دانلود و خرید کتاب روح پراگ ایوان کلیما ترجمه خشایار دیهیمی
تصویر جلد کتاب روح پراگ

کتاب روح پراگ

نویسنده:ایوان کلیما
انتشارات:نشر نی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب روح پراگ

کتاب روح پراگ مجموعه‌ای از ۲۰ مقاله از ایوان کلیما، نویسندهٔ معاصر جمهوری چک، است که با ترجمهٔ خشایار دیهیمی در نشر نی چاپ شده است. کلیما در این مقالات زندگی‌نامه و رویکردش را به فرهنگ، هنر و ادبیات نوشته است. مقالات این کتاب در یک دورهٔ پانزده ساله نوشته‌ شده است. این کتاب شما را به پراگ دههٔ ۵۰ می‌برد.

درباره کتاب روح پراگ

کتاب روح پراگ از ۳ بخش کلی به شرح زیر تشکیل شده است:

بخش اول کتاب ماهیتی شخصی دارد. نویسنده در این بخش از آن‌چه موجب شد شروع به نوشتن کند، رابطه‌اش با سرزمین زادگاهش و برخی از جزئیات زندگی‌اش پرده برمی‌دارد.

بخش دوم حاوی برخی پاورقی‌ها است که به‌طور مرتب توسط لودویک واتسولیک، واتسلاو هاول، پاول کوهوت و بسیاری دیگر از نویسندگان نوشته می‌شد و میان خوانندگان چک می‌گشت.

بخش سوم دربردارندهٔ مقاله‌هایی است که جهتی کم‌وبیش سیاسی دارند.

خواندن کتاب روح پراگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

روح پراگ به علاقه‌مندان به مطالعهٔ تاریخ جهان پیشنهاد می‌شود.

درباره ایوان کلیما

ایوان کلیما ۱۴ سپتامبر ۱۹۳۱ همزمان با حمله آلمان به چک در پراگ متولد شد. او نویسنده، مقاله‌نویس، روزنامه‌نگار و نمایش‌نامه‌‌نویس است. ایوان کلیما یکی از نویسندگانی بود که چاپ و انتشار آثارش در پراگ ممنوع بود. بااین‌حال او از کشورش خارج نشد. تنها یک‌بار در سال ۱۹۶۹ برای تدریس به دانشگاه میشیگان آمریکا رفت و بعد از یک سال دوباره به کشورش بازگشت. از میان آثار ایوان کلیما می‌توان به در انتظار تاریکی _ در انتظار روشنایی، در میانه امنیت و ناامنی، کار گل، نه فرشته نه قدیس، وقتی به خانه آمدم، عشق‌های اول من اشاره کرد. کلیما در سال ۲۰۰۲ جایزه فرانتس کافکا را از آن خود کرد.

بخشی از کتاب روح پراگ

«پدر و مادرم هر دو یهودی بودند اما خانواده مادرم به اختیار به دین یهودی گرویده بود. در قرن هفده هم در بوهمیا فقط دو دین مجاز وجود داشت دین یهودی و دین کاتولیک رومی. بسیاری از جماعات پروتستان به اعضایشان توصیه می‌کردند که بهتر است به یهودیت بگروند تا به دین کاتولیک. شاید با این محاسبه اشتباه که این ممنوعیت موقتی است و زیر خرقه یهودیت بهتر می‌توانند ایمان واقعی‌شان را زنده نگاه دارند. اما این وضعیت موقتی بیش از یک قرن و نیم دوام پیدا کرد، و در طول این مدت پروتستان‌های سابق یهودی شدند. به خاطر دارم که گرچه پدر بزرگم یک مارکسیست و یک آدم آزاداندیش بود، هر جمعه شب به زبانی نماز می‌خواند و دعا می‌کرد که من هیچ از آن سردر نمی‌آوردم. پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ‌های من آزاداندیش بودند اما پدر و مادرم نه‌تنها منکر دین بودند هویت یهودی‌شان را هم به همان اندازه انکار می‌کردند. پدرم معتقد بود تکنولوژی مرزی ندارد و بنابراین هر جای دنیا می‌تواند وطن او باشد. مادرم خودش را یک چک می‌دانست و به اجداد انجیلی‌اش فخر می‌کرد (حتی مرا غسل تعمید داد، و درست پس از جنگ من در یکی از جنبش‌های جوانان انجیلی فعالانه مشارکت جستم.) این نکته را یادآور شدم چون تا پیش از آغاز جنگ من هرگز واژه «جهود» به گوشم نخورده بود حتی در مقام فحش. من اصلا نمی‌دانستم تعطیلات یهودی چیست و آداب و رسومی که تقطیعی در زندگی من به‌وجود می‌آوردند هیچ تفاوتی با آداب و رسومی نداشت که دیگر بچه‌ها رعایت می‌کردند.

آدم‌ها معمولا در هفت سالگی علاقه‌ای به سیاست ندارند، اما در عین حال من به خاطر می‌آورم که نام هیتلر در همه مکالمات خانوادگی مرتبآ به گوشم می‌خورد و پشت این نام یک هیولای بی‌شکل در نظرم شکل می‌گرفت. پدرم عادت داشت به سخنرانی‌های او در رادیو گوش بدهد (پدر و مادرم زبان آلمانی را به تمام و کمال می‌دانستند؛ من نه)؛ و حتی به گوش من که آلمانی نمی‌دانستم آن صدای عربده‌وار هولناک می‌آمد، اگرچه حتی یک کلمه از آن نطق‌ها را نمی‌فهمیدم. بعدآ خبردار شدم که، بنا به دلایلی که نمی‌توانستم بفهمم، ناگزیر هستیم رخت به انگلستان بکشیم، جایی که وعده داده بودند شغلی به پدرم بدهند. از فکر نقل مکان نگران بودم اما در عین حال چشم امیدی هم به این سفر طولانی داشتم. در ضمن اولین کتاب‌های مصور انگلیسی را برایم تهیه کردند و مادرم هم همزمان با من شروع کرد به یاد گرفتن زبان انگلیسی. پدرم دلش می‌خواست مادر هم همراه ما بیاید اما صدور ویزا برای مادرم طول کشید، و در این حین هیتلر وارد شد و اندکی بعد مرزها بسته شدند، برای نخستین بار در طول زندگی‌ام ــ مرزها بسته شدند، درست مثل دری که به روی آدم بسته می‌شود یا مثل در یک قفس، یا دقیق‌تر بگویم مثل دهانه یک تله که دیگر هیچ راه گریزی برای آدم باقی نمی‌گذارد.» 

کاربر کتاب
۱۴۰۲/۱۱/۲۵

ممنونم 😍 یک کتاب خوب، از یک نشر خوب 😍 بعد از مدت‌ها یک هدیه‌ی خاص و خوب برامون قرار دادین. 😍❤️‍🔥

YasmineGh
۱۴۰۲/۱۱/۲۵

اصلا باورم نمیشه طاقچه این کتاب ارزشمند رو رایگان گذاشته هرکی نخونده توصیه میکنم حتما بخونه

مورسو
۱۴۰۲/۰۱/۰۷

عالی بود بخصوص قسمت خاطرات خود نویسنده دردوزان توحش هیتلر وجنایت نازی ها

bahar
۱۴۰۲/۱۱/۲۶

کتاب بسیار خوب و روان و مفیدی هست اول از طاقچه و سخاوتش تشکر می کنم که این کتاب رو به ما هدیه داد و بعد به همه توصیه می کنم این کتاب رو بخونن 👌👌💖💖

جواد لایت
۱۴۰۲/۱۲/۰۶

لذت واقعی را زمانی درک کردم که به جایه خواندن شروع کردم به نوشتن

AS4438
۱۴۰۲/۱۲/۰۱

تشکرازطاقچه عزیز وناشرگرامی، هیچ کتاب خاطراتی به این جالبی و جامعی تابحال نخواندم، کتابی که دربخش هائی ازآن به نکاتی قابل توجه درمجامع مختلف بخوبی میتوان خواند، بعضی ازدوستان نخوانده کم لطفی کردند درمورد کتاب،ولی اگر کتابخوان واقعی بخواند واقعن

- بیشتر
1984
۱۴۰۲/۱۲/۱۰

ی کتاب از دل تاریخ جنگ جهانی دوم. عالیه.

parniangh
۱۴۰۳/۰۹/۱۳

محتوای کتاب خیلی درهم برهم بود و متوجهش نشدم اول و وسط و اخر کتاب بهم مرتبط نیستن و هر فصل راجع به موضوعات مجزایی هست که جذاب هم نیستن پیشنهاد نمیکنم

ehsan.orve
۱۴۰۳/۰۴/۲۴

فکر می‌کنم کتاب با نسخه‌ی ترجمه‌ی خانم فروغ پوریاوری تفاوت زیادی می‌کنه و قسمتهاییش حذف شده!

هیوا
۱۴۰۳/۰۴/۰۲

ترجمه ی عالی و آموزنده و مفید 🥲🌷

در این کشور، همه احساس می‌کنند که کلاه سرشان رفته است و بنابراین فکر می‌کنند که حق دارند سر دیگران کلاه بگذارند.
محمد
در پاراگوئه، آرژانتین، اوگاندا، شیلی، ایران، چین، یمن، اتیوپی، اندونزی، پرو، کوبا، افغانستان، و کامبوج؟ چند کشور را می‌توان نام برد که در آن مردمان طعم تلخ سپیده‌دمان مرگبار را نچشیده‌اند، سپیده‌دمانی که هرگز نتوانسته‌اند به تماشایش بنشینند، نفس در سینه‌شان حبس بوده است، سپیده‌دمانی که پیام‌آوران متعصب مرگ درست در زیر پنجره‌های آن‌ها می‌رقصیدند و پای می‌کوبیدند؟
سمانه انصاف جو
عده قلیلی متوجه می‌شوند که تجربه عمیق شادی، زمانی که تجربه عمیق محرومیت وجود ندارد، به‌دست نمی‌آید و محال است.
Amin Asadi
آن‌ها که قربانیان یک نوع خاص از تعصب بودند اکثراً تسلیم تعصبی از نوع دیگر شدند.
FarimahOmidi
قدرتِ ترکیب شده با وحشت منجر به جنون می‌شود.
Juror #8
زمانی که شمار شهروندان به‌ظاهر وفادار، آن خدمتگزاران حلقه به‌گوش اما غیرخلاق، به اوج خودش می‌رسد، زمانی که نتیجه انتخابات به طرزی قاطع و یک صدا به نفع رژیم است، آنگاه، به نحوی پارادوکسی، رژیم کم‌کم ترک برمی‌دارد. به دلیل کندی‌اش در نشان دادن واکنش، این بحران سریعآ از حوزه فکری و روحی به سایر حوزه‌های زندگی سرایت پیدا می‌کند.
seza68
نوشتن چه قدرت رهایی‌بخشی به آدم می‌دهد. نوشتن به آدم این قدرت را می‌دهد که وارد زمان‌هایی شوی که در زندگی واقعی دور از دسترس هستند، حتی ورود به ممنوع‌ترین مکان‌ها. فراتر از این، نوشتن این قدرت را به آدم می‌دهد که هر کسی را به مهمانی خود دعوت کنی.
Amin Asadi
قدرت توتالیتری معمولا منکر می‌شود که اصلا بحرانی وجود دارد، و می‌کوشد از این موقعیت به نفع خویش بهره ببرد. یعنی می‌کوشد هر آن چیزی را که تا همین اواخر یک نیاز معمولی انسانی بود یک امتیاز مهم جلوه دهد، که به‌خاطر همین توتالیتاریسم بدل به چیزی نایاب شده است. آنگاه به شهروندانش رشوه می‌دهد: حق داشتن سقفی بالای سرخود بدل به یک امتیاز می‌شود، و همچنین حق داشتن غذایی سالم، بهداشت و درمان، اطلاعات سانسور نشده، اجازه سفر، تعلیم و تربیت، گرما، و سرانجام خود زندگی.
Nahal
تجربه عمیق شادی، زمانی که تجربه عمیق محرومیت وجود ندارد، به‌دست نمی‌آید و محال است.
FarimahOmidi
روح انسانی سربازی وظیفه‌نشناس خواهد بود اگر که احساس کند کارش فقط رژه رفتن است... بی‌آن‌که بفهمد باید قابلیت دفاع از هر آن چیزی را که پیش‌تر فتح شده است داشته باشد.
Juror #8
ترس همواره یکی از متحدان وفادار قدرت بوده است.
Juror #8
آن‌ها که قربانیان یک نوع خاص از تعصب بودند اکثراً تسلیم تعصبی از نوع دیگر شدند.
elham
این شناخت یا آگاهی که ممکن است همین فردا تو را بکشند عطشی برای هر چه پرشورتر زیستن در آدم به‌وجود می‌آورد
amir mojiry
مشکلاتی که... من وقت حرف زدن با آدم‌ها دارم ناشی از این واقعیت است که تفکر من، یا بهتر است بگویم محتوای ذهن من، پیچیده در مه است. این تا جایی که به خودم مربوط می‌شود آزارم نمی‌دهد؛ حتی بعضآ از این حال خودم خوشم می‌آید. امّا حرف زدن با دیگران نیازمند توانایی بیان نکته‌ای است نهفته در حرف آدم، نیازمند حفظ وحدت و انسجام سخن است. و این‌ها توانایی‌هایی می‌طلبد که من ندارم. هیچ‌کس دلش نمی‌خواهد با منی که در میان توده‌های انبوه مه گرفتارم سخن بگوید؛ و اگر این کار را بکند باز نمی‌تواند این توده‌های مه را از کلّه‌ام بیرون براند.
Amin Asadi
قدرت روح ندارد و اصلا از همین بی‌روحی مایه می‌گیرد. قدرت بر این بی‌روحی استوار می‌شود و از آن نیرو می‌گیرد. بی‌روحی یار غار ترس است. آدم‌هایی که روحشان را وا گذاشته‌اند جسمی بیش برایشان باقی نمانده است، و همین جسم است که نگرانش هستند و وحشتش را دارند. کسانی که روحشان را وا گذاشته‌اند می‌ترسند که راحتی‌های آن کالبدی که مانده است از دست برود: آرام و آرامش، مادیات، بی‌زحمتی، و تجملات. آدم‌هایی که روحشان را وا نگذاشته‌اند می‌توانند بر ترس فائق آیند چون می‌دانند که در نهایت این ترس از درون نشئت می‌گیرد و نه از بیرون. آن کسی که می‌گذارد اضطراب جهان بیرون جایگزین روحش شود هرگز از مهلکه وحشت نخواهید رهید.
alireza_salarii
شخصی که انگیزه اعمالش یک ترس دائمی است، صفتی را از دست می‌دهد که کل فرهنگ از دل آن صفت برمی‌آید: او خلاقیتش را از دست می‌دهد، چشم‌اندازش را از دست می‌دهد. رفتار او را می‌توان به رفتار ساکنان شهری محاصره‌شده تشبیه کرد. یگانه آرزوی او زنده ماندن است.
Juror #8
هر تلاشی برای رهانیدن انسان درواقع تلاشی است برای رهانیدن او از ترس، برای خلق کردن وضعیتی که در آن انسان بتواند استقلالش را چونان تهدیدی برای جانش نبیند. قدرت هر چه کشنده‌تر و هر چه تمام‌تر باشد، هر چه بیش‌تر انسان را از آزادی‌اش محروم می‌کند و وحشت می‌پراکند.
alireza_salarii
«(فرهنگ یعنی) دانستن چیزی درباره تجربه‌ها، دانش، و ارزش‌هایی که بشریت تاکنون بدان دست یافته یا خلق کرده است ــ و سفت‌کردن زمین زیرپای خود، مبادا که بلغزیم و از این سطح پایین‌تر برویم.
Juror #8
در نخستین سال‌های زندگی‌ام، کلا شاد بودم.
parniangh
جامعه مدرن در تلاش برای سازمان دادن بیش‌ترین نیروها برای «غلبه بر طبیعت»، «غلبه بر دشمنانش»، برای «هر چه بیش‌تر کردن»، یا برای «دفاع از آنچه به‌دست آمده است»، یک ساختار اداری، نظامی، و امنیتی بی‌نهایت عظیم را تدارک دیده است. این‌ها قرار بود در خدمت جامعه باشند، در خدمت شهروندان و همه افراد، همه افرادی که قرار بود به عنوان منشاءِ قدرت جامعه مدرن شناخته شوند، ولی در عمل صرفآ قدرت را به این ساختارها تفویض کردند.
Juror #8

حجم

۱۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

حجم

۱۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

قیمت:
۸۱,۰۰۰
۴۸,۶۰۰
۴۰%
تومان