بریدههایی از کتاب نه فرشته، نه قدیس
۳٫۶
(۴۲)
راستی بر سر مردمی که زندگیشان را با ترس از ابراز عقیده سپری میکنند چه میآید؟ چه بسا یا از فکر کردن دست میکشند یا به گفتوگوهای توخالی اکتفا میکنند.
دخترِبهار
آدم تا وقتی زنده است که آرزو داشته باشد.
دخترِبهار
به خودم میگویم مسئله این است که ما واقعاً به کجا تعلق داریم؟ آن هم در میان شش میلیارد انسان در پایان هزارهٔ دوم. در دنیایی جهانیشده. و این اسم شیکی است که به وضعیتی اطلاق میشود که امیدها رو به ناامیدی گذاشته و تنها دستآوردهای بزرگ سوپرمارکتهای بزرگاند.
Mostafa
همه جایم درد میکند، همهٔ بدنم، پشتم، پاهایم و البته افکارم.
rzvmn
هیچکداممان نه فرشتهایم و نه قدیس.
خیر کثیر
مردم هروقت در شرایطی غیرعادی قرار میگیرند معمولاً به هم نزدیک و با هم متحد میشوند. من فهمیدهام که درد و رنج و زجر و آزار در مقایسه با زندگی یکنواخت و آرام و بیدغدغه آدمها را بیشتر به هم نزدیک میکند.
این چیزی است که من از آن میترسم.
sahar akbari
من نمیدانم آدم خوبی هستم یا نه ولی این را میدانم که بیشتر از سهمم رنج میبرم.
Ailin_y
محبوبم به خاطر خدا یاد بگیر شاد باشی. این تنها آرزوی من است برای تو، و غیر از عشقت هیچ چیزی زیباتر از شادیات نمیتوانی به من بدهی.
شلاله
هیچکداممان نه فرشتهایم و نه قدیس.
Travis
جای خالی تختخواب یک گلدان فیکوس گذاشتم. آدم نمیتواند گل فیکوس را بغل کند. گل فیکوس آدم را نوازش نمیکند، البته به آدم خیانت هم نمیکند.
دخترِبهار
گناههایی هست که تا پایان عمر با آدم میماند.
Travis
چرا در قرن بیستم نظریههایی دربارهٔ ملعونان و نفرینشدگان پدید آمد که بر اساس آن باید میلیون میلیون از آنها را کشت؟ و چه شد که تودههای وسیع مردم از این نظریهها استقبال کردند؟
علت عمدهاش تباهی اخلاقی است، و یا به عبارت دیگر سقوط ارزشهای دینی.
lily
سرمشق خوب بودن از هر موعظه و تحریم و تجویزی مهمتر است.
شلاله
چرا آدمهای خوب این همه زود میمیرند ولی آدمهای رذل سالهای سال زنده میمانند؟
آدمهای خوب رنج بیشتری میکشند چون از رنج دیگران هم رنج میبرند. من نمیدانم آدم خوبی هستم یا نه ولی این را میدانم که بیشتر از سهمم رنج میبرم.
دخترِبهار
در واقع، تنها راه ادامهٔ حیات نادیده گرفتن چیزهایی است که دوستشان نداریم، و همچنین چیزهایی در مورد آدمها و جهان که ما را آشفته میکنند.
مروارید ابراهیمیان
آدمهای خوب رنج بیشتری میکشند چون از رنج دیگران هم رنج میبرند. من نمیدانم آدم خوبی هستم یا نه ولی این را میدانم که بیشتر از سهمم رنج میبرم.
پریسا
خانم عزیز و جوان من، مردم از کشیشها انتظار دارند که تقصیر همه چیز را به گردن بیایمانی بیندازند. ولی تنها مطلب مهم ایمان نیست. پولس رسول از ایمان و امید و از عشق سخن میگوید. او میگفت مهمترین این سه رکن عشق است. در این روز و روزگار ایمان آوردن به پیام کتاب مقدس آسان نیست، ولی جوانها بیایمان نیستند، آنها عشق را کم دارند.
lily
قیمت همه چیز، از گهواره گرفته تا گور، بالا رفته است.
Travis
هر وقت غمگین میشدم، هم فوراً حس میکرد و هم علتش را میفهمید و همهٔ تلاشش را به خرج میداد تا آرامم کند. اما الآن حس میکنم دیگر توجه چندانی به من ندارد
rzvmn
اگر کسی از من میپرسید چه چیزی را نمیخواهم، برایش جوابی داشتم. اما گفتن اینکه چی را میخواهم برایم دشوارتر بود.
rzvmn
در واقع، تنها راه ادامهٔ حیات نادیده گرفتن چیزهایی است که دوستشان نداریم،
خیر کثیر
به هر حال، برای آنکه مردم به صورت تودهای عظیم و بیفکر و مطیع و مُنقاد درآیند و گوش به فرمان رهبرانشان باشند لازم است اعتقادی عمیق به چیزی داشته باشند که فوق بشری و نجاتبخش باشد. پیامبرانِ چنین باورهایی میدانستند که هر باور تازه را باید بر اساس مرزبندی با کسانی تعریف کرد که این باورها را نفی و با آن ها مخالفت میکردند؛ پس اینان را باید بدخواه و ملعون نامید. می بایست گولاکها و کلیمیها و ضد انقلاب را کشت، کشیشها را تیرباران کرد، پادشاهان را گردن زد، کودکان را مسموم کرد و قربانیان هرچه بیشتری گرفت تا مذهبهای جدید اعتبار کسب کنند.
lily
چرا آدمهای خوب این همه زود میمیرند ولی آدمهای رذل سالهای سال زنده میمانند؟
آدمهای خوب رنج بیشتری میکشند چون از رنج دیگران هم رنج میبرند.
Eli
مجذوب مارهای سمی و یا داستان زندگی کسانی چون هیتلر و استالین شدم. سرنوشت این آدمها مثل زهِ کشیده شده است. این دو از کوههایی بالا رفتند که قلههایشان را ابر پوشانده بود و دامنههایشان غرق در خون بود و سرانجام هم هر دو نفر در همین خون غرق شدند.
Travis
یاد نیمهٔ دوم دههٔ ۱۹۸۰ میافتم؛ چه دوران جالبی بود. رژیمی که از آن متنفر بودیم داشت از هم میپاشید. دیگر قادر به ایجاد ترس، مخصوصاً در دل ما جوانترها نبود. دیگر نمیتوانست همهٔ مخالفین را به زندان بیندازد یا از کشور بیرون کند. دیگر نمیتوانست جلو تظاهراتمان را بگیرد، گیریم که چماقدارهاش را سروقتمان میفرستاد و ماشینهای آبپاشش با چنان فشاری به سر و روی مردم آب میپاشیدند که از آتش بیشتر میسوزاند.
Ailin_y
راستی بر سر مردمی که زندگیشان را با ترس از ابراز عقیده سپری میکنند چه میآید؟ چه بسا یا از فکر کردن دست میکشند یا به گفتوگوهای توخالی اکتفا میکنند.
rzvmn
مدتها در دل شب گریه میکردم. کسی نبود دلداریام بدهد، موقع خواب که در چنگال درد و رنج رها میشدم کسی نبود دست نوازشی بر سرم بکشد.
rzvmn
اما نگاهش غمگین است. حالت و رفتار یک ملکه را دارد. غمگینیاش تحریککننده است.
rzvmn
از فکر اینکه ممکن است دیگر هیچوقت او را نبینم به خودم لرزیدم. همهچیز یک روز تمام میشود؛ فقط مسئله این است که تا آن موقع چند روز دیگر مانده.
rzvmn
میروم و دوش میگیرم. دوش را تا آخر باز میکنم؛ شاید بتوانم همهٔ این پلشتیها، خستگی و گناهان واقعی و خیالیام را بشویم.
rzvmn
حجم
۳۳۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
حجم
۳۳۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
۸۶,۱۰۰۳۰%
تومان