کتاب دخمه
۴٫۰
(۲۱)
خواندن نظراتمعرفی کتاب دخمه
رمان «دخمه» اثر ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی(۲۰۱۰-۱۹۲۲) برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۹۸ میلادی است. منحصربهفردترین ویژگی آثار ساراماگو عدم کاربرد نشانگان سجاوندی به صورت متداول و استفاده از جملات بسیار طولانی است. او گاه در دل داستانهای خود از جملات طعنه آمیزی استفاده میکند که ذهن خواننده را از حوادث تخیلی و غالباً تاریخی داستان خود به واقعیتهای جامعه امروز معطوف میکند. نوک پیکان کنایههای ساراماگو معمولاً مقدسات مذهبی، حکومتهای خودکامه و نابرابریهای اجتماعی است.
«دخمه» داستان پیرمردی ۶۴ ساله به نام «سیپریانو الگور» است که در دهکدهای نزدیک شهری بزرگ زندگی میکند. در این شهر مکانی بنام مجتمع مرکزی وجود دارد که خود شهری بزرگتر و مرموزتر است. ساکنان زیادی در این مجتمع زندگی میکنند که همه امکانات شهری و رفاهی برایشان فراهم است و آرزوی خیلیها است که در این مجتمع زندگی کنند. مجتمعی که هر کسی اجازه سکونت در آن را ندارد و بهوسیله نگهبانانی حفاظت و کنترل میشود. از قضا شوهر تنها فرزند سیپریانو یکی از نگهبانان مجتمع مرکزی است و انتظار ترفیعی را میکشد که با آن بتواند برای زندگی به یکی از آپارتمانهای کوچک مجتمع مرکزی نقل مکان کند. ترفیعی که داماد پیرمرد و دخترش برای آن لحظه شماری میکنند و اما خود او، در دل از آن بیزار است:
«مارسیال گاچو بار دیگر به ساعتش نگریست و آه کشید. آیا به موقع خواهند رسید؟ هنوز به مرکز شهر نرسیده و مجبور بودند از چند خیابان شلوغ عبور کنند؛ گردش به چپ، گردش به راست، دوباره به چپ، دوباره به راست، باز به راست، باز به راست، چپ، چپ، راست، مستقیم، و سرانجام به یک میدان خواهند رسید که آن جا مشکلات ترافیکی پایان خواهد یافت و یک بلوار، مستقیم به سمت مقصد هدایتشان خواهد کرد؛ همان جا که نگهبان شب در انتظار ورود مارسیال گاچو به سر میبرد و همان جا که قرار است کوزهگر، سیپریانو آلگور، بار خود را خالی کند. در آن انتها، یک دیوار سیاه و خیلی بلند، بلندتر از بلندترین ساختمانهای اطراف بلوار، راه را مسدود میکند. البته در واقع مسدود نمیکند، بلکه خطای دید باعث چنین تصوری میشود. آن دیوار، قسمتی از یک ساختمان عظیم است...»
آدم کجا بودی؟
هاینریش بل
پاییز پدرسالارگابریل گارسیا مارکز
کافکا در ساحلگیتا گرکانی
کاندیدفرانسوا ولتر
سیذارتاهرمان هسه
خاطرات خانه مردگانفئودور داستایفسکی
قطار سروقتهاینریش بل
مرد اولآلبر کامو
دختری با گوشواره مرواریدگلی امامی
تهوعژان پل سارتر
عشق های خنده دارمیلان کوندرا
زنگها برای که به صدا در میآیندارنست همینگوی
طاعونآلبر کامو
خانم دالاویویرجینیا وولف
دوئل و چند داستان دیگرآنتوان چخوف
تالار گرگکیومرث پارسای
زندگی پیش رورومن گاری
گتسبی بزرگرضا رضایی
ناطور دشتجی. دی. سلینجر
دختری که میشناسم (مجموعه داستان)جی. دی. سلینجر
حجم
۲۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۵۸ صفحه
حجم
۲۴۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۵۸ صفحه
قیمت:
۵۷,۰۰۰
۲۸,۵۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
تراژدی وادار کننده به تفکر که چقدر مجذوب زندگی ماشینی شدیم و محبوس بین این دیوار ها اواسطش یه کم خسته شدم اما پایان بی نظیری داشت
مفهوم اصلی داستان که نشون دادن زندگی به ظاهر جذاب اما حقیقتا کریه امروزی بود؛ درخور توجه هس. اما از نظر من داستان پردازی خیلی جالبی نداشت. شاید کمی مربوط به ترجمه باشه. در کل پیشنهاد میکنم. ارزش خوندن داره. 😊
اصولا هر چی که ساراماگو نوشته باشه تومنی با آثار دیگه تفاوت داره، من این کتابو قبلا خوندم، داستان در ظاهر ساده ای داره ولی عموما ایدئولوژیش حک میشه توی ذهن آدم و بعد از خوندنش یه سری مفاهیم هست
داستانی نبود که یه سره بشینم پاش، باید با آرامش و تامل مطالعه بشه، کسانی که دنبال رمان و اتفاقات هیجان انگیز هستند، نخونن پرصاد
عالی.داستان مردمی سرگردان بین سنت و مدرنیته.
کتابی با ظاهری ساده و معنایی عمیق....مانند زندگی...
داستان جالبی بود. ولی من متوجه نشدم مگه تو دخمه چی بود که همه اینطور پریشون شدند؟ یا من درست متوجه نشدم یا حذف و دخلی داشته که ادم سردرگم میشه.
اگر کمی کوتاهتر بود امتیاز بیشتری داشت.
روند و تکامل داستان زیباست ولی انتهای کتاب بخوبی دیگر کنابهای ساراماگو پردازش نشده و بنظر من کمی گنگ و ضعیف بود.
کتاب خوبی بود با ترجمه روان. ارزش خوندن داره