کتاب هاکلبری فین
معرفی کتاب هاکلبری فین
کتاب هاکلبری فین نوشتهٔ مارک تواین و ترجمهٔ محسن سلیمانی است و نشر افق آن را منتشر کرده است. هاکلبری فین از آخرین ماجرایی که با تام سایر (در کتاب تام سایر) داشته، پول خوبی به جیب زده است. خانم واتسون، هاک را به خانهشان برده تا به او آداب معاشرت بیاموزد. هاک یک شب از خانه بیرون میزند تا به تام سایر بپیوندد و وانمود کنند که دزد دریایی هستند.
درباره کتاب هاکلبری فین
مارک تواین سال ۱۸۸۴ سومین شاهکار و به نظر بسیاری از منتقدان، بهترین اثر خود ماجراهای هاکلبری فین را نوشت و بار دیگر خوانندگان آثارش را به دنیای لذتبخش کودکی برد.
ماجراهای هاکلبری فین را برخی، از جمله خود تواین در این کتاب، جلد دوم ماجراهای تام سایر میدانند با این تفاوت که در اینجا شخصیت اصلی هاک است و داستان به شیوهٔ من راوی و از زبان او تعریف شده است. به لحاظ ساختاری نیز دو کتاب شباهتهای زیادی با هم دارند. گو اینکه هاکلبری فین از نظر ادبی و زبانی و طنز در ادبیات آمریکا از تام سایر برتر است و سبک نویسنده در این کتاب بر بسیاری از نویسندگان پس از خود در این کشور از جمله همینگوی، تأثیر گذاشته است. اما ویژگی خاص تام سایر نیز شاید داستان قویتر آن باشد. در ابتدا نیز کتاب هاکلبری در نظر مردم (و حتی خود تواین) بهترین اثر تواین به حساب نمیآمد، حتی سالها و حتی همین حالا هم ـ بسیاری از مردم به دلیل لحن بد راوی تواین در این کتاب نسبت به سیاهان و بردهها، کتاب او را به گرایشهای نژادپرستانه متهم میکردند، و سالهاست که برخی از والدین این اثر را به دلیل همین گرایش نژادپرستانه، در مدارس آمریکا از فهرست کتابهای خواندنی حذف کردهاند. اگرچه بعدها منتقدان با تجزیه و تحلیل ویژگیهای این اثر و بازنمایی جنبههای زبانی و طنز آن، ثابت کردند که چرا ماجراهای هاکلبری فین حداقل در ادبیات آمریکا، بهترین اثر ادبی تواین است.
خواندن کتاب هاکلبری فین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان و همچنین دوستداران داستانهای مارک تواین پیشنهاد میکنیم.
درباره مارک تواین
مارک تواین، طنزپرداز، داستاننویس و روزنامهنگار آمریکایی، در سال ۱۸۳۵ میلادی در فلوریدای ایالت میسوری به دنیا آمد و در سال ۱۹۱۰ از دنیا رفت. نام اصلیاش ساموئل لانگهورن کلِمِنز بود. او پنجمین فرزند از شش فرزند خانوادهاش بود. پدرش آقای کلمنز که دو برده در خانه داشت، ابتدا وکیل دادگستری بود، اما چون درآمد چندانی نداشت، به مغازهداری روی آورد ولی در کاسبی هم شکست خورد. تواین چهار ساله بود که با خانوادهاش به شهر هانیبال در کنار رودخانهٔ میسیسیپی رفت. در کودکی دوست داشت ناخدای یکی از کشتیهای بخار رودخانهٔ میسیسیپی شود. دوازده ساله بود که پدرش مرد و تواین تحصیل را رها کرد و در یک کارگاه نجاری مشغول کار شد. در شانزده سالگی پیش برادرش کاری گرفت و حروفچین روزنامه شد. بعدها نیز اولین مقالهٔ طنزآمیزش را در روزنامهٔ برادر بزرگش چاپ کرد و از آن پس در نشریههای گوناگون قلم زد. پس از مدتی به نیویورک و فیلادلفیا رفت و به کار در چاپخانه پرداخت. در بیست و یک سالگی، با جدیت بیشتری به مقالهنویسی روی آورد، ولی در ابتدای کار، مقالههای طنزآمیزش غلطهای املایی و دستوری زیاد داشت. بعدها برای کسب پول بیشتر، فن قایقرانی را آموخت و چهار سال به راهنمایی کشتیها در رودخانهٔ میسیسیپی پرداخت. اما در بهار سال ۱۸۶۱، جنگ داخلی درگرفت و رفت وآمد در رودخانهٔ میسیسیپی کم شد. به همین دلیل به نوادا و کالیفرنیا رفت و به نجاری، کار در معدن و خبرنگاری مشغول شد. در سال ۱۸۶۲، ویراستاری یکی از روزنامهها را پذیرفت و رسماً نام هنری مارک تواین را برای امضای نوشتههایش انتخاب کرد.
سه سال بعد، براساس داستانی عامیانه، داستان کوتاهی به نام قورباغهٔ جهندهٔ معروف بخش کالاوراس نوشت و در یکی از روزنامههای نیویورک چاپ کرد. انتشار این داستان باعث شد تا او را در سرتاسر آمریکا بشناسند. در همین سال به عنوان خبرنگار به جزایر هاوایی رفت و پس از بازگشت، سخنرانیهای طنزآمیزی دربارهٔ این سفر کرد که شهرت زیادی برایش به ارمغان آورد. دو سال بعد (۱۸۶۷) به اروپا و شرق سفر کرد و سفرنامههای مختلفی نوشت. در اواخر همین سال، با دختر جوانی که پدرش تاجر زغالسنگ بود، در نیویورک آشنا شد و سه سال بعد با او ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه دختر بود.
اولین رمان تواین، عصر زرین نام داشت که از نظر داستانی ضعیف بود. سه سال بعد (۱۸۷۶) با نوشتن ماجراهای تام سایر شهرتش از مرزهای آمریکا فراتر رفت. تواین رمان شاهزاده و گدا را شش سال بعد (۱۸۸۲) نوشت که فروش زیادی کرد. دو سال بعد سومین شاهکار و به نظر بسیاری از منتقدان، بهترین اثر خود ماجراهای هاکلبری فین را نوشت و بار دیگر خوانندگان آثارش را به دنیای لذتبخش کودکی برد.
چندی بعد، تواین که فکر میکرد ناشران او را فریب میدهند، بنگاه نشری برپا کرد، اما در سال ۱۸۹۴ به دلیل بدهکاری زیاد ورشکسته شد. گو اینکه دو ـ سه سال بعد با انتشار رمان ژاندارک، تمام بدهکاریهایش را پرداخت. در همین دوران ـ که تواین در اوج شهرت بود و در قصر خود مانند شاهزادهها زندگی میکرد ـ مادر، یکی از برادران و یکی از خواهرهایش درگذشتند و همسر و دختر سومش فلج شدند. به همین علت در اواخر عمر همواره غمگین بود و بر آثاری که در این سالها نوشت، اندوهی تلخ سایه افکنده است. در سال ۱۹۰۷ میلادی، دانشگاه آکسفورد به تواین دکترای افتخاری اعطا کرد که تواین همواره از این بزرگداشت با افتخار یاد میکرد.
بخشی از کتاب هاکلبری فین
«شما مرا نمیشناسید، مگر اینکه کتاب ماجراهای تام سایر را خوانده باشید. اما مهم نیست. آن کتاب را آقای مارک توین نوشته بود و بیشترش راست بود، اما یک چیزهایی را هم خالی بسته بود. تا حالا هیچکس را ندیدهام گاهی وقتها دروغ نگفته باشد غیر از خالهٔ تام: پالی، بیوه داگلاس و شاید مری.
خلاصه، آن کتاب اینجوری تمام میشود که من و تام پولهایی را که دزدها در غار قایم کرده بودند، پیدا کردیم و پولدار شدیم. هرکدام شش هزار دلار گیرمان آمد، همهاش هم طلا. قاضی تاچر آنها را گرفت و نزول داد و تمام طول سال روزی یک دلار به هرکداممان سود میداد. این پولها بیشتر از آن بود که آدم بتواند بگوید چهکار میشود باهاش کرد. بیوه داگلاس مرا به فرزندی قبول کرد تا تربیت کند. اما زندگی کردن دائم در خانهٔ او خیلی سخت بود، چون همهٔ کارهایش مرتب و منظم بود. این بود که طاقت نیاوردم و از خانهاش جیم شدم. همان لباسهای کهنه پارهٔ خودم را پوشیدم و بشکهٔ خودم را داشتم و راحت و خوشحال بودم. اما تام سایر آمد دنبالم و گفت میخواهد دستهٔ دزدها را راه بیندازد و اگر من برگردم خانهٔ بیوه داگلاس و پسر خوبی بشوم، میتوانم بروم توی دستهشان. این بود که برگشتیم خانهٔ بیوه داگلاس.
بیوه داگلاس برایم گریه کرد و گفت من برهٔ گمشده و بیچاره و خیلی چیزهای دیگر او هستم. بعدش دوباره لباس نو تنم کرد. من هم کاری نمیتوانستم بکنم غیر از اینکه عرق بریزم و عرق بریزم. بعدش باز همه چیز از اول شروع شد. بیوه داگلاس برای شام زنگ میزد و من باید سر موقع حاضر میشدم. وقتی سر میز شام میرفتم، زودی نمیتوانستم غذا بخورم، باید صبر میکردم تا سرش را روی غذاها خم کند و غرغری کند. اما غذاها واقعاً عیب و ایرادی نداشتند فقط همه چیز را سواسوا پخته بودند. اما اگر همهٔ سوروسات غذاها را توی یک تاقار میریختند، قضیه فرق میکرد. همه چیز با هم قروقاتی و غذا خوشمزهتر میشد. بعد از شام هم کتابش را دستش میگرفت و راجع به موسی (ع) چیزهایی یادم میداد. من خیلی زور زدم بفهمم موسی کیست اما بعداً معلوم شد موسی خیلی سالها قبل مرده، این بود که دیگر ولش کردم چون من تو بحر مردهها نمیروم.»
حجم
۱۹۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۳۶ صفحه
حجم
۱۹۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۳۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبیه.برای نوجوانهای 30 ساله ام خوبه 😃 ولی من کتاب تام سایر رو بیشتر میپسندم
عالیهههه💜💙 درواقع کتاب هاکلبری فین ادامه ی کتاب تام سایره
بسیار زیبا بود. موقع خوندن داستان با چالش ها و ماجرا های مختلف مواجه می شید