کتاب علم علیه شانس
معرفی کتاب علم علیه شانس
کتاب علم علیه شانس نوشته مارک تواین است و با ترجمه جذاب علی مسعودینیا در انتشارات چشمه منتشر شده است.
درباره کتاب علم علیه شانس
مارک تواین بزرگ را در ایران با داستانهای بلندش میشناسند. هاکلبری فین، تام سایر، شاهزاده و گدا. کمتر کسی است که داستانهای کوتاه این نویسنده را معرفی کرده و یا حتی خوانده باشد.
علی مسعودینیا در این اثر برای علاقهمندان به داستان های کوتاه مجموعهای از داستانهای طنز کوتاه مارک تواین را با نام علم علیه شانس گرداورده است. این اثر دو بخش دارد که در یک بخش روایت خاطرات آدم و حوا را میخوانید و در بخش دیگر داستانهای کوتاه دیگر.
بخش آدم و حوای کتاب داستانهای فکاهی کوتاهی بوده که تواین برای روزنامهها تحت عنوان «یادداشتهای روزانه آدم» و «خاطرات حوا» مینوشته است.
تواین در حقیقت به شکلی کنایی نشان میدهد که از بدو حیات بشر این دو جنس، دو نگاه متفاوت به دنیای پیرامون خود داشتهاند و در شیوه تجربهاندوزی و تفسیر دنیا از شگردهایی متمایز بهره میبردند. اما در عین حال کنار هم و مکمل یکدیگر بودند و هر یک کمبودهای جنس دیگر را جبران میکردند و به همین دلیل این رابطه از ابتدای تاریخ تاکنون دوام آورده است.
در دیگر داستانهای این مجموعه نیز طنز موقعیت جریان دارد و بیشتر روایات براساس طنز موقعیت شکل گرفتهاند. نقد مناسبات دنیای صنعتی و مدرن از عمده ویژگیهای روایتهای طنز مارک تواین در این اثر است.
خواندنکتاب علم علیه شانس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره مارک تواین
ساموئل لنگهورن کلمنز، که او را بیشتر با نام هنری مارک تواین میشناسیم، نویسنده آمریکایی است. ویلیام فاکنر او را پدر ادبیات آمریکا میداند. مارک تواین در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در فلوریدا متولد شده و در ۲۱ آپریل ۱۹۱۰ از دنیا رفت. او آثار بسیاری را نوشته است که همه به زبانهای مختلف دنیا از جمله فارسی هم ترجمه شدهاند و مهمترین آنها ماجراهای تام سایر، جزیرهی گنج و ماجرای هاکلبری فین است.
مارک تواین در سالهای پایانی عمر خود با افسردگی ناشی از مرگ نزدیکانش دست و پنجه نرم میکرد و میگفت که با آمدن ستاره دنبالهدار هالی به دنیا آمده و با دیده شدن دوباره آن از دنیا خواهد رفت. این پیشبینی او درست از آب درآمد و در سال ۱۹۱۰ یک روز پس از ظاهر شدن دوباره ستاره دنبالهدار هالی، بر اثر حمله قلبی درگذشت.
بخشی از کتاب علم علیه شانس
«با من حرف نزن مورتیمر. تو خوب میدونی که وقتی همچین رعدوبرقی میزنه هیچجا به اندازهٔ تختخواب خطرناک نیست. این رو توی همهٔ کتابها نوشتهاند؛ اون وقت تو هنوز اونجا دراز کشیدی، از عمد میخوای خودت رو تلف کنی، اون هم خدا میدونه که واسهٔ چی، لابد واسهٔ اینکه همهش بحث کنی و بحث کنی و بحث کنی و...»
«شلوغش نکن اوانجلاین. من که الان توی تختخواب نیستم، من الان...»
(با درخشش ناگهانی برق و در پی آن جیغ وحشتزدهٔ خانم مکویلیامز و صدای مهیب برق، این جمله ناتمام ماند.)
«بفرما! میبینی؟ این هم نتیجهش. وای مورتیمر، توی همچین وضعیتی چهطور میتونی اینقدر بیخیال و بیمسئولیت باشی و یککاره وایسی به من فحش بدی؟»
«من کِی فحش دادم؟ بعد هم این رعدوبرق نتیجهٔ حرف من نبود، حتا اگه من یک کلمه هم نمیگفتم باز نتیجه همین بود. خودت هم این رو خوب میدونی اوانجلاین یا دستکم باید بدونی که وقتی فضای جَو پُر از بار الکتریکی میشه...»
«آره... آره... همینطوری وایسا و با من بحث کن و بحث کن و بحث کن! اصلاً نمیفهمم چهطور میتونی این رفتار رو با من داشته باشی، اون هم وقتی که میدونی این خونه میلهٔ برقگیر نداره و زن و بچهٔ فلکزدهٔ تو ول شدهن به امان خدا. داری چیکار میکنی الان؟ توی همچین وضعی داری کبریت روشن میکنی؟ پاک زده به سرت؟»
حجم
۱۶۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۱۶۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
نظرات کاربران
داستان های جذاب عمیق و تامل برانگیز و البته در برخی موارد با پایان های ناامیدکننده
مجموعهای از چند تا داستان کوتاه طنزه. داستان «تارخچهٔ اردوگاهی که سقوط کرد» رو بیشتر از بقیه دوست داشتم و بعدش هم «خانم مک ویلیامز و رعد و برق». در مجموع داستانهاش سبک و کوتاه هستند و خوندنش مفرح.
مجموعه داستان های کوتاه طنز با ترجمه ای که لحن و نوشتار خاص مارک تواین را به خوبی به زبان فارسی منتقل کرده است .این داستانها طنزهای درجه یک بینظیری هستند که نخواندنشان محرومیت خود خواسته ی ابلهانه ای از