دانلود و خرید کتاب نگهبانان ایران ذبیح الله صفا
تصویر جلد کتاب نگهبانان ایران

کتاب نگهبانان ایران

معرفی کتاب نگهبانان ایران

کتاب نگهبانان ایران نوشتهٔ ذبیح الله صفا و حاصل گردآوری حسین دهقانی منشادی است. انتشارات جامی این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب تاریخ سیاسی و نظامی و اجتماعی ایران است.

درباره کتاب نگهبانان ایران

کتاب نگهبانان ایران با هدف بیان احوال و ذکر روحیات ملت ایران در گیرودار حوادث و نشان‌دادن مظاهری از قوهٔ مقاومت و مبارزهٔ این ملت نوشته شده است. نویسنده، نخست به قسمت‌های اخیر تاریخ حیات ملی خود توجه کرده و پس از ذکر احوال قهرمانان ایران در ادوار اخیر به تاریخ ایران از ابتدای امر بازگشته است. همهٔ داستان‌های قهرمانی این کتاب، مستند به مأخذ معتبر فارسی و عربی از قبیل کتب تاریخ و ادب است. ذبیح الله صفا خواسته است حقایقی را از قسمت‌های مهم تاریخ سیاسی و نظامی و اجتماعی ایران بیان و بازگو کند.

خواندن کتاب نگهبانان ایران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب تاریخ سیاسی و نظامی و اجتماعی ایران پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ذبیح الله صفا

ذبیح الله صفا در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۰ در شهمیرزاد از توابع بلوک سنگسر در استان سمنان متولد شد. پدرش «سید علی‌اصغر صفای شهمیرزادی» در شهر بابل بازرگان بود. دورهٔ ابتدایی را در سال ۱۳۰۴ در بابل به پایان رساند؛ سپس راهی تهران شد و در دبیرستان‌های سیروس و دارالفنون مشغول تحصیل شد. در سال ۱۳۱۲ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند؛ سپس تحصیلات خود را در دانش‌سرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات ادامه داد و در رشته‌های ادبیات و تعلیم‌وتربیت لیسانس گرفت؛ تا آنکه در سال ۱۳۲۱ با پذیرش رساله‌اش با عنوان «حماسه‌سرایی در ایران» به درجهٔ دکتری نائل شد. او خدمات آموزشی خود را با دبیری ادبیات فارسی در کلاس‌های دورهٔ دوم متوسطه در دبیرستان‌های تهران شروع کرد. از سال ۱۳۲۱ به درجهٔ دانشیاری کرسی تاریخ ادبیات دانشگاه تهران ارتقا یافت و در سال ۱۳۲۷ در همان کرسی استاد شد. در سال ۱۳۴۰ به بالاترین رتبهٔ استادی رسید. طی سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ با سمت استاد مهمان در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. در بازگشت از آلمان به مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی و سپس ریاست دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران انتخاب شد و تا سال ۱۳۴۷ این سمت‌ها را بر عهده داشت. در آن سال پس از تغییرات ناگهانی در نظام اداری و آموزشی دانشگاه و به‌درخواست خود، بازنشسته شد و تدریس خود را به‌صورت افتخاری ادامه داد. در سال ۱۳۴۷ برای بار دوم به آلمان رفت و یک سال دیگر در دانشگاه هامبورگ به تدریس پرداخت. پس از بازگشت به تهران، عنوان استادی ممتاز دانشگاه تهران را یافت و از آن پس در سال‌هایی که در تهران اقامت داشت، به تدریس ادبیات حماسی، غنایی و دراماتیک در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی ادامه داد. کتاب «تاریخ ادبیات ایران» یکی از آثار مکتوب او است.

بخشی از کتاب نگهبانان ایران

«شاهنشاهی وسیع و نیرومندی که شاه اسماعیل صفوی به زور شمشیر و به نیروی اراده و تدبیر پدید آورده بود، بعد از او به دست پسرش شاه طهماسب افتاد.

شاه طهماسب اگرچه شجاعت و تدبیر پدر را نداشت، لیکن چون هنوز از میراثی که شاه اسماعیل برای او نهاده بود، یعنی قدرت و نظم برخوردار بود، توانست از عهده ادارهٔ مملکت برآید و آن را از دستبرد اغتشاش و انقلاب در امان دارد. لیکن از اواخر سلطنت وی آثار ضعف در مملکت آشکار شد و امرا و خانان طوایف قزلباش مخصوصآ در جانبداری از شاهزادگان با یکدیگر به اظهار مخالفت برخاستند و زنان حرمسرا نیز در این اختلافات دخالت ورزیدند.

کار اختلاف به جایی کشید که به مجرد فوت شاه طهماسب دو دسته از قزلباشان به جان یکدیگر افتادند.

حیدرمیرزا پسر شاه طهماسب که بنا وصیت و میل پدر می‌بایست جانشین او شود و هنگام مرگ شاه طهماسب در حرمسرا بر بالین پدر بود در گیرودار مبارزات دسته‌های مخالف بی‌آنکه فرصت بیرون رفتن از حرمسرا داشته باشد در برابر چشم مادر به قتل رسید و اسماعیل میرزا که به فرمان پدر در قلعهٔ قهقهه محبوس بود برای سلطنت دعوت شد و به نام شاه اسماعیل دوم در قزوین به سلطنت نشست.

از این تاریخ، یعنی سال ۹۸۴ تا سال ۹۹۵ که ۱۲ سال می‌شود شاهنشاهی صفوی دستخوش اغتشاشات و انقلابات و قتل و غارت‌های پیاپی بود و فجایعی که در این مدت رخ داد در تاریخ ایران کمتر نظیر دارد.

شاه اسماعیل دوم اگرچه بیش از یکسال و نیم سلطنت نکرد، لکن در همین مدت کوتاه بسیاری از برادران و برادرزادگان خود را از بیم آنکه مبادا منازع او شوند از میان برد و آخر کار خود هم جان خویش را بر سر افراط‌کاری‌ها و اعمال نابخردانه گذاشت و فدای عیش و عشرت‌های شبانه و افیون شد.

بعد از این واقعه، امرا و سران قزلباش محمدمیرزا بزرگترین پسر شاه طهماسب را که از بیماری آبله کور شده و در این وقت در شیراز بود و بنا به حکم شاه اسماعیل دوم می‌بایست به قتل رسد، وی را به سلطنت انتخاب کردند، لیکن چون او کور بود و اصولا لیاقت و حال حکمروایی نداشت، مهدعلیا خیرالنساء بیگم زن او مادر شاه عباس بزرگ به حل و عقد امور دست زد و شروع به حکمرانی کرد و برای حفظ قدرت خود و شوهرش عده‌ای را از میان برد.

پسر بزرگ شاه محمد، یعنی حمزه میرزا که جوانی شجاع و لایق بود بی‌تدبیری و ضعف پدر را تا حدی جبران می‌کرد و اگر این شاهزاده لایق در دستگاه او نمی‌بود، شاید مملکت دچار ضعفی شدیدتر و مصائبی تحمل‌ناپذیرتر می‌گردید. اما افسوس که او نیز به آسانی دستخوش فساد و نابخردی امرا شد و وجود لایق او برای مملکت بی‌ثمر ماند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۵۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۵۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان