دانلود و خرید کتاب در جاده (روایت جاودان سلطان نویسندگان نسلِ بیت) جک کرواک ترجمه یاشین آزاد‌بیگی
تصویر جلد کتاب در جاده (روایت جاودان سلطان نویسندگان نسلِ بیت)

کتاب در جاده (روایت جاودان سلطان نویسندگان نسلِ بیت)

معرفی کتاب در جاده (روایت جاودان سلطان نویسندگان نسلِ بیت)

«در جاده (روایت جاودان سلطان نویسندگان نسلِ بیت)» رمانی اثر جک کِرُوآک نویسنده آمریکایی است. کِروآک زندگی کوتاه اما سرشاری داشت. در ۱۹۲۲ متولد شد و در ۱۹۶۹، زمانی که تنها چهل‌وهفت‌سال داشت از دنیا رفت. او در رمان «در جاده» تکنیکی خاص از نوشتن را با نام «نوشتار اتوماتیک» گسترش داد که به‌نوعی ریشه در همان تکنیک «جریان سیّال ذهن»ی داشت که مدرنیست‌هایی چون هنری جیمز، ویرجینیا ولف، جیمز جویس و ویلیام فاکنر بنیادش را نهاده بودند. همین سبک غیرمتعارف و روان، کنار محتوای رمان، دلیل بی‌چون‌وچرای موفّقیت «در جاده» در نزد مخاطبان، به‌خصوص جوانان پرشور آمریکا شد. این اثر روایت سفر اُدیسه‌وار جوانی به نام سالواتوره پارادایز (سَل، سَلی) است. نویسنده‌ای که پس از جدایی از همسرش، سرخورده و افسرده، بر آن می‌شود تا دلش را به دست جاده‌های آمریکا بسپارد و می‌کوشد از این طریق معنا و مفهومی برای زندگی پوچ خویش بیابد. در این بین با جوانی کوچک‌تر از خود اما کلّاش و متقلّب به نام دین موریارتی آشنا می‌شود و چنان تحت تأثیر دیوانه‌بازی‌ها و مرام آشوب‌گرانه‌اش قرار می‌گیرد که زندگی را بدون او عاری از هر گونه لذتی می‌یابد. زیرا می‌داند دین بالذّات چنین آدمی نبوده و در واقع فراورده‌ای از محیط پیرامون خویش است. دین نیز در لابه‌لای این همه هیاهو هدفی مهم‌تر دارد و آن یافتن پدر مفقودش است که با نام دین موریارتیِ پیر از او یاد می‌شود. از طرفی دین می‌خواهد با تقلید از راوی روشن‌اندیش رمان، به هر طریق ممکن، بیانی همچون او و مابقی روشن‌فکرانی که اسم‌شان را شنیده داشته باشد و از کلماتی ثقیل و پرطمطراق بهره جوید اما در پاره‌ای موارد، خود نیز از درک آنچه بر زبان می‌آورد عاجز می‌شود. ازاین‌رو ارتباط مرید و مرادگونه‌ی میان این دو جوان، اساس و اصل درون‌مایه‌ی «در جاده» را شکل می‌دهد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۱۰/۰۲

کتاب در جاده در سال ۱۹۵۱ نوشته شد اما تا سال ۱۹۵۷ هیچ ناشری حاضر نشد آن را چاپ کند. رمانی که در اصل بر روی طوماری بلند و ۱۲۰ فوتی ( هر فوت حدود ۳۰ سانتی متر ) تایپ

- بیشتر
Ayoub
۱۳۹۸/۰۸/۳۰

وقتی شعر زوزه آلن گینزبرگ رو می‌خونی وضعیت این کتاب رو انگار دوباره تجسم می‌کنی... واسه خوندن آثار اون نسل این رمان در ابتدا مهمه که خونده و درک بشه

b.erfn
۱۳۹۶/۱۱/۲۰

عالیه 👌درود به اقای یاشین آزادبیگی فیلمش هم خوبه.

جواد
۱۴۰۰/۰۸/۲۱

من از این کتاب لذت بردم؛ خودم را جای شخصیت های داستان گذاشتم که از پیچ و تاب جاده های بین ایالتی می گذشتن و سفر می کردن آن هم با بی پولی اونم چه زمانی سال ۱۹۴۷ 😁😁😁😁😁😁 به

- بیشتر
saeed
۱۳۹۹/۱۱/۱۴

داستانی پرجاذبه وفوق العاده که با آن همراه وهمسفر میشوی وجاده های آمدیکا را در می نوردی ودر روزگار غریب نسلی خاص نوعی دیگر از زندگی وجوانی ورهایی را تجربه خواهی کرد.

bookishgirl
۱۳۹۹/۱۰/۲۰

اصلا دوست نداشتم

کتی
۱۳۹۹/۰۲/۱۲

۱۵۰ صفحه ازش خوندم و اصلن نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. شاید به خاطر اینه که همه کتاب جمله هاش خیلی کوتاه کوتاهه و جذب نمیکنه.

زندگی کن سفر کن ماجراجویی کن کیف کن و به‌خاطر هیچ چیز تأسف مخور جک کِروآک
زینب
زندگی کن سفر کن ماجراجویی کن کیف کن و به‌خاطر هیچ چیز تأسف مخور جک کِروآک
vahid
چمدون‌های درب‌وداغون‌مون یه‌بار دیگه روی پیاده‌رو ولو شدن؛ هنوز راه زیادی برای رفتن داشتیم. اما بی‌خیال، جاده یعنی زندگی.
sam b
لویی فردینان سلین گفت، «جنایت نه‌تا مسیر داره و یکی از اون مسیرها، بی‌حوصلگیه،»
sam b
از اونجایی که به‌غیراز همه‌جا، هیچ جایی برای رفتن نداشت، مدام زیر ستاره‌ها قدم ورمی‌داشت. و بیشتر زیر ستاره‌های غربی.
sam b
عمه‌م یه‌بار گفت دنیا هیچ وقت رنگ و روی آرامش رو نمی‌بینه مگه اینکه مردها به دست‌وپای زن‌هاشون بیفتن و از اون‌ها طلب بخشش کنن
sam b
«شما پسرها می‌خوایْن برین جایی، یا اینکه فقط دارین میرین؟» از سؤالش هیچی نفهمیدیم و جداً که یه‌سؤال لعنتیِ معرکه بود.
sam b
اِل‌اِی تنهاترین و ستمکارترین شهر آمریکاست؛ شهر نیویورک تو فصل زمستون مثل چی سرد میشه اما باز هم آدم می‌تونه حال‌وهوای رفاقتی هر چند احمقانه رو جایی لابه‌لای خیابون‌ها حس کنه. اِل‌اِی یه‌جنگله.
sam b
تو باید مثل آدمی که مدام عشق ماری‌جووانا زدن داره، به نوشتن بچسبی.
.ً..
زندگی کن سفر کن ماجراجویی کن کیف کن و به‌خاطر هیچ چیز تأسف مخور جک کِروآک
کاربر حسن ملائی شاعر
چه احساسی داری، وقتی توی اتومبیلت نشسته‌ای و از آدم‌ها دور میشی و اون‌ها کم‌کم توی دشت محو میشن تا اینکه آخرسر به صورت لکه‌هایی می‌بینی‌شون که همه‌جا پخش‌وپلا میشن؟ _ این جهان غول‌آسا داره از روی ما می‌پره و وقت خداحافظیه. اما ما، زیر این آسمون‌های پهناور، سرهامون رو به سمت حادثه‌ی پرمخاطره‌ی بعدی می‌چرخونیم و میریم جلو.
جواد
عمه‌م یه‌بار گفت دنیا هیچ وقت رنگ و روی آرامش رو نمی‌بینه مگه اینکه مردها به دست‌وپای زن‌هاشون بیفتن و از اون‌ها طلب بخشش کنن. اما دین این رو می‌دونست؛ بارها به این مسئله اشاره کرده بود. «من بارها و بارها به خاطر رسیدن به درکی شیرین و صلح‌آمیز از عشقی ناب که تا ابد، بین من و همسرم جریان داره و به خاطرش تمام مشکلات رو نادیده می‌گیرم، به ماریلو التماس کرده‌ام _ اون درک می‌کنه؛ ذهنش درگیر یه‌مسئله‌ی دیگه‌س _ اون به‌دنبال منه؛ هیچ وقت نمی‌فهمه من چه‌قدر عاشقش هستم. ماریلو داره تار و پود سرنوشتم رو می‌تنه.» گفتم، «حقیقت اینه که ما زن‌هامون رو درک نمی‌کنیم؛ همه‌ش داریم بهشون سرکوفت می‌زنیم و این‌ها همه‌ش تقصیر ما مردهاست.»
۱۸۹۶۸۸۶
بسیاری از نویسندگانِ بیت از جمله کِروآک برخی از فصل‌های یک رمان را در عالم هَپَروت و خلسه‌ای برخاسته از مخدّرهای توّهم‌زا می‌نگاشتند.
vahidk

حجم

۵۹۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۴۰ صفحه

حجم

۵۹۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۵۴۰ صفحه

قیمت:
۷۸,۵۰۰
۵۴,۹۵۰
۳۰%
تومان