دانلود و خرید کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
معرفی کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد نوشتهٔ آنا گاوالدا و ترجمهٔ سولماز واحدی کیا است. ایمان اصفهانی، حامد فعال و مریم محبوب گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و استودیو نوار آن را منتشر کرده است. این اثر صوتی که یک مجموعهداستان را در بر گرفته، برندهٔ جایزهٔ کونتره پوینت در سال ۲۰۰۱ بوده است.
درباره کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد ۱۲ داستان کوتاه را در بر گرفته است. این داستانهای کوتاه به این موضوع میپردازند که چگونه ممکن است مسیر زندگی در یک لحظهٔ سرنوشتساز برای همیشه تغییر کند. در داستانهای این مجموعه، نقشههای آیندهنگرانهٔ زن باردار در بیمارستان نقش بر آب میشود، ازدستدادن یک خروجی در اتوبانْ عواقب غیرمنتظرهای به بار میآورد و یک لحظه بیملاحظگیْ قراری عاشقانه را خراب میکند. آنا گوالدا از طریق این لحظات مهم و تأثیرگذار، مهارت جادویی خود در انتقال مفاهیمی چون عشق، شهوت، نیاز و تنهایی را به رخ همگان میکشد. عشق در کارهای آنا گاوالدا همچون زندگیْ موضوع اساسی است. عشق میتواند خوشبختیآفرین و اسرارآمیز و درعینحال دردآور و صدمهزننده باشد. میتوان گفت ویژگی اصلی داستانهای کتاب صوتی «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد»، عشق و اثر آن بر روان آدمها است و همینطور رویارویی آنها با این پدیده و خصوصاً نیاز به دوستداشتن و دوستداشتهشدن.
داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
شنیدن کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره آنا گاوالدا
آنا گاوالدا در ۲۳ مه ۱۹۷۰ در حومهٔ پاریس به دنیا آمد. او رماننویسی اهل فرانسه است که بهوسیلۀ مجلهٔ Voici، بهعنوان «نوادگان دوروتی پارکر» در نظر گرفته شده است. گاوالدا بهعنوان معلم زبان فرانسه در دبیرستان کار میکرد که مجموعهای از داستانهای کوتاهش را برای نخستینبار در سال ۱۹۹۹ منتشر کرد. این مجموعه با تحسین منتقدان و موفقیت تجاری روبهرو شد. یکی از مشهورترین کتابهای گاوالدا «ای کاش کسی جایی منتظرم باشد» نام دارد. این کتاب موردتحسین بسیاری قرار گرفت. نخستین رمان گاوالدا «کسی که دوستش داشتم» نام دارد که در سال ۲۰۰۲ در فرانسه و پس از آن سال به زبان انگلیسی منتشر شد. این رمان با الهام از شکست این نویسنده در ازدواجش نوشته شد.
برخی آثار آنا گاوالدا عبارتند از: «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد»، «من او را دوست داشتم (دوستش داشتم)»، «گریز دلپذیر»، «پس پرده» و «با هم، همین و بس».
بخشی از کتاب صوتی دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
«هر بار که کاری میکنم، یاد برادرم میافتم و هربار که یاد برادرم میافتم، درمییابم او این کار را بهتر از من انجام میداد. ۲۳ سال است این روند ادامه دارد. به راستی نمیتوان گفت این حقیقت از من موجودی تلخ ساخته، نه، بلکه آدمی روشنبین بار آمدهام. برای مثال، الان در قطار سرخ شمارهی ۱۴۵۹ مبدا نانسی هستم. بعد از سه ماه نخستینبار است مرخصی گرفتهام. خب، مشغول خدمت سربازی هستم، سربازی ناشی و آشخور، درحالیکه برایم درجهی پیشاهنگیِ اداری گرفته بود، همیشه با بخش اداری پادگان غذا میخورد و پایان هر هفته میآمد خانه. بگذریم. سوار قطار میشوم. وقتی به کوپهی خودم میرسم (صندلی سمت راهروی قطار را رزرو کرده بودم.) زنی سر جای من نشسته، و باروبنهاش را روی زانوهایش پهن کرده. جرات نمیکنم چیزی بگویم. پس از آنکه چمدان بزرگام را به زحمت در جایگاه چمدانها جا میدهم، روبروی او مینشینم. در کوپه دختر بانمکی هم هست که رُمانی دربارهی مورچهها میخواند. گوشهی لباش جوش زده، البته بدون جوش خیلی دلبربا میشد. برای خودم از رستوران ساندویچ خریدم. خب، حالا ببینم اگر برادرم بود چه میکرد: حتما لبخند گرمی به زن میزد، بلیتاش را نشان میداد و میگفت: «ببخشید خانم، ممکن است من اشتباه کنم، اما به نظرم بلیت... »، زن ملتمسانه عذرخواهی میکرد، خرتوپرتهایش را در کیفاش میریخت و با عجله از جای برادرم بلند میشد.»
زمان
۴ ساعت و ۴۹ دقیقه
حجم
۲۰۳٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۴۹ دقیقه
حجم
۲۰۳٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد