کتاب پیاده روی با نیچه در مسیر رسیدن به خویشتن
معرفی کتاب پیاده روی با نیچه در مسیر رسیدن به خویشتن
کتاب پیاده روی با نیچه در مسیر رسیدن به خویشتن نوشتهٔ جان کاگ و ترجمهٔ نیلوفر آهنگران است. نشر نیماژ این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعهٔ «استخوانهای روح» این نشر است؛ مجموعهای که میخواهد بازنمایی تحلیلی و دقیقی از جریانها و جنبشهای فلسفی و نظری معاصر به دست دهد.
درباره کتاب پیاده روی با نیچه در مسیر رسیدن به خویشتن
جان کاگ در کتاب پیاده روی با نیچه در مسیر رسیدن به خویشتن با خواننده همراه میشود تا راهِ خودشناسی را در حال پیادهرویکردن با نیچه بیاموزد. نویسندهٔ این اثر که مدرس فلسفه در دانشگاه ماساچوست است، تصمیم میگیرد که پس از ۱۷ سال یک بار دیگر به سوئیس برود و در کوهستان فیلسوف محبوبش، نیچه قدمی بزند. این بار قرار است همهچیز برایش متفاوت رقم بخورد. کاگ تجربهٔ زیستهٔ هر دو سفرش را برای خواننده تعریف میکند؛ یعنی آنچه را با راهیشدن در مسیری پر پیچوخم با تمام وجود حس کرده است. کتاب با بیانی ساده و درعینحال سرگرمکننده، درکی عمیق دررابطهبا اندیشهٔ نیچه ارائه میدهد و آن را همراه با ترکیبی نو از مفاهیمی همچون خودشناسی، ازدواج، حس پدری، تنهایی، انحطاط، شکوفایی، ناامیدی و در نهایت شادی به خواننده نشان میدهد. زمانی که نظریهها و عقاید فیلسوف بهنام آلمانی، فریدریش نیچه را بخوانید، با خود میاندیشید که نیچه در عصر شما میزیسته و همان چیزی را در آثارش توصیف میکند که ما آن را مشکلات «عصر مدرن» مینامیم. جان کاگ نیچه را به یک راهنمای خودیاری تبدیل میکند که قادر است هر فردی را در مسیر خودشناسی همراهی کند. کاگ در این اثر تلاش کرده است تا با مرور آرای نیچه برای این پرسش که فلسفه چه سودی میتواند برای زندگی عملی ما داشته باشد، پاسخی پیدا کند. این اثر در سال ۲۰۱۸ میلادی موفق به کسب عنوان بهترین کتاب سال به انتخاب «NPR» شده است.
خواندن کتاب پیاده روی با نیچه در مسیر رسیدن به خویشتن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نظریات و مکاتب فلسفی و علاقهمندان به حوزهٔ خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیاده روی با نیچه در مسیر رسیدن به خویشتن
«طنز به انسان اجازه میدهد دو چیز را همزمان بگوید، یعنی دو واقعیت کاملاً متفاوت را در یک کلمه یا جمله بیان کند. بهوسیلهٔ آن میتوان مهر و کین، سپاسگزاری و ناسپاسی، رستگاری و گناه، و پیروزی و شکست را در یک نفس بیان کرد. «من بهترین فیلسوف جهان هستم»، «من پدر/مادر بینقصی هستم»، «من خودآگاهی کاملی دارم»: این مثالهای ناممکن و مبالغهآمیز با زبان خودشان میگویند چقدر از حقیقت دور هستند. طنز زبانی است که دو وجه دارد. یعنی به فرد اجازه میدهد هم منحط باشد و هم عکس آن. نیچه اعتراف میکند: «مجموعهٔ تجربههای دوگانه، و بودن در معرض دنیاهایی کاملاً متفاوت، همواره در طبیعت من تکرار میشوند. من شخصیتی دوگانه دارم، و چهرهای دیگر افزون بر چهرهٔ اولم، و شاید چهرهٔ سومی هم در کار باشد.»
شاید اینها هذیانگوییهای یک آدم دیوانه به نظر برسند، یا همان طور که جولیان یانگ استدلال میکند، نشانههای اختلال دوقطبی باشند. شاید هم نیچه توجه خواننده را به طبیعت دوگانهای جلب میکند که بنیان واقعیت انسانیت را شکل میدهد؛ یعنی همان گسستها و شکستهایی که انسان در مسیر بزرگسالی تجربه میکند. احساس عمیق غم حاصل از پیری، درک اینکه دوران جوانی آنقدرها هم طولانی نیست و تا ابد جایی از نظر پنهان میشود و رویارویی با خودویرانگری و در حین حال اشتیاق برای آفرینندگی. درک این است انسان در درک همین مفهوم نهفته است. پدر و مادر بودن یعنی زندگی در مرز میان وظیفه و آزادی شخصی؛ یعنی دوست داشتن کودک با تمام وجود، و درعینحال حفظ گوشهای از هویت که والدگری آن را ارضا نمیکند. نیچه توضیح میدهد این خویشتنِ چندپاره نه تنها امکانپذیر است، بلکه گریزی هم از آن نیست.
نیچه این عنوان را با دقت زیادی انتخاب کرد: «این است انسان». اینها کلماتی هستند که پونیتوس پیلاتس۱۵۸ هنگام معرفی عیسی در برابر مردم، پیش از مصلوبشدنش به زبان میآورد. و آنموقع وقتی بود که عیسی را شکنجه داده بودند، تاجی از خار روی سرش نهاده بودند، و برای حقیرشمردنش ردایی سلطنتی به او پوشانده بودند. این است انسان، که با همهٔ ضعفها و رنجهایش اینک استهزا میشود. در سال ۱۶۰۵، کاراواجیو۱۵۹، نقاش ایتالیایی، این صحنه را در اثر خود بازآفرینی کرد: پیلاتس در ردای یک نجیبزاده و اندیشمند قرن شانزدهم در مقابل عیسی ایستاده است و مستقیم به چشمهای بیننده نگاه میکند، طوریکه انگار لحظهای پیش از مسیح پردهبرداری کرده است. حالت ایستادن و قرارگرفتن دستهایش به روشنی سخن میگویند: «ببینید! بهتان گفته بودم. او فقط یک انسان است.» و این مرد که او معرفیاش میکند، با قامتی خمیده، موهایی ژولیده و تاجی از خار بر سرش، از وضعیتی که در آن قرار دارد شرمگین است و به زمین چشم دوخته است. پشت سر او شکنجهگرش ایستاده است؛ غریبهای که با نفرت و ترحم بر تن محکوم ردا میپوشاند. البته قرار بود عیسی وجودی اصیل و دوگانه باشد؛ تماماً انسان و تماماً خدا. اما در این است انسان، او فقط انسان است. در پایان کتاب، راز یک آرامگاه خالی تنها چیزی است که از او باقی میماند.»
حجم
۲۷۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
حجم
۲۷۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه