لوئیس بونوئل | بیوگرافی، دانلود و خرید کتاب‌های الکترونیکی و صوتی

لوئیس بونوئل

زندگینامه و معرفی کتاب‌های لوئیس بونوئل

لوئیس بونوئل (Luis Buñuel) (1900-1983)، فیلم‌ساز برجسته‌ی اسپانیایی و از پیشگامان سینمای سوررئالیستی است. او با آثاری چون سگ آندلسی و عصر طلایی، مرزهای داستان‌گویی سینمایی را شکست و با طنز گزنده و نقدهای اجتماعی، مخاطبان را به چالش کشید. بونوئل در طول زندگی حرفه‌ای خود در اسپانیا، مکزیک و فرانسه فعالیت کرد و همچنان یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های تاریخ سینما به شمار می‌رود.

بیوگرافی لوئیس بونوئل

«پیوند میان تصاویر سینمایی و تصاویر شاعرانه واقعیت جدیدی آفرید که رسواکننده و عصیانگر به نظر می‌رسید. در شخصیت عصیانگر اولین فیلم‌های بونوئل، شخصیتی که زبان شعر از بیان آن قاصر است، آن دسته از قراردادهای اجتماعی و اخلاقی و هنری که واقعیت زندگی روزمره ما را ساخته‌اند، فرو می‌ریزد و از میان این ویرانه‌ها حقیقت جدیدی پدیدار می‌شود، حقیقت انسان و میل او. بونوئل نشانمان می‌دهد که این انسانی که دست‌وبالش بسته است، تنها با برهم گذاشتن پلک‌هایش می‌تواند از این عالم بگریزد. این فیلم‌ها چیزی فراتر از حمله بی‌رحمانه‌ای هستند به آن‌چه اصطلاحاً واقعیت نامیده می‌شوند، آن‌ها افشاکننده واقعیت دیگری هستند که تمدن معاصر تحقیرش کرده.»

شاید بهترین توصیف از دنیای بونوئل را بشود همین سطرهای اکتاویو پاز دانست. بونوئل عصیانگری بود که مسیر سینما را تغییر داد و مخاطبان را در برابر واقعیت‌های عریان زندگی نشاند.

لوئیس بونوئل، ۲۲ فوریه سال ۱۹۰۰ در اسپانیا متولد شد؛ در خانواده‌ای مرفه که مسیحیانی متعصب بودند و سعی کردند فرزندانشان را هم با این آیین‌ها بزرگ کنند. اولین جرقه‌ی عصیان در بونوئل در همان سال‌های کودکی و در مدرسه‌های مذهبی زده شد. عصیانی که همیشه با او ماند و به خلق فیلم‌هایی منجر شد که هنوز و تا همیشه از بزرگ‌ترین آثار سینمایی به شمار می‌روند. بونوئل بعدها در فیلم‌هایش بارها و بارها به کلیسا، مذهب و هر چارچوب و آیین دیگری تاخت و سعی کرد راوی بی‌پرده زندگی باشد.

بونوئل در رشته‌های فلسفه و مهندسی تحصیل کرد ولی به سینما علاقه داشت و با کسانی مثل فدریکو گارسیا لورکا شاعر مشهور و سالوادور دالی نقاش بزرگ معاشرت می‌کرد. بونوئل بعدها به پاریس رفت و در کنار کار، فعالیت‌های سینمایی‌اش را شروع کرد. مقاله‌های مختلفی نوشت و تجربه‌های متنوعی داشت. وقتی لوئیس بونوئل و سالوادور دالی با هم فیلم‌نامه‌ی فیلم «سگ اندلسی» را می‌نوشتند؛ شاید هم خودشان هم تصور نمی‌کردند این فیلم در چه جایگاهی می‌ایستد و چطور بونوئل را به عنوان چهره‌ای تازه‌نفس و متفاوت در جهان سینما به همه معرفی می‌کند.

ظهور سینماگر یاغی

لوئیس بونوئل و سالوادور دالی حدود شش روز خودشان را در خانه حبس کردند تا فیلم‌نامه‌ای بنویسند که شبیه فیلم‌نامه‌های دیگر نبود. فیلم «سگ اندلسی» ضربه‌ی محکمی بود که بسیاری از تماشاگران تاب ادامه‌دادنش را نداشتند. شاید از همین‌جا بود که سینمای سورئال متولد شد. سگ اندلسی طغیان بزرگی بود در مقابل تمام چارچوب‌ها و ارزش‌ها و توانست نام بونوئل را بر زبان‌ها جاری‌ کند.

نگاهی به چند قله‌ی کارنامه لوئیس بونوئل

فیلم سگ اندلسی

همه‌چیز از جایی شروع شد که بونوئل برای دوستش دالی تعریف کرد که خواب دیده چشمش با تیغ اصلاح تخلیه شده و دالی هم گفت کابوسی دیده که لانه‌ی مورچه‌ای کف دستش ظاهر شده. سگ اندلسی از همین نقطه شروع شد. فیلم سوررئالی که در سینما مخاطبان را شوکه کرد و بسیاری از آن‌ها نتوانستند تا پایان به آن نگاه کنند. این فیلم در واقع مجموعه‌ای از رویاهای دالی و بونوئل است. صحنه‌ی بریدن چشم، صحنه‌ی مردی که پیانویی را با دو کشیش و دو الاغ مرده روی آن می‌کشد، صحنه‌ی لانه مورچه‌ها کف دست، صحنه‌ی بازی زن با دست بریده و هر کدام از صحنه‌های فیلم به مثابه‌ی ضربه‌ای سهمگین بر مخاطب عمل می‌کنند.

فیلم جذابیت پنهان بورژوازی

جذابیت پنهان بورژوازی در واقع اثر طنز و هجوی است از یک مهمانی با حضور چند بورژوا! سفیر کشوری به نام میراندا و پنج دوست او که همگی آدم‌های مشهور، سرشناس و پولداری هستند. این شش بورژوا سعی می‌کنند شام را در فضای آرامی بخورند ولی اتفاق‌های کوچک و بزرگ پشت سر هم می‌افتند و در نهایت کار به جایی می‌رسد که مهمانان فرار می‌کنند. بونوئل در این فیلم مثل بیشتر آثارش درخشان ظاهر شده و همان نگاه تند و تیز و منتقدانه‌اش به طبقه مرفه را در قالب هجو به نمایش گذاشته است. او در این فیلم قشر بورژوا را به تمسخر می‌گیرد و سعی می‌کند پرده را از ظاهر فریبنده آن‌ها کنار بزند و واقعیتشان را به نمایش بگذارد.

فیلم ویریدیانا

«ویریدیانا» راهبه‌ای است که در صومعه زندگی می‌کند. او پیش از اجرای مراسم سوگند به اصرار مادرش به دیدن عمویش دون خایمه می‌رود. دون خایمه تنها خویشاوند ویریدیانا است و سی سال پیش همسرش را در شب عروسی از دست داده است. همسر دون خایمه شباهت زیادی به ویریدیانا داشته و حالا دون خایمه سعی دارد ویریدیانا را هر طور شده در کنار خود نگه دارد. در ادامه دون خایمه خودش را می‌کشد و اتفاق‌های عجیبی برای ویریدیانا می‌افتد که او را در مقابل جامعه، مذهب، ارزش‌ها و باورها قرار می‌دهد.

بونوئل در ویریدیانا سرکشی را به اوج می‌رساند و در مقابل مذهب و باورهای جامعه می‌ایستد. این فیلم به دلیل کفرآمیز بودنش در اسپانیا ممنوع شد، درحالی‌که جایزه‌ی نخل طلای کن را برای سازنده‌اش به ارمغان آورده بود و در سراسر دنیا با استقبال بی‌نظیری مواجه شده بود.

فیلم بلندی‌های بادگیر

اگرچه رمان مشهور بلندی‌های بادگیر اثر امیلی برونته چندین بار مورد اقتباس سینمایی قرار گرفت، اما اقتباس بونوئل را باید اثر متفاوتی بدانیم. این فیلم روایت عشق پرشوری را به نمایش می‌کشد که با کوران حوادث روبه‌رو می‌شود. بونوئل امضای خودش یعنی عناصر سوررئالیستی را به اثر برونته افزود و فیلمی ساخت که نمی‌توانید چشم از آن بردارید.

فیلم ملک‌الموت

ملک‌الموت از دیگر آثار بونوئل است که فیلمی عمیق و چندلایه به شمار می‌آید. این فیلم داستان چند نفر را روایت می‌کند که به یک مهمانی دعوت شده‌اند. این مهمانان که دوست و آشنا هستند، بعد از مهمانی دیگر نمی‌توانند از خانه‌ی میزبان خارج شوند. در ادامه می‌بینیم که خواست الهی بر این است که این مهمانان از خانه خارج نشوند و در همان‌جا بمانند. در این فیلم هم می‌توانیم نگاه انتقادی و تند و تیز مرد سینماگر به مذهب و جامعه را ببینیم و لمس کنیم. فیلم چنان معماگونه و رمزآلود پیش می‌رود که نفس در سینه مخاطب حبس می‌شود و وارد جهانی می‌شود که ساختنش فقط از بونوئل برمی‌آید.

فیلم عصر طلایی

عصر طلایی همکاری دیگری از لوئیس بونوئل و سالوادور دالی است. این فیلم دوباره جامعه‌ی بورژوا و ظلمی که بر مردم می‌رود را نشانه می‌گیرد و یکی از مهم‌ترین آثار سوررئال دنیای سینما به شمار می‌آید. به طور کلی فیلم در مورد مردی و زنی از طبقه بورژواست که به دنبال عشق هستند، ولی ماجراهای عجیبی را تجربه می‌کنند.

این فیلم اوج عصیان بونوئل در برابر جامعه بود؛ در حدی که باعث بروز اختلاف‌هایی بین او و دالی شد و دالی تصمیم گرفت کمی عقب‌تر برود. بونوئل خودش بارها در مصاحبه‌ها گفت عصر طلایی را ساخته تا تمام باورها و بنیان‌ها را به چالش بکشد، بکوبد و ویران کند. البته این فیلم برای او دردسر هم کم نداشت و بارها او را در مقابل منتقدان قرار داد.

فیلم فراموش‌شدگان

فراموش‌شدگان اثر جسورانه‌ی دیگری از فیلم‌ساز بزرگ اسپانیایی است. بونوئل در این فیلم به سراغ کودکانی رفته که در آلونک‌های مکزیکوسیتی زندگی می‌کنند و با مصائب مختلفی روبه‌رو هستند. این فیلم در مکزیک ساخته شد و به دلیل روایت صریح و عریانش مورد انتقادهای بسیاری قرار گرفت. با این حال بونوئل با ساخت این فیلم جایزه‌ی بهترین کارگردانی جشنواره کن را به خودش اختصاص داد و بعدها این فیلم یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌های مکزیکی لقب گرفت!

فیلم شمعون صحرا

شمعون صحرا یکی از درخشان‌ترین ساخته‌های بونوئل و آخرین فیلم او در مکزیک است. این فیلم به روایت آزمون‌ها و ماجراهای یک مرتاض می‌پردازد و در دنیای مذهب سیر می‌کند. بونوئل در این فیلم تباهی، شک، ویرانی و ترس را به تصویر کشیده‌ است و به عادت همیشه خود سنت‌ها و باورهای مذهبی را زیر سوال برده است. نقد تند دین درون‌مایه اصلی این فیلم است.

فیلم میل مبهم هوس

میل مبهم هوس روایت پیرمردی ثروتمند است که دل به دختری جوان می‌بازد. داستان در دل بمب‌گذاری‌های اسپانیا در دوران دیکتاتوری فرانکو روایت می‌شود و به مفهوم میل و هوس می‌پردازد. در این فیلم هم مثل سایر آثار بونوئل رگه‌هایی از سوررئالیسم قابل مشاهده است.

مروری بر بهترین کتاب‌های لوئیس بونوئل

کتاب تریستانا

تریستانا فیلم‌نامه‌ی یکی از مشهورترین و بهترین فیلم‌های لوئیس بونوئل است. این فیلم روایت زندگی دختری به نام تریستاناست که به‌تازگی مادرش را از دست داده و در شرایط نابه‌سامانی سر می‌کند. او بعد از مرگ مادرش در زنجیره‌ای از حوادث قرار می‌گیرد و احساسات مختلفی مثل عشق و خشم را تجربه می‌کند.

کتاب بونوئلی‌ها

بونوئلی‌ها مجموعه‌ای از یادداشت‌های لوئیس بونوئل شامل داستان‌ها و یادداشت‌های سینمایی، ادبیاتی و یادداشت‌هایی در باب سورئالیسم است. در این کتاب با چهره‌‌ی دیگری از بونوئل آشنا می‌شویم؛ چهره‌ای تکان‌دهنده که پشت صحنه تمام آن‌ فیلم‌های شگفت‌انگیز را برایمان عریان می‌کند. در ضمن این یادداشت‌ها می‌توانیم بونوئلِ نویسنده را مشاهده کنیم. آن بعد پنهان بونوئل که در این یادداشت‌ها ظهور می‌کند می‌تواند تمام طرفداران او را به وجد بیاورد.

کتاب با آخرین نفس‌هایم

با آخرین نفس‌هایم زندگی‌نامه‌ی خودنوشت بونوئل است. مردی که حالا نقش و جایگاه مهمش در سینما برای هیچکس قابل انکار نیست. بونوئل بدون ستون اصلی مکتب سورئالیسم در سینماست و یکی از یاغی‌ترین و تابوشکن‌ترین کارگردان‌هایی که تاریخ سینما تاکنون دیده. او شاهد دوران پرالتهاب اسپانیا و دنیا بود و تا توانست با زبان گویایش که سینما بود، به همه‌چیز اعتراض کرد و آشوب‌ها را به باد تمسخر گرفت. کتاب با آخرین نفس‌هایم فرصتی است تا در زندگی این سینماگر یگانه گشتی بزنیم و روح سرکش و در عین حال لطیف او را بهتر بشناسیم. در ضمن نسخه‌ی صوتی این کتاب نیز با کیفیتی خوب در دسترس قرار گرفته تا علاقه‌مندان به سینمای بونوئل بتوانند به دنیای شگفت‌انگیز او نزدیک‌تر شوند.

کتاب یک کارنامه باورنکردنی

جایزه‌ی بهترین کارگردان جشنواره‌ی کن، جایزه‌ی بهترین فیلم‌نامه‌ی جشنواره‌ی اسکار، جایزه‌ی بزرگ، جایزه‌ی بین‌الملل و جوایز رنگارنگ بسیاری در کارنامه‌ی بونوئل به چشم می‌خورند. بااین‌حال قله‌ی کارنامه‌ی او ردپایش در دنیای سینماست. چه به دنیای بونوئل علاقه‌مند باشید چه نه، نمی‌توانید تحت‌تاثیر نگاه متفاوت او، نگاهی که تنها متعلق به خودش بود، قرار نگیرید. بونوئل جسور و پرشور بود و سعی می‌کرد از هنرش صدایی بسازد برای اعتراض، برای بیان رنج‌ها و دردها. سینمای او تا همیشه قابل‌احترام و تحسین‌برانگیز است و نامش تا همیشه بر پیشانی سینما می‌درخشد.

بونوئل از نگاه دیگران

شاعران، سینماگران، جامعه‌شناسان و افراد بسیار بزرگی تا به حال در مورد بونوئل و میراث او صحبت کرده‌اند. تعدادی از آن‌ها را با هم مرور می‌کنیم.

فدریکو فلینی، سینماگر مشهور در مورد بونوئل گفته است: «سینما با بونوئل به والاترین زبان خود دست پیدا کرده است؛ زبان رویاها.»

«ایگناسیو خاویرلوپز»، استاد ادبیات مدرن اسپانیایی، نقش سینمای بونوئل در نجات سوررئالیسم را این‌گونه توصیف کرده است: «هنگامی که «بونوئل» با سوررئالیسم فرانسوی (یا اروپایی) ارتباط برقرار کرد، این جنبش نوین به یک بن‌بست رسیده بود. این جنبش تحرکی خالص بود که علیه سنت زیبایی‌شناسی واکنش نشان می‌داد، اما برای پاسخ به چالش‌های رو به افزایش دنیایی که مدام پیچیده‌تر می‌شد، پاسخ‌هایی اندک در اختیار داشت.»

ژان کلود کریر در مورد دنیای فیلم‌های بونوئل نوشته است: «منتقدان نقدهای زیادی با هدف رمزگشایی فیلم‌های بونوئل نوشته‌اند. البته نمادگرایی در فیلم‌های او در جریان است؛ اما من گاهی فکر می‌کنم فهم سوررئالیسم بونوئل بیشتر غریزی است تا اثری که بخواهد تحلیل شود.»