دانلود و خرید کتاب نه فرشته، نه قدیس ایوان کلیما ترجمه حشمت کامرانی
تصویر جلد کتاب نه فرشته، نه قدیس

کتاب نه فرشته، نه قدیس

معرفی کتاب نه فرشته، نه قدیس

کتاب نه فرشته، نه قدیس نوشتهٔ ایوان کلیما و ترجمهٔ حشمت کامرانی است. نشر نو این رمان معاصر از کشور چک را منتشر کرده است.

درباره کتاب نه فرشته، نه قدیس

کتاب نه فرشته، نه قدیس (Ani svatí, ani andělé) حاوی یک رمان معاصر از کشور چک است که شما را به قلب پراگ می‌برد؛ جایی که در آن عده‌ای از جوانان در خرابه‌ها و بیغوله‌ها مواد مخدر مصرف می‌کردند. «کریستینا»، شخصیت اصلی داستان و زنی است که از همسرش جدا شده و در دههٔ ۴۰ زندگی‌اش به سر می‌برد. او مادر دختری است ۱۵ساله و سرکش به نام «یانا». کریستینا کم‌کم به مرد جوانی دل می‌بندد که ۱۵ سال از خودش کوچک‌تر است، اما نگرانی‌هایی شادی‌اش را کدر و مخدوش کرده است. یانا مدرسه را ترک کرده و به احتمال بسیار مواد مخدر سنگین مصرف می‌کند. در همین روزها است که مادر کریستینا چمدانی پر از نامه‌های خصوصی پدر را که فوت شده، به او می‌دهد. پدر، مردی مستبد بوده و کریستینا از رفتار زورگویانه و آرمان‌های استالینیستی او دل خوشی نداشته است. رمان «نه فرشته، نه قدیس» را کتابی جذاب و گیرا دانسته‌اند که نشان‌دهندهٔ حساسیت و درک عمیق ایوان کلیما از تاریخ است. او با تودهٔ مردم که همواره گرفتار درد و رنجند همدردی می‌کند و به شکنندگی و انعطاف‌پذیری حیات بشری توجه و وقوف دارد. ایوان کلیما مانند آنتون چخوف، نویسنده‌ای است که نشان می‌دهد در همین زندگی عادی و معمولی چه شگفتی‌هایی نهفته است.

خواندن کتاب نه فرشته، نه قدیس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر چک و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ایوان کلیما

ایوان کلیما در سال ۱۹۳۸ در پراگ، پایتخت چکسلواکی زاده شد. در سال ۱۹۴۱ فاشیست‌ها او را با پدر و مادر و برادرش به اردوگاه فرستادند. در ۱۴سالگی از اردوگاه آزاد شد. در لندن وقتی شنید تانک‌های روسی وارد چکسلواکی شده‌اند، به وطن بازگشت ولی ۲۰ سال مغضوب دستگاه حاکم شد و در تمام این مدت نگذاشتند چیزی از او منتشر شود. تا پیش از ۱۹۸۹ میلادی، مقاله‌ها و نوشته‌هایش را مخفیانه و زیرزمینی در دسترس خوانندگانش قرار می‌داد. رمان «نه فرشته، نه قدیس» یکی از آثار او است.

بخشی از کتاب نه فرشته، نه قدیس

«تابستان آهسته‌آهسته دارد تمام می‌شود؛ درخت‌های لیموی خیابان جلو خانهٔ مامان دیگر گل نمی‌دهند و ملال پاییزی زودرسی، به همراه خستگی بر من مستولی شده است. یانا را با ماشین به جای دوردستی می‌برم که یک ماه تمام نباید او را ببینم، حتی فکر نامه نوشتن را هم باید از سرم به‌در کنم.

حالا می‌شود به سفر رفت، ولی وقتی یادم می‌آید که باید تک و تنها سفر کنم دیگر دلم نمی‌خواهد جایی بروم. یان پیشنهاد کرد دونفری با هم جایی برویم، ولی عیب کار این‌جاست که ما حتی یک روز با هم بیرون نرفته‌ایم. احساس می‌کنم فکری توی سرش هست؛ یان آدم توداری است و زیاد حرف نمی‌زند. می‌گوید کارهای زیادی در پیش دارد که باید انجام بدهد؛ می‌خواهد پیش از آن‌که عذرش را بخواهند و یا نگذارند به اسرار خیلی محرمانه دسترسی پیدا کند، پرونده‌های هرچه بیشتری را بخواند. من سعی نمی‌کنم او را وادار به کاری کنم. از این واهمه دارم که همیشه پیش هم باشیم؛ او پر از شور و حرارت است و من یک زن خسته و میانسال. تازه عادت کرده‌ام که همیشه مردی را در کنار خود نداشته باشم.

ولی یک شب به سرم می‌زند ازش بپرسم با چه کسانی به اسلوواکی رفته بوده و چرا دربارهٔ آن‌ها این‌قدرکم با من صحبت کرده. این را درست با لحنی ادا می‌کنم که مثلاً روزش را چطور گذرانده، یا تازگی‌ها چه کتابی خوانده و یا جوک تازه‌ای شنیده یا نه. ولی متوجه می‌شوم که از سؤالم خوشش نیامده. می‌خواهد بداند چرا این را می‌پرسم.

ــ معلوم است، چون بهت علاقه دارم.

می‌گوید با همان جمعی رفته که مرا هم یک بار به بازی آن‌ها دعوت کرده بوده. دربارهٔ سفرش چیزی به من نمی‌گوید، چون فکر می‌کند از سفر حرف زدن خیلی بی‌معنی است. طبیعت را جز در شعر نمی‌شود توصیف کرد و او شاعر نیست. و حرف زدن دربارهٔ آدم‌هایی که من نمی‌شناسم فایده ندارد. ولی آن‌جا که چیز جالبی پیش آمده، مثل پیشگویی‌های زن فالگیر، همه را برایم تعریف کرد و از سفرش به این سو چیزهای بی‌اهمیت را فراموش کرده است. به یادش می‌اندازم که یک بار برایم توضیح می‌داد که اگر همکارهایش از افرادی که وجدانی معذب دارند پرسش‌هایی می‌کردند، آن‌ها چه رفتاری در پیش می‌گرفتند. این نوع آدم‌ها به‌تفصیل توضیح می‌دهند که چرا همه‌چیز را فراموش کرده‌اند. ناگهان احساس نگرانی می‌کنم.»«نه

Artemis
۱۳۹۶/۰۸/۱۸

متاسفانه در این کتاب درسته که شخصیت کریستینا کم کاری و سهل انگاری خودش رو در قبال دخترش و خودش قبول میکنه اما در نهایت همیشه شخصیتهای مرد کتاب مقصر اصلی هستن و این کتاب میگه اصولا مردها بدنبال خیانت

- بیشتر
Mahla V.KiyAN
۱۴۰۰/۰۱/۲۰

بگویم داستان؟! یا تجربه ناب گشت و گذار در پس کوچه‌های دنج و دورافتاده واقعیت. ترجمه بی‌نظیر مرحوم حشمت‌الله کامرانی، طعم تلخ و گَس اثر ایوان کلیما را با حلاوتی دلنشین آمیخته بود. کلیما به مدد درک متعالی از پیچیدگی‌های هزارتوی

- بیشتر
mohsen jalili
۱۳۹۸/۱۲/۲۸

کتاب خوبیه و ارزش ی بار خواندن و داره کلیما فضاسازی و شخصیت پردازی داستان و عالی پرداخت کرده

گلیزه
۱۳۹۸/۱۲/۲۵

خط به خط با کریستینا همذات پنداری کردم ، من هم به دلیل اینکه پدر خوبی نداشتم رابطه ماندگاری با مردها نتونستم برقرار کنم و شدیدا بهشون بی اعتمادم 🥺🥺

کاربر ۲۰۰۷۳۰۷
۱۳۹۹/۰۳/۳۰

تکنیک های قوی نویسنده خواننده رو مجذوب و غرق در ماجرا میکنه

f a
۱۳۹۸/۰۱/۱۱

عمیق ،دلچسب،کمی غمگین⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

Hodiii
۱۳۹۷/۰۸/۱۱

نسخه چاپی کتاب و خوندم، ترجمه اش که روان و خوبه، اما در مورد خود کتاب، به نظرم از اون کتابهاست که یکی میگه این چی بود و یکی دیگه میگه عالیه، من از خوندنش راضی ام ولی به هر

- بیشتر
AMiR
۱۳۹۶/۰۸/۱۱

جالب و زیبا بود

زهره
۱۴۰۲/۰۱/۱۲

کتاب دارای یک شخصیت اصلی و چندین شخصیت فرعی است. فصل های کتاب از دید این شخصیت ها نوشته شده اند و داستان بین آن ها در حال چرخش است. شخصیت اصلی کتاب، یعنی کریستینا، زنی است در آستانه میانسالی

- بیشتر
Amir
۱۳۹۹/۱۲/۲۹

متن، بجز سانسورها، بسیار روان و ترجمه خیلی عالی هست. برام جالب بود که نویسنده کتاب یک مرد هست. تا اواسط کتاب تقریبا مطمئن بودم که نویسنده باید یک زن باشه تا رفتم و اسم نویسنده رو سرچ کردم. داستان

- بیشتر
راستی بر سر مردمی که زندگی‌شان را با ترس از ابراز عقیده سپری می‌کنند چه می‌آید؟ چه بسا یا از فکر کردن دست می‌کشند یا به گفت‌وگوهای توخالی اکتفا می‌کنند.
دخترِبهار
آدم تا وقتی زنده است که آرزو داشته باشد.
دخترِبهار
به خودم می‌گویم مسئله این است که ما واقعاً به کجا تعلق داریم؟ آن هم در میان شش میلیارد انسان در پایان هزارهٔ دوم. در دنیایی جهانی‌شده. و این اسم شیکی است که به وضعیتی اطلاق می‌شود که امیدها رو به ناامیدی گذاشته و تنها دستآوردهای بزرگ سوپرمارکت‌های بزرگ‌اند.
Mostafa
همه جایم درد می‌کند، همهٔ بدنم، پشتم، پاهایم و البته افکارم.
rzvmn
هیچ‌کدام‌مان نه فرشته‌ایم و نه قدیس.
خیر کثیر
مردم هروقت در شرایطی غیرعادی قرار می‌گیرند معمولاً به هم نزدیک و با هم متحد می‌شوند. من فهمیده‌ام که درد و رنج و زجر و آزار در مقایسه با زندگی یکنواخت و آرام و بی‌دغدغه آدم‌ها را بیشتر به هم نزدیک می‌کند. این چیزی است که من از آن می‌ترسم.
sahar akbari
من نمی‌دانم آدم خوبی هستم یا نه ولی این را می‌دانم که بیشتر از سهمم رنج می‌برم.
Ailin_y
محبوبم به خاطر خدا یاد بگیر شاد باشی. این تنها آرزوی من است برای تو، و غیر از عشقت هیچ چیزی زیباتر از شادی‌ات نمی‌توانی به من بدهی.
شلاله
هیچ‌کدام‌مان نه فرشته‌ایم و نه قدیس.
Travis
جای خالی تختخواب یک گلدان فیکوس گذاشتم. آدم نمی‌تواند گل فیکوس را بغل کند. گل فیکوس آدم را نوازش نمی‌کند، البته به آدم خیانت هم نمی‌کند.
دخترِبهار

حجم

۳۳۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۲ صفحه

حجم

۳۳۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۲ صفحه

قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
۸۶,۱۰۰
۳۰%
تومان