ارنستو ساباتو
زندگینامه و معرفی کتابهای ارنستو ساباتو
ارنستو ساباتو (Ernesto Sabato) نویسندهی آرژانتینی و از مهمترین چهرههای ادبیات معاصر بود. او ابتدا در رشتهی فیزیک تحصیل کرد اما به دلیل علاقه به مسائل انسانی به ادبیات روی آورد. سه رمان مشهورش یعنی تونل، قهرمانان و گورها، و فرشته تاریکی، با مضامین اگزیستانسیالیستی به بررسی انزوا، جنون و بحران هویت میپردازند. ساباتو برندهی جایزه سروانتس شده است و با فعالیتهای اجتماعی خود، از جمله مستندسازی جنایات دیکتاتوری آرژانتین، نقش مهمی در جامعه ایفا کرده است.
بیوگرافی ارنستو ساباتو
ارنستو ساباتو زادهی ۲۴ ژوئن ۱۹۱۱ (۲ تیر ۱۲۹۰ خورشیدی) در شهر روخاس در استان بوینس آیرس آرژانتین است. او دهمین فرزند خانوادهای مهاجر بود که برای زندگی بهتر، کشورشان، ایتالیا را ترک کرده بودند؛ البته تبار مادر او به آلبانی میرسید. ارنستو فرزند بزرگ خانوادهای کوچک بود؛ چون نه فرزند قبل از او همگی مرده به دنیا آمدند؛ اما بخت با خانوادهی ساباتو یار بود و او و فرزند یازدهم زنده ماندند.
ساباتو فیزیکدان، نقاش، مقالهنویس و رماننویس بود. او در ابتدای عمر تقریباً صدسالهاش فیزیک را دنبال کرد و تحصیلاتش را تا دکترا در این زمینه ادامه داد؛ اما جنگ جهانی دوم او را از علم دلزده کرد تا راه هنر و ادبیات را در پیش بگیرد. او باقی عمر خود را صرف کرد تا یکی از نویسندگان بنام آرژانتین باشد و موفق هم شد؛ البته او تابعیت ایتالیا را هم گرفت.
او دو فرزند دارد که یکی از آنها ماریو ساباتو، فیلمنامهنویس و کارگردان آرژانتینی است.
سرانجام ساباتو در ۳۰ آوریل ۲۰۱۱ (۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰)، دو ماه مانده به تولد صدسالگی در سانتوس لوگارس از دنیا رفت. همراه و همکار او الویرا گونزالس فراگا (Elvira González Fraga) علت مرگ او را برونشیت اعلام کرد.
تحصیلات
ساباتو دبیرستان را در کالج ملی د لا پلاتا (Colegio Nacional de La Plata) به پایان رساند. همان جا بود که او با پروفسور پدرو هنریکز (Pedro Henríquez Ureña) آشنا شد. هنریکز مقالهنویس، فیلسوف، واژهشناس، متخصص علوم انسانی و منتقد ادبی بود. او تأثیر زیادی در حرفهی نویسندگی ارنستو ساباتو داشت.
ارنستو بعد از پایان دورهی دبیرستان به دانشگاه ملی د لا پلاتا رفت. او دکترای فیزیکش را از همین دانشگاه گرفت و بعد، کار در مرکز مادام کوری دانشگاه سوربن را انتخاب کرد. تا جنگ جهانی دوم همه چیز خوب پیش میرفت؛ اما بعد از آن ساباتو دیگر به علم به چشم چیزی نجاتبخش و جذاب نگاه نمیکرد. او علاقهاش به علم را از دست داد و راه نوشتن را در پیش کرد.
فعالیتهای سیاسی
او عضو جنبش اصلاحات دانشگاهی (Reforma Universitaria) بود. در سال ۱۹۳۳ گروهی را با آرمانهای کمونیستی و با نام Insurrexit تأسیس کرد. نام این گروه در لاتین به معنای «او برخاست» است. در همین سال او دبیرکل فدراسیون جوانان کمونیست (Federación Juvenil Comunista) شد. ساباتو در سخنرانیهای مرتبط با مارکسیسم، همسرش را برای اولینبار ملاقات کرد. دختر جوان، ماتیلد کوسمینسکی ریشتر (Matilde Kusminsky Richter) در آن روزها هفدهساله و مانند ارنستو به کمونیسم معتقد بود.
اعتقادات ساباتو به کمونیسم مدت زیادی پابرجا نماند و او در سال ۱۹۳۴ به رژیم استالین مشکوک شد. حزب کمونیست آرژانتین که ساباتو را زیر نظر داشت، از این ماجرا باخبر شد. همین بهانهای بود برای اینکه ارنستو را به مدت دو سال به مدرسهی بینالمللی لنین بفرستند. ساباتو بعدها در این باره نوشت: «(مدرسهی بینالمللی لنین) مکانی بود که در آن یا درمان میشدی یا از بیمارستان روانی یا گولاگ سر در میآوردی.» گولاگ، ادارهی کل اردوگاههای کار و اصلاح در دورافتادهترین نواحی جماهیر شوروی بود.
ارنستو ساباتو قبل از تبعید به مسکو شانس بزرگی آورد؛ او باید قبل از رفتن به مسکو در مقام نمایندهی حزب کمونیست آرژانتین در «کنگره علیه فاشیسم و جنگ» سخنرانی میکرد. او برای این سخنرانی به بروکسل رفت؛ اما بعد، ترس اینکه مبادا بعد از رفتن به مسکو هرگز نتواند خودش را دوباره آزاد ببیند، به جانش افتاد؛ پس از همان جا به پاریس فرار کرد و برای همیشه کمونیسم را پشت سر گذاشت. او اولین کتابش را هم در همین سال نوشت که این کتاب هرگز به چاپ نرسید.
از فیزیک تا نوشتن
ساباتو بعد از فرار از چنگال کمونیست فرار به پاریس تا مدتها در مؤسسهی کوری فعالیت کرد. او در همین بین با جنبش سورئالیسم فرانسه ارتباط گرفت و در تضادی عجیب زندگی کرد. او میگوید که صبحها خودش را زیر الکترومترها و استوانههای مدرج دفن میکرد؛ اما شبها وقتش را به سورئالیستهای هذیانگو میگذراند.
سال ۱۹۴۰ بود که او بالاخره دوباره راهی آرژانتین شد. دلش میخواست فیزیک را رها کند؛ اما مجبور بود دینش را در برابر بورسیهای که برای تحصیل گرفته بود، ادا کند. به همین خاطر هم بود که در دانشگاه ملی د لا پلاتا تدریس را شروع کرد. او به مدت سه سال در این دانشگاه مهندسی، نسبیت و مکانیک کوانتومی درس داد. به گفتهی خودش تنها نیرویی که او را در این حوزه پیش میراند، «نیروی اینرسی» بود. این نیرو بعد از «بحران وجودی او» به پایان رسید. این بحران به گفتهی خودش ساباتو، او را از «اهداف عالی فیزیکدانان» تهی کرد. سال ۱۹۴۳ بود که بالاخره ارنستو ساباتو به نویسنده و نقاشی تماموقت تبدیل شد.
فعالیتهای نویسندگی ارنستو ساباتو
سال ۱۹۴۱ سالی بود که ارنستو اولین اثر ادبی خودش را منتشر کرد. این اثر مقالهای دربارهی رمان «اختراع مورل» (La invención de Morel) اثر «آدولفو بیوی کاسارس» (Adolfo Bioy Casares) بود. در همین سال ساباتو با همکاری پدرو هنریکز اورینا، مقالهای هم برای مجلهی مشهور Sur نوشت. همکاری او با این مجله ادامه داشت و او برای این مجله مرور کتاب مینوشت.
سال ۱۹۴۲ او مسئول بخش «تقویم» (Calendario) در Sur شد. او در مجلهی La Nación هم مقالاتی منتشر کرد. او کار ترجمه را هم از همین دوران شروع کرد. او «تولد و مرگ آفتاب» اثر «جورج گامو» (George Gamow) فیزیکدان را به آرژانتینی برگرداند. بعد از آن روی ترجمهی «الفبای نسبیت» (ABC of Relativity) «برتراند راسل» (Bertrand Russell) کار کرد و آن را به چاپ رساند. ساباتو در طول عمرش مقالههای بسیار زیادی نوشت که زمینههای متنوعی را در بر میگیرد. در این مقالهها موضوعات متنوعی از فیزیک تا تانگو را میشود پیدا کرد.
نگاهی به کتابها و آثار ارنستو ساباتو
یکی و کائنات
در سال ۱۹۴۵، ارنستو اولین کتابش را با نام «یکی و کائنات» (Uno y el Universo) را روانهی بازار کرد. این کتاب مجموعهای از مقالات بود که از بیطرفی بهظاهر اخلاقی علم انتقاد میکرد. ساباتو در این کتاب دربارهی فرایندهای غیرانسانی جامعههای بر پایه تکنولوژی هشدار داده بود. انگار هرچه زمان بیشتر میگذشت، مواضع آزادیخواهانه و بشری در وجود ساباتو پررنگتر میشد.
بیشتر هرگز
ارنستو به درخواست رئیسجمهور وقت آرژانتین، رائول آلفونسین، ریاست کمیسیون CONADEP را بر عهده گرفت. این کمیسیون دربارهی سرنوشت کسانی تحقیق میکرد که در «جنگ کثیف» ۱۹۷۰ ناپدید شدند. جنگ کثیف (Guerra sucia) دورهای است که به دورهی تروریسم دولتی آرژانتین برمیگردد. در آن زمان هرکسی عقاید مغایر با دولت داشت به جوخهی اعدام میسپردند. در این دورهی تاریک بین ۲۲ هزار تا ۳۰ هزار نفر کشته یا ناپدید شدند. نتیجهی این تحقیقات در سال ۱۹۸۴ با عنوان «بیشتر هرگز» (Nunca Más) منتشر شد.
تونل
اولین رمان ارنستو ساباتو کتاب تونل (El Túnel) است که او آن را در سال ۱۹۴۸ منتشر کرد. ویراستارهای بوینس آیرس علاقهای به این کتاب نشان ندادند و آن را رد کردند. همین دلیلی شد تا ارنستو کتابش را در Sur منتشر کند. تونل رمانی روانشناختی با روایت اولشخص است که چهارچوبی اگزیستانسیالیستی دارد. آلبر کامو، نویسندهی مشهور فرانسه برای تونل نقدهای مشهوری نوشت. این نقدها، گالیمارد (Gallimard) یکی از بزرگترین نشرهای فرانسه را مجبور کرد تا برگردان فرانسوی تونل را منتشر کند. توماس مان، نویسندهی آلمانی هم این کتاب را کتابی لذتبخش دانسته است. تونل را ابتدا «هریت دی اونیس» (Harriet de Onis) در سال ۱۹۵۰ با نام «بیرونی» (The Outsider) به انگلیسی برگرداند. در سال ۱۹۸۸ «مارگارت سایرس پدن» (Margaret Sayers Peden) آن را با نام تونل (The Tunnel) دوباره به انگلیسی ترجمه کرد.
ماجرای این کتاب دربارهی «خوآن پابلو کاستل» است که سعی دارد در زندان شرحی از ماجرای آشناییاش با ماریا بنویسد. ماریا معشوق کاستل حالا به قتل رسیده بود و همین دلیل بود که خوآن را به زندان انداخته بودند. در ابتدای آشنایی همه چیز بین آنها خوب بود؛ اما جنون و پارانویا کمکم در خوآن رخنه کرد و... .
رادیو گوشه نسخهی صوتی این اثر را با گویندگی مسعود کرامتی به انتشار رسانده است.
قهرمانان و گورها
دومین کتاب ارنستو ساباتو با نام «قهرمانان و گورها» (Sobre héroes y Tumbas) در سال ۱۹۶۱ منتشر شد. خیلیها این کتاب را شاهکار ساباتو میدانند؛ اما او این کتابش را هم مثل باقی آثارش تقریباً سوزانده بود. این رمان را اولین بار هلن آر. لین (Helen R. Lane) در سال ۱۹۸۱ با عنوان (On Heroes and Tombs) به انگلیسی برگرداند.
ماجرای قهرمانان و گورها دربارهی دختری به نام «آلهخاندرا» از خانوادهی برجستهی آرژانتینی است. در این رمان هم مثل تونل، مخاطب با قتلی روبهروست که پارانویا هم در آن دخیل است. «فرناندو» پدر آلهخاندرا کشته شده است؛ اما دستنوشتههایی از او بهجامانده است که احتمالاً سر نخهایی را میشود در آنها پیدا کرد. این قتل با «گزارش نابینایان» چه ارتباطی دارد؟
فرشتهی ظلمت
کتاب «آبدون، ویرانگر» (Abaddon, el Exterminador) برای اولین بار در سال ۱۹۷۴ منتشر شد. آبدٌون در واقع واژهای عبری به معنای ویرانگر و در یونانی آپولون است. در کتاب عهد عتیق آن را فرشتهی مرگ میدانند و در کتاب عهد جدید، نگهبان چاه هاویه یا جهنم است. کتاب آبدون، ویرانگر را اندرو هرلی (Andrew Hurley) در سال ۱۹۹۱ برای اولینبار با عنوان (The Angel of Darkness) به انگلیسی برگرداند. این کتاب را در ایران با نام «فرشتهی ظلمت» میشناسند.
این کتاب داستانمحور نیست و بحثهایی دربارهی معنا، فلسفه و میهنپرستی در آن مطرح است. این کتاب بر اساس گفتگو شخصیتها با هم پیش میرود؛ اما کل داستان را شخصیت اصلی روایت میکند. یکی از شخصیتهای این رمان هم خود ساباتو است که در این کتاب درگیر زندگی روزمره و نویسندگی است.
برخی جوایز و افتخارات ارنستو ساباتو
ساباتو بهخاطر نوشتههایش جوایز متعددی به دست آورده است. او جایزهی میگل دو سروانتس اسپانیا را در کارنامه دارد. لژیون افتخار و جایزهی مایل لیور اترانگر فرانسه را به او اعطا کردهاند. ساباتو جایزهی اورشلیم از اسرائیل را هم از آن خودش کرده است.
بر اساس گزارشهای بیبیسی ارنستو ساباتو چندین جایزهی معتبر ادبیات فرانسه را از آن خود کرده بود.
او در سال ۱۹۴۵ برای کتاب یکی و کائنات، از شهردار وقت بوینس آیرس جایزه گرفت. در همان سال عصای افتخاری انجمن نویسندگان آرژانتین هم بهخاطر همین کتاب به ساباتو تعلق گرفت.
در سال ۱۹۷۶ صنعت ادبی فرانسه، کتاب «فرشتهی ظلمت» را بهترین کتاب خارجی سال معرفی کرد.
بعد از مرگ او روزنامهی الپایس ساباتو را آخرین نویسندهی کلاسیک ادبیات آرژانتین دانست. روزنامهی الموندو (El Mundo) از او با عنوان (the last surviving Argentine writer with a capital W) یاد کرد. اصطلاح نویسنده با دابلیوی بزرگ برای نویسندگانی به کار میرود که قلم گیرایی دارند. آنها صاحب کتابهایی هستند که مخاطب از ابتدا تا انتها نمیتواند آن را زمین بگذارد.
در ۲۴ ژوئن ۲۰۱۹ گوگل بهافتخار صد و هشتمین سالگرد تولد ارنستو ساباتو، تصویری از او را در google doodle قرار داد. در این سرویس، لوگوی گوگل برای مناسبتهای خاص و بزرگ یا تولد اشخاص مهم تغییر میکند.