کتاب باغ ناپیدا
معرفی کتاب باغ ناپیدا
فرنسیس هاجسن برنت سال ۱۸۴۹ در منچستر بهدنیا آمد. پنج ساله بود که پدرش درگذشت و مادرش نگهداری پنج فرزند را بر عهده گرفت. به این ترتیب کودکی او در فقر و محلههای پَست منچستر دوره ملکه ویکتوریا گذشت. فرنسیس شانزده ساله بود که به امریکا رفت و پس از مدتی همکاری با مجلهها را آغاز کرد. داستانهایش بهسرعت مورد استقبال قرار گرفت و در انگلستان و امریکا برایش ثروت و شهرت بههمراه آورد. او بهترین اثرش باغ ناپیدا را در ۱۹۱۱ نوشت. این اثر، داستان مری دختری عبوس و بهانهجو و ضعیف را روایت میکند که به دلیل از دست دادن پدر و مادرش بر اثر بیماری وبا، برای زندگی با شوهر عمهاش به ملک اربابی او فرستاده میشود و آنجا ماجراهایی برایش پیش میاید که او را از یک دختر لجباز و خودخواه و خودبین به دختری مهربان و دلسوز با دوستان بیشمار تبدیل میکند. از این داستان اقتباسی تلوزیونی هم شده است که متولدان دهه ۶۰ حتما سریال آن را بهخاطر دارند.
کتاب باغ ناپیدا اولین بار با نام «باغ اسرارآمیز» توسط علی پناهیآذر ترجمه و توسط انتشارات همگامان چاپ، به چاپ رسید. این کتاب در طول این مدت با نامهای «باغ مخفی»، «باغ اسرارآمیز»، «باغ راز»، «باغ ناپیدا» و «باغ سری» ترجمه و روانهی بازار نشر شده است. از دیگر نسخههای فارسی این رمان میتوان به باغ مخفی از نشر قدیانی با ترجمه مهرداد مهدویان، باغ ناپیدا ترجمه شهلا ارژنگ و... اشاره کرد.
بخشی از کتاب
صبح با آمدن مستخدمه جوان به اتاقش مری پلک گشود. او آمده بود تا آتش بخاری را روشن کند و به صدای بلند خاکسترها را فوت میکرد. مری چند دقیقهای همچنان دراز کشید و تماشایش کرد و سپس دور تا دور را نگاه کرد. تاکنون هیچوقت اتاقی مانند این ندیده بود، و فکر کرد عجیب و دلگیر است. دیوارها با فرشینههایی با چشماندازهایی جنگلی پوشیده شده بود. آدمهایی با لباسهایی فوقالعاده زیبا زیر درختها دیده میشدند، و در دوردست برج و باروهای قلعهای خودنمایی میکرد. همچنین شکارچیهایی با اسبها و سگها و بانوانی به همراه آنان نقش فرشینهها بودند. مری احساس کرد که انگار با آنان در جنگل است. بیرون از پنجره در دوردست باریکه زمینی دیده میشد که به نظر میرسید هیچ درختی در آن نیست و چنین مینمود که چون دریایی تیره و ارغوانی تا بیکران ادامه دارد. مری با اشاره به آن سوی پنجره پرسید: «آن چیست؟» مارتا، مستخدمه جوان که تازه برخاسته بود، نگاه کرد و او نیز به همان سو اشاره کرد. مارتا گفت: «اونکه اونجاست؟» «بله!» مارتا با لبخندی دلنشین پاسخ داد: «اون خلنگزاره. از اون خوشت مییاد؟» مری پاسخ داد: «نه، از آن متنفرم.» بیشک تجربههای برنت از زندگی در منچستر، شیفتگیاش به باغبانی، علاقهاش به افسانههای کهن طبیعت و تفکراتش درباره تاثیرگذاری روان بر جسم، باغ ناپیدا را تبدیل به اثری غنی و چند بعدی کرده است.
حجم
۱۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
حجم
۱۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
نظرات کاربران
کتابی درباره: (خلنگزار های بیش از حد بزرگ) (عمارتی با صد اتاق دربسته) (سینه سرخ های فضول) (گریه های مشکوک) (رزهای نسبتا مرده) (پسری که حیوانات رام میکند) (دختری که باید تغییر کند) (راجاهای هندی) (امید،ایمان،معجزه)
کتاب، فضای دلنشینی داره و توصیفهاش خیلی خوب تونسته تصویری رو که توی ذهن نویسنده نقش بسته، به ذهن ما انتقال بده. برای ترمیم روحیهٔ آدم، کتاب خیلی خوبیه. ترجمه هم خوب بود. دوستانی که به این ترجمه ایراد میگیرن
بسیار زیبا و عالی هر آنچه که کتابهای انگیزشی دارند را داشت.
یک داستان حال خوب کن برای بزرگسالان و داستانی آموزنده برای نوجوانان.
داستان زیبا و امیدوار کنندهای بود اما ترجمهش ضعیف بود.