دانلود و خرید کتاب باغبان شب جاناتان آکسییر ترجمه آرزو قلی‌زاده
تصویر جلد کتاب باغبان شب

کتاب باغبان شب

امتیاز:
۴.۵از ۱۴۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب باغبان شب

کتاب باغبان شب یک داستان ترسناک از جاناتان آکسییر است که خواننده را در تاریکی فرو می‌برد و می‌ترساند. جاناتان آکسییر نویسنده‌ی کودک و نوجوان کانادایی ‎آمریکایی است که تاکنون از او چهار داستان پرطرفدار به فارسی ترجمه شده‌اند. او در این داستان با چیره‌دستی یک دنیای خیالی را خلق کرده و در نهایت یک داستان اشباح ویکتوریایی و پرکشش را پدید آورده که مخاطب را به هیجان می‌آورد!

انتشارات پرتقال این رمان را با ترجمه آرزو قلی زاده منتشر کرده است. نسخه الکترونیکی کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب باغبان شب اثر جاناتان آکسییر

داستان باغبان شب در یک روستای کوچک و دورافتاده در ایرلند شکل می‌گیرد، جایی که ورود یک باغبان شب بی‌رحم به‌تدریج زندگی ساکنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. ماجرا از جایی شروع می‌شود که دو نوجوان به نام‌های کیپ و مالی که به‌تازگی والدین‌شان را از دست داده‌اند، مجبور می‌شوند برای گذراندن زندگی در عمارتی قدیمی کار کنند. آنها با نقاشان سحرآمیز و باغبان حیله‌گر ترسناک و مرموزی مواجه می‌شوند که در ازای ارتباط دوباره با والدین‌شان قطره‌ای از روحشان را می‌خواهد. در ادامه مالی و کیپ می‌فهمند که برای رها شدن از دست باغبان شب، باید معماهای درخت جادویی شب را حل کنند و اثر جادوهایی که باغبان شب روی ساکنان عمارت به کار می‌برد را از بین ببرند. 

کتاب باغبان شب داستانی خیالی و وهم‌انگیز است که از نبوغ نویسنده‌ای کانادایی خلق شده و ماجرای اعجاب‌آور و معانی آمیخته‌ با ترس و اندوهش در یک دهکده‌ی ایرلندی و در یک عمارت انگلیسی می‌گذرد. این داستان با وضعیت غم‌بار و تنهایی بی‌انتهای مالی و کیپ شروع می‌شود، با دردسرهای مهیج و اتفاق‌های جالب ادامه پیدا می‌کند و در نهایت به شکلی غیرقابل پیش‌بینی، شورانگیز و پراحساس به پایان می‌رسد. رمان باغبان شب بیش از چهارصد صفحه است، اما در هیچ یک از صفحات مخاطب را خسته و کسل نمی‌کند یا به حال خود باقی نمی‌گذارد. نویسنده‌ی کاربلد این داستان توانسته وقایع را طوری بچیند که مخاطب را دائما تشنه نگه دارد و در آن دنیای خیالی به دنبال خود بکشاند.

خرید و دانلود کتاب باغبان شب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟ 

رمان باغبان شب سرشار از جادو و وقایع اسرارآمیزی که داستان را شکل می‌دهند. این داستان پیام‌های عمیقی راجع به زندگی، اجتناب‌ناپذیر بودن وقایع غم‌بار و ضرورت پذیرش تلخی‌ها در زندگی را در خود گنجانده و این موضوع باعث می‌شود که مخاطب آن نوجوانان (افراد بین ۱۲ تا ۱۹ سال) باشند و البته افراد بزرگسالی که داستان‌های جادویی، پرمعنا و خیالی آنها را به وجد می‌آورد هم می‌توانند از خواندن این اثر غرق در لذت و شگفتی شوند. 

از طرف دیگر نباید از شخصیت‌های دلنشین داستان غافل شد. چراکه شخصیت‌های کیپ و مالی دو نوجوانی هستند که نمی‌توانند با غم و اندوه خود کنار بیایند و در جستجوی راهی برای ارتباط مجدد با پدر و مادر ازدست‌رفته‌شان هستند. همین موضوع آنها را وارد یک ماجرای چالشی با یک پیرمرد جادوگر تبهکار می‌کند که در ازای آرزویشان، روحشان را از آنها می‌خواهد. درواقع این آرزو زندگی کیپ و مالی را به خطر انداخته و آنها باید علاوه بر خودشان مردمی را که زندگی‌شان تحت‌تاثیر جادوی باغبان شب هستند هم نجات بدهند. 

چنین پلات حیرت‌انگیزی است که از باغبان شب یک اثر بی‌نظیر پدید‌آورده و عناصر داستان‌های فانتزی و معناگرا در آن به خوبی مشهود هستند. این اثر برای افرادی که در پذیرش وقایع غم‌انگیز احساس ضعف می‌کنند هم یک داستان دوست‌داشتنی خواهد بود و البته طرفداران داستان‌های جذاب پیچیده را هم به وجد خواهد آورد. 

از سوی دیگر، نباید نادیده گرفت که این کتاب برای مخاطب‌های بزرگسال آنچنان ترسناک نخواهد بود، اما هیجان و کشش داستان همچنان حفظ می‌شود و همچنین عمق مفاهیمی که به شکل نمادین و داستانی بیان شده برای مخاطب از هر سنی که باشد جالب و جذاب خواهد بود. 

چرا باید باغبان شب با ترجمه آرزو قلی‌زاده را بخوانیم؟

کتاب باغبان شب داستانی حیرت‌انگیز است که کتاب‌خوان‌های بسیاری در سراسر دنیا آن را دوست‌داشتنی و ازیادنرفتنی توصیف کرده‌اند. این کتاب شخصیت‌های باورپذیری دارد، یک دنیای جادویی و خیالی را پیش روی مخاطب می‌آورد و وقایع آن سیری منطقی و قابل‌باور دارد. از طرفی دیگر داستان پلات قرص و محکمی دارد که باعث می‌شود مخاطبان (از هر سن و سالی) آن را جدی بگیرند و پایان‌بندی جذاب و منحصربه‌فردش باعث می‌شود که خوانندگان با یک بار خواندن از آن سیر نشوند. 

درباره جاناتان آکسییر

جاناتان آکسییر در کانادا متولد و بزرگ شد. او اکنون که نویسنده‌ای جوان و شناخته‌شده است در پنسیلوانیا آمریکا به همراه همسر و فرزندانش زندگی می‌کند. جاناتان چند سالی هست که علاوه‌بر نوشتن داستان‌های خیالی و پرطرفدار، سایت جالبی به آدرس www.TheScop.com را راه‌اندازی کرده و در این وبلاگ درمورد کتاب‌های کودک و نوجوان می‌نویسد. 

آکسییر با استفاده از چنین داستان هیجان‌انگیزی سعی کرده تا مخاطب را به عمق ببرد و به موضوعاتی مثل قدرت آرزوها، توانایی حل مسئله، جادوها و عقل انسان فکر کنند. پلات پیچیده‌ی باغبان شب و خلاقیت نویسنده باعث شده تا داستان انسجام و جذابیت خود را حفظ کند و مخاطبی که شروع به خواندن این داستان کرد تا آخرین صفحه حتی لحظه‌ای از تک‌وتا نیفتد.

عنوان کتاب در زبان اصلی

نام انگلیسی این کتاب The Night Gardener است که آرزو قلی‌زاده آن را به باغبان شب ترجمه کرده است.

ژانر کتاب 

باغبان شب یک داستان نسبتا بلند کودک و نوجوان است که از نظر زمانی متعلق به دسته‌ی کتاب‌های معاصر است، اما زمان داستان در دوران ویکتوریایی می‌گذرد. این کتاب از نظر ژانر در دسته‌بندی داستان‌های ترسناک گنجانده می‌شود، اما از سویی دیگر می‌توان این کتاب را در دسته‌ی داستان‌های معمایی و رازآلود هم جا داد. چراکه شخصیت‌های نوجوان این داستان باید قطعات پازل را پیدا کنند، به‌درستی در کنار هم بچینند و به پاسخ درست دست پیدا کنند. 

باغبان شب مناسب کدام رده‌ی سنی است؟ 

باغبان شب برای نوجوانان بین ۱۳ تا ۱۹ سال نوشته شده، اما دوست‌داران بزرگسال ژانر وحشت، خیالی و داستان‌های کودک و نوجوان هم آن را جالب و خواندنی می‌دانند.

نظرات افراد و مجله‌های مشهور درباره باغبان شب

هیئت ژوری جایزه‌ی ادبی مانیکا هیوز وقتی که باغبان شب را به‌عنوان بهترین کتاب تخیلی و فانتزی در سال ۲۰۱۴ انتخاب می‌کرد، درمورد کتاب و نویسنده‌اش اینطور گفت: «لحن داستان کاملا غرق در اضطراب و پریشانی است و این به حیرت و تعلیق اضافه می‌کند. از طرفی آکسییر به شکلی ماهرانه از طنازی استفاده می‌کند تا تلخی‌ها و پیچ‌های تند داستان را تلطیف کند.»

کِرکِس ریویو (Kirkus Review) باغبان شب را داستانی معرفی کرده که خواننده‌ها حداقل به این زودی‌ها آن را فراموش نخواهند کرد. 

افتخارات رمان باغبان شب

باغبان شب در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و توانست نظر مثبت مخاطب‌ها و منتقدها را به خود جلب کند. این اثر برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کتاب کودک در دو سال متوالی ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ در جشنواره‌ی کتاب تورنتو شد و البته از هر جایزه‌ای مهم‌تر نظر خوانندگان است که خوانندگان باغبان شب را نفس‌گیر، جالب و خیره‌کننده معرفی کرده‌اند.

باغبان شب در جایزه‌ی ادبی مانیکا هیوز برای جاناتان آکسییر نویسنده‌ی بااستعداد و جوانش ۵۰۰۰ دلار کانادا را به ارمغان آورد و نام او را بیشتر بر سر زبان‌ها انداخت. 

نقد کوتاهی بر کتاب 

کتاب باغبان شب ترکیبی از یک ماجراجویی بچگانه و یک خیال احمقانه‌ی جذاب است. داستان حسی از یک رویا را برای مخاطب می‌سازد که انگار یک رویای عجیب و ترسناک را تجربه می‌کند و دنیای پیش رویش در عین اینکه شبیه به دنیای عادی است، اما قواعد و جادوی خودش را دارد. 

جاناتان آکسییر به‌خوبی توانسته فضایی مخوف و تهدیدکننده را پدید بیاورد که برای مخاطب کاملا قابل‌باور باشد. علاوه‌بر این از عنصر تعلیق به‌خوبی استفاده شده. به‌طوری که مخاطب بعد از به پایان رساندن داستان انگار از خوابی ترسناک پریده و خدا را شکر می‌کند که این فقط یک خیال بود!  

پیام داستان چیست؟ 

داستان باغبان شب حول محور اندوه‌ها، آرزوها و ترس‌ها می‌گذرد و بدون آنکه دل مخاطب را بزند به او هشدار می‌دهد: مراقب خواسته‌هایت باش! مراقب آرزوهایت باش!

معرفی شخصیت‌های اصلی کتاب 

کیپ دختر ۱۴ساله‌ی داستان است که به همراه برادر ۱۲ساله‌اش به کار در عمارتی قدیمی مشغول می‌شوند. آنها با پیرمردی دیوانه به نام باغبان شب طرف می‌شوند که یا باید حساب او را برسند یا باید اجازه بدهند روحشان را از آنها بگیرد!

چه ناشران و مترجمانی کتاب را به فارسی ترجمه کرده‌اند؟

کتاب باغبان از سال انتشار (۲۰۱۴) تاکنون به زبان‌های مختلفی از چینی و عربی گرفته تا اسپانیایی و آلمانی در دنیا ترجمه شده. در ایران هم ناشران مختلفی مثل پیدایش، پرتقال و افق این کتاب را وارد بازار نشر کرده‌اند.

بخشی از متن کتاب باغبان شب

«راستش زیاد نه. البته یه‌بار که ارباب ویندزور رو دیدم، هم‌سن‌وسال تو بود. این ماجرا برمی‌گرده به سی سال پیش. درست قبل از اینکه اون بیچاره رو مجبور کنن بره پیش فامیل‌هاش و با اونا توی شهر زندگی کنه.» پیرزن با تأسف سری تکان داد و گفت: «پارسال که دوباره برگشت اینجا، خونواده‌ش... یا بهتره بگم قوم‌وخویش‌هاش، حسابی تعجب کردن.»

مالی نمی‌توانست بفهمد چرا برگشتن یک نفر به جایی که در آن بزرگ شده، باید عجیب باشد. خودش چند هفته بعد از اینکه از خانه‌اش در شهر دانیگول ایرلند آمده بود اینجا، حاضر بود همه‌چیزش را بدهد و برگردد خانه؛ حتی برایش مهم هم نبود آنجا خشکسالی شده یا نه. پیرزن را نگاه کرد و گفت: «فکر کنم ما خوب راه رو بلد نیستیم. از چندتا کشاورز پرسیدیم، ولی جواب درستی ندادن.»

هِستِر کِتِل سرش را تکان داد و به جنگلِ پشت سرش نگاهی انداخت؛ «شاید مردمِ اینجا با نشون ندادن مسیر، خواستن بهتون لطف کنن. درسته که شما غریبه‌این، ولی هیش‌کی نمی‌خواد دوتا بچهٔ بی‌گناه رو بفرسته جنگل تُرش.»

مالی پرسید: «مگه جنگل تُرش چه‌شه؟»

«همهٔ مردم سِلار هالو می‌دونن نباید به اون جنگل نزدیک بشن. پدر و مادرها بچه‌هاشون رو از اون‌جا می‌ترسونن و خودشون هم این هشدارو از زبون پدر و مادرشون شنیدن. این موضوع، نسل‌به‌نسل و دهن‌به‌دهن چرخیده.»

مالی گفت: «شما از اون چی می‌دونین؟» 

«هیش‌کی بااطمینان حرف نمی‌زنه، ولی بعضی‌ها می‌گن آدم‌های احمقی رو دیدن که از رودخونه رد شدن و رفتن توی اون جنگل.» پیرزن مکث طولانی‌ای کرد و انگشت‌هایش را کشید روی شنلی که پر از وصله‌پینه بود؛ «می‌گن جنگل تُرش آدم‌ها رو عوض می‌کنه... و حس وحشتناکی توی اونا به وجود میاره. یه چیز ترسناک دیگه هم هست...»

کیپ خم شد جلو و پرسید: «چ... چ... چی؟»

مالی دندان‌هایش را روی هم فشار داد. اصلاً دلش نمی‌خواست این پیرزن دیوانه، مغز برادرش را با چرندیات ترسناک پر کند. نگاهش را به چشم‌های هِستِر دوخت. به نظر می‌آمد پیرزن سنگینی نگاه دخترک را حس کرده، چون به کیپ لبخندی زد و گفت: «اینا شایعات و چرندیاته، عزیزم. نصفش داستان‌هائیه که من واسه یه لقمه غذا سرهم می‌کنم. واسه شما مشکلی پیش نمیاد.»

مالی سرش را به نشانهٔ تشکر تکان داد. شایعاتی که دربارهٔ جنگل تُرش می‌گفتند، برایش مهم نبود. این شغل تنها شانسشان بود برای اینکه با برادرش کنار هم بمانند و سرپناهی داشته باشند. چه کسی حاضر می‌شد دوتا بچهٔ ایرلندی را بدون سرپرست یا معرف قبول کند؟! تازه اگر آن خانه این‌قدر بد بود، چرا ارباب ویندزور حاضر شده بود خانواده‌اش را ببرد آنجا؟ مالی پرسید: «پس راه رو نشونمون می‌دین؟»

هِستِر دستی به چانه‌اش کشید و متفکرانه گفت: «بله، ولی درعوض یه چیزی ازتون می‌خوام.»

مالی جواب داد: «ما هیچ پولی نداریم.»

Hana
۱۴۰۰/۰۲/۰۱

درمورد کتاب باغبان شب هیچ کلمه‌ای رو نمی‌شناسم که بتونه توصیف دقیقی از زیبایی این کتاب رو برسونه. داستان هیجان‌انگیز بود و متنش وادارت می‌کرد که بری صفحه بعد، و بعد صفحه بعد و همینجوری ادامه داشت.. من از خلاقیت نویسنده

- بیشتر
𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۴۰۰/۰۷/۰۴

عالیهههههه🔥🌊 واقعا چیزی نمیتونم در وصفش بگم✨✏️ در همین حد بگم که حتما باید این کتاب رو بخونید🌗🌈 کاش جلد دوم هم داشت😢💔

ns
۱۳۹۹/۰۹/۱۵

کتاب جذابی بود،از اون هایی که تا تموم نشه نمیتونی زمین بذاریش

نیلوفر🍀
۱۴۰۰/۰۳/۰۵

زندگی دو تا بچه که پدر و مادرشون رو از دست دادن و حاضرن به هر قیمتی نشونه ای از اونا ببینن:) کتاب قشنگیه تا حدی هم غم انگیزه بنظرم ژانر وحشت نیست در هر صورت جالبه و مخاطب رو جذب میکنه تا

- بیشتر
シ︎دختر کتابخونシ︎
۱۳۹۹/۱۲/۲۱

خیلی قشنگ و جذاب بود🍀💚 من واقعا خوشم اومد👌🏻🎀 از اون کتاب های قابل خوندن بود🌈🎈 من راضی بودم🔮💐 در کل جالب بود🙂💕 حتما پیشنهاد میکنم🙏🏻⚘

rasool jafarjani
۱۳۹۹/۱۰/۱۵

من نسخه فیزیکی کتاب رو از انتشارات پرتقال خریدم و تا تمومش نکردم کتابو نذاشتم زمین.. قیمتش یکم بالاست ولی می ارزه به خودنش داستانش پر از لحظه های ترسناک و پر استرس و غم انگیز و شلوغ و... داره و

- بیشتر
Zahra Darvishi
۱۳۹۹/۱۲/۱۸

این کتاب بی نظیر است ، داستان زیبایی دارد و بسیار مفهومی است ارزش چندبار خواندن را دارد .عالیییهههه .

anali
۱۳۹۹/۰۸/۲۹

خیلی خوبه من خیلی دوستش دارم

Roghaye A
۱۳۹۹/۰۹/۱۶

انقدر خوب و جذاب بود که قادر به توصیفش نیستم بی نظیر بود

m_army_7
۱۴۰۰/۰۱/۰۶

کتاب خیلی هیجان انگیزی بود اما زیاد نترسیدم:)

فقط چون نمی‌خوای یه چیزی رو باور کنی، دلیل نمی‌شه حقیقت نداشته باشه
vania
«دست‌های سرد، قلب گرم.» یعنی حتی آدم‌هایی که در ظاهر خشک هستند، گاهی می‌توانند مهربان باشند.
.Mohadd3.
«آتیش شاید نور داشته باشه، ولی دنیا رو سیاه‌تر می‌کنه
vania
حرف زدن با آدمی که ذهنش بسته است، فایده‌ای ندارد؛
Jolan...
احساساتش را پشت لبخندها و داستان‌هایش پنهان می‌کرد
arezo
واقعیت را می‌دانست؛ آدم‌ها بعضی‌وقت‌ها باید تنهایی سفر کنند.
Jolan...
«فکر کنم متوجه یه چیزی شدم. هِستِر از من پرسید فرق داستان و دروغ چیه. اون‌موقع من بهش گفتم داستان‌ها به آدم‌ها کمک می‌کنن و اون پرسید کمک واسه چه کاری. خُب فکر کنم حالا جوابش رو می‌دونم. داستان‌ها به آدم‌ها کمک می‌کنن با دنیای واقعی روبه‌رو بشن؛ حتی اگه داستان ترسناکی باشن... ولی دروغ برعکسه؛ باعث می‌شه خودت رو پنهون کنی.»
vania
متنفر بودن از چیزی که قابل تغییر نیست، هیچ فایده‌ای ندارد.
Jolan...
ما اغلب از برآورده شدن آرزوهایمان پشیمان می‌شویم.
الف . کاف
«عزیزم! چیزی که هستی، ربطی به کاری که می‌کنی نداره. درضمن، کار که عار نیست. خود اِزوپ، شاه قصه‌گوها، توی کل عمرش بَرده بود و یه نفس آزاد هم نکشید؛ ولی دنیا رو با دو کلمه تغییر داد: روزی روزگاری! و فکر می‌کنی ارباب‌های بزرگش الان کجان؟ اگه خیلی خوش‌شانس باشن، توی قبرهاشونن! ولی اِزوپ تاحالا زنده مونده و اسمش روی زبون هرکی که داستانی تعریف کرده، چرخیده.»
mehrsa
«آتیش شاید نور داشته باشه، ولی دنیا رو سیاه‌تر می‌کنه. نمی‌تونم اطرافم رو ببینم.»
luna
اگه مقصد خوبی داشته باشین، فرار کردن اصلاً بد نیست.
Jolan...
قویم، بهار را نشان می‌داد، ولی هوا بوی پاییز داشت. آفتاب تندی بر فراز سِلار هالو می‌تابید و آخرین تکه‌های یخ روی درخت‌ها را آب می‌کرد. بخار مثل روح از خاک بلند می‌شد و مه پاییزی را که در زمین یخ‌زده پنهان شده بود، به آسمان می‌برد.
کاربر ۱۴۰۲۲۷۷
ولی همهٔ این‌ها قبل از امشب بود، قبل از اینکه بداند دنیا واقعاً چه‌جور جایی است.
masm
خواب بد بهتر از بی‌خوابی است.
=o
هر چیز پیر و زشتی که بد نیست.
=o
با طرز فکر واقع‌بینانه نمی‌شه به افسانه‌ها گوش داد.
هلیا طارمی
«افسانه‌ها با بقیهٔ داستان‌ها یه فرقی دارن و اونم اینه که کسی نمی‌دونه از کجا شروع شده‌ن. آدم‌ها افسانه‌ها رو خلق نمی‌کنن، فقط بارها و بارها تکرارشون می‌کنن. داستانی که من می‌خوام براتون بگم هم...» او به صندلی‌اش تکیه داد و گفت: «یه افسانه‌ست.»
. داستان‌ها به آدم‌ها کمک می‌کنن با دنیای واقعی روبه‌رو بشن؛ حتی اگه داستان ترسناکی باشن... ولی دروغ برعکسه؛ باعث می‌شه خودت رو پنهون کنی.»
lilith
متنفر بودن از چیزی که قابل تغییر نیست، هیچ فایده‌ای ندارد.
=o

حجم

۲۵۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۲۵۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۱۱۷,۰۰۰
تومان