن اینکه به دنبال آرمانهای مشترک در تلاش بودیم و زیر لوای یگانهای در نبرد مینمودیم، رؤیایی سبکسرانه از دوران کودکی در سر داشتیم که محرمانهترین محرک و واپسین مایهٔ تسلامان بود. هدفی که من در این سلوک در نظر داشتم و پیش از پذیرفتهشدن در حلقه در پیشگاه مسند عالی دربارهٔ آن از من سؤال شده بود بسیار ساده بود، حال آنکه برخی از برادران حلقه مقصودهایی اختیار کرده بودند که من گرچه محترمشان میداشتم از درک آنها عاجز بودم. مثلا یکی جویای گنج بود و جز به یافتن گنجی گرانمایه، که آن را «تائو» مینامید، نمیاندیشید. دیگری در سودای صید ماری بود که تواناییهایی جادویی به آن نسبت میداد و آن را کوندالینی۱۴مینامید. اما هدف سلوک و مقصود زندگی من، که از واپسین سالهای نوجوانی در افق رؤیاهایم مواج بود، این بود که به دیدار شاهزادهبانوی زیبا، فاطمه، نائل شوم و اگر بتوانم در دلش راه یابم.
در آن زمان که بخت یارم بود و به سلک حلقگیان درآمدم، یعنی اندکی پس از پایان جنگ بزرگ، در کشور ما منجیان و پیامبران و جرگههای حواریانشان فراوان بودند و پیشگوییها بود دربارهٔ آخرالزمان و امید به ظهور سلطنت ثالث. مردم ما که سخت از جنگ بلادیده بودند و در عین درماندگی و گرسنگی دل از امید خالی داشتند، در عین تلخکامی از بیحاصلی ظاهری جملگی قربانیها و خونهای ریخته و اموال تباهشده، هرچند در معرض توفان اوهام بسیار بودند، بر رفعت راستینِ جان دل گشوده داشتند. گروههای رقص و عیش و مستی بودند و جوامع مبارزان نوتعمیدی۱۵ و پدیدههایی از همه نوع، که ظاهرآ به حقیقت آن جهان و اعتبار معجزات و کرامات دلالت میکرد و نیز تمایل به جانب اسرار و آیینهای هندی و ایرانی و دیگر مرزهای خاور گسترشی پهناور یافته بود. نتیجه اینکه حلقهٔ بسیار کهن ما نیز در چشم مردم بسیاری یکی از همین علفگونههای فراوانی جلوه کرد که میروییدند و میشکوفیدند، و پس از چند سالی همراه آنها قدری در فراموشی و قدری نیز به خواری و بدنامی افتاد. وفادارماندگان به آن اما در برابر این حال سپر نمیاندازند.
حجم
۹۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۹۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
نظرات کاربران
سلام به همه دوستداران کتاب. مثل اکثر کتابهای هرمان هسه این کتاب هم به شیوه تمثیلی تلاشی برای خودشناسی و پیدا کردن راهی برای رسیدن به کمال هستش
عالی🌱 نشر ماهی و استاد سروش حبیبی چی بهتر از این 👌
خوب بود.