دانلود و خرید کتاب مرگ خوش آلبر کامو ترجمه امیر لاهوتی
تصویر جلد کتاب مرگ خوش

کتاب مرگ خوش

نویسنده:آلبر کامو
انتشارات:انتشارات جامی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مرگ خوش

کتاب مرگ خوش نوشتهٔ آلبر کامو و ترجمهٔ امیر لاهوتی است. انتشارات جامی این رمان فرانسوی - الجزایری را منتشر کرده است.

درباره کتاب مرگ خوش

کتاب مرگ خوش اولین رمان آلبر کامو است. نسخهٔ این رمان در میان دست‌نوشته‌های شخصی کامو و پس‌از مرگ او در سال ۱۹۶۰ به دست آمد. گفته شده است که این کتاب پایه و اساس کتاب «بیگانه» راست؛ چراکه شخصیت اصلی هر دو رمان، مردی الجزایریاست که مرتکب قتلی می شود. کامو با نوشتن رمان «مرگ خوش»، جنبه‌هایی از خود را نشان داد که در سایر آثار داستانی او دیگر تکرار نشد. کامو در این رمان، داستان فردی قانون‌مدار را روایت کرده است که موفق به رهایی از قیدوبندهای وجود خود می‌شود. بسیاری بر این عقیده هستند که این اثر تصویری صادقانه از زندگی نویسنده است. داستان مردی به نام «پاتریس مرسو» را در این رمان خواهید خواند. برخلاف دیگر آثار کامو، مرسو، شخصیت اصلی داستان درنهایت به دنبال خوشبختی می‌رود و به زندگی‌اش معنا می‌بخشد.

خواندن کتاب مرگ خوش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آلبر کامو

آلبر کامو در هفتم نوامبر سال ۱۹۱۳ در خانواده‌ای فقیر در الجزایر متولد شد. آن زمان الجزایر تحت استعمار فرانسه بود. پدرش کارگری فقیر بود و مادرش خدمتکار بود. آن‌ها صاحب ۲ فرزند به نام «لوسین» و «آلبر» بودند. پدرش در جنگ کشته شد. مسئولیت نگهداری ۲ بچه بر عهدهٔ مادرش افتاده بود. کامو به‌خاطر خانواده‌اش مدرسه را رها کرد و به کارگری مشغول شد. معلمش به استعداد او پی برد و او را به ادامهٔ تحصیل تشویق و کمک کرد تا بتواند بورسیهٔ تحصیلی شود. با وجود اینکه کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم است، همواره این برچسب خاص را رد می‌کرد. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آنکه در سال ۱۹۳۰ گرفتار بیماری سل شود، دروازه‌بان تیم فوتبال این دانشگاه بود. کامو در بعدازظهر چهارم ژانویهٔ ۱۹۶۰ و در ۴۷سالگی بر اثر سانحهٔ تصادف نزدیک سن در شهر ویل‌بلویل درگذشت. در جیب کت او یک بلیط قطار استفاده‌نشده پیدا شد. ابتدا قرار بود با قطار و همراه با همسر و فرزندانش به سفر برود، ولی در آخرین لحظات پیشنهاد دوست ناشرش را برای همراهی پذیرفت تا با خودروی او سفر کند. رانندهٔ اتومبیل و میشل گالیمار، دوست نزدیک و ناشر آثار کامو نیز در این حادثه کشته شدند. آلبر کامو در گورستان لومارین در جنوب فرانسه دفن شد.

پس از مرگ آلبر کامو، همسر و فرزندانش حق تکثیر آثار او را در اختیار گرفتند و دو اثر باقی‌ماندهٔ او را منتشر کردند. اولین آن‌ها کتاب «مرگ شاد» بود که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. دومین کتابی که پس از مرگ کامو منتشر شد یک اثر ناتمام به نام «آدم اول» بود که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. آدم اول یک خودزندگی‌نامه دربارهٔ دوران کودکی نویسنده در الجزایر است. از دیگر آثار این نویسندهٔ مشهور می‌توان به رمان‌های «بیگانه»، «سقوط»، «طاعون»، نمایشنامه‌های «کالیگولا»، «سوءتفاهم»، «حکومت نظامی» و کتاب نظریِ «افسانهٔ سیزیف» اشاره کرد.

بخشی از کتاب مرگ خوش

«صبح زود، چراغ‌های مه‌شکن اتومبیل «مرسو»، در طول جادهٔ ساحلی می‌درخشیدند. «مرسو»، در حال ترک الجزیره، از کنار گاری‌های شیر می‌گذشت و حتی بوی گرم اسب‌ها، او را از تر و تازگی بامداد، باز هم بیشتر سرحال می‌ساخت. هنوز هوا تاریک بود. آخرین ستاره با کندی، در آسمان ذوب می‌شد، او در این هوای گرگ و میش تنها می‌توانست صدای موتور اتومبیل خود، و گاه‌گداری صدای سم اسب‌ها، و جرنگ جرنگ ظرف‌های شیر را از دوردست بشنود، تا اینکه نور چراغ‌های اتومبیلش در دل تاریکی بر نعل اسب‌ها درخشید. سپس همه چیز به سرعت، ناپدید گشت. حالا تندتر می‌راند و شب هم به تندی به روز می‌گرایید.

اتومبیل از دل تاریکی‌ای که همچنان در میان تپه‌ها ماندگار بود، از میان جادهٔ خالی مشرف بر دریا، جایی که صبح خود را اعلام می‌داشت، بالا می‌آمد. «مرسو» بر سرعت خود افزود. بر جادهٔ شبنم‌زده، صدای مکندهٔ چرخ‌ها بلند و بلندتر شد. بر سر هر یک از پیچ و خم‌های بسیار، ترمز گرفتن‌های «مرسو»، لاستیک‌ها را به صدای وژوژی وادار می‌ساخت، و وقتی جاده راست و مستقیم می‌شد، در یک لحظه صدای سرعت گرفتن موتور، آواهای ملایم دریا را، که از سواحل پایین برمی‌خاست، برای مدتی گذرا او را در خود غرق می‌کرد. فقط هواپیماست که به انسان، تنهایی آشکاری را بیش از آنچه که در یکاتومبیل احساس می‌کند، بدو ارزانی می‌دارد.

«مرسو» آشکارا مطمئن از حضور خویش، خوشحال از دقت حرکاتش، و در عین حال، توانمند به خود و آنچه نگرانش می‌کرد، می‌اندیشید. اکنون، در پایان جاده، روز گسترده شده بود. خورشید بر فراز دریا بالا می‌آمد و دشت را از دوسوی جاده، که تا لحظه‌ای پیش همچنان برهنه و خالی بود، بیدار می‌کرد و آنجا را با بال بال زدن سرخ پرندگان و حشرات می‌انباشت. گاه گاهی کشاورزی از میان یکی از این مزرعه‌ها پرسه می‌زد و «مرسو»، که با سرعت می‌گذشت، چیزی بیش از تصویر پیکیری ـ کیسه به دست و خمیده بر روی خاک نمناک و چسبناک ـ به نظر نمی‌آورد. اتومبیل دیگر بار او را بر لبهٔ سراشیبی مشرف به دریا آورد.

سراشیبی‌ها کم‌کم تیز و تندتر گشتند و منظرگاه آنها که در پرتو صبحگاهی به دشواری نمایان بود، به یک باره آشکار گشت و چشم‌اندازهایی از درختان زیتون، صنوبرها و کلبه‌های سپید نمایان شدند. آنگاه پیچی دیگر اتومبیل را به جانب دریا ـ که همچون پیشکشی فروزان از نمک و خواب، به طرف «مرسو»، بالا می‌آمد ـ هدایت کرد. در این لحظه اتومبیل روی آسفالت غژی صدا کرد و به سوی دامنهٔ تپه‌های دیگر و دریا سرازیر شد.»

شٖ
۱۴۰۳/۰۹/۲۶

ترجمه‌ای بسیار بد و ثقیل و غیرروان، پر از کلمات و اصطلاحات و توصیفات و تمثیل‌های سنگین

در هر حال، تنها تجربیاتی که مرا راضی می‌کند، دقیقا همان‌هایی هستند که راهی را برای امیدواری به ما نشان می‌دهند.
Alireza

حجم

۱۴۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۴۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان