کتاب راهنمای بیگانه ای برای انسان ها
معرفی کتاب راهنمای بیگانه ای برای انسان ها
کتاب راهنمای بیگانه ای برای انسان ها نوشتهٔ کامیلا پنگ و ترجمهٔ مهدیه مهدیان فر است. نشر نیماژ این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی درسهایی از علم دربارهٔ رفتار و هویت انسانها.
درباره کتاب راهنمای بیگانه ای برای انسان ها
گفته شده است که کتاب راهنمای بیگانه ای برای انسان ها را یک هیولای بیگانهٔ نورودایورسیتی مینویسد؛ نه از آن هیولاهای یکتنی با چند چشم و شاخک و دندانهای تیز و ریز، بلکه هیولای متفکر ظریف و زیبایی با چشمهای کنجکاو به نام کامیلا پنگ. او هیولای بیگانهای دوستداشتنی و باهوش و بامزهای توضیف شده که با راهنمای علمیاش، ناخودآگاه این حس را القا میکند که ما هیولاییم و به این راهنما برای انسانبودن نیاز داریم. بعد از خواندن این راهنما توقع داشته باشید نگاهتان به روابطتان، نظم، هارمونی، تعادل زیستی و بهطورکلی پدیدهای به نام زندگی متحول شود. کتاب حاضر ۱۱ فصل دارد؛ کتابی حاوی درسهایی از علم دربارهٔ رفتار و هویت انسانها.
خواندن کتاب راهنمای بیگانه ای برای انسان ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد رفتار و هویت انسانها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب راهنمای بیگانه ای برای انسان ها
«گفته میشود رویدادهای بیرون مخروطها هرجایی هستند: بدینترتیب، نمیتوانند زمان کنونی را تغییر دهند یا بهواسطهٔ آن تغییر کنند. هاوکینگ برای ارائهٔ تصویری از این وضعیت، خاموشی ناگهانی خورشید را مثال میزند: این اتفاق در مخروط نور گذشته رخ نداده و بهخاطر هشت دقیقه مدتزمان رسیدن نور خورشید به ما، زمان حال را تحتتأثیر قرار نمیدهد. این رویداد تنها در این لحظه، جایی در مخروط نوری آینده، با واقعیت ما برخورد میکند و آن را تغییر میدهد: ما از رویداد نه در زمانی که واقعاً رخ میدهد، بلکه در لحظهای آگاه میشویم که آغاز به ورود به حیطهٔ آگاهی ما میکند.
ابتدا از خواندن این مطلب، آن هجمهٔ شور و هیجان معمولم را در برخورد با مفهومی که بتوانم موردکاوش و استفاده قرار بدهم حس نکردم. عادت داشتم علم، جهان تاریک مرا روشن و به توضیحدادن آن کمک کند. اکنون با واقعیت سرد و نموداریِ نگرشی متضاد با دیدگاه خودم مواجه بودم. در اینجا، آینده موجودیتی ثابت و قابلاندازهگیری و دارای طرحی با خطوط مشخص بود، درحالیکه من بهتناسب شرایط آینده را پر از حدومرزهای سست و نااستوار، نتایج پیوسته و احتمالاتی سازشپذیر میدیدم. عدمتناسب دیدگاهم مثل این بود که یکمرتبه متوجه شوی دیگر کلیدت قفل در خانه را باز نمیکند. بهجای احساس آسودگی و فریفتگی حس کردم راه نفسم بسته شده و ناگهان اضطراب اوج گرفته است. طوری بود که انگار عیبوایراد دیدگاه من از آینده را پوشانده باشند. در این مدل، آنسوی مرزهای زمان چه میگذشت؟ اگر آخرش آن بیرون، بیرون از مخروط و در تاریکی مطلقِ ورای نور میماندم، چه؟
لحظهٔ ترسناکی بود، اما به من انگیزه داد بلند شوم و کاری بکنم. همینجا پی بردم که نمیتوانم علم و دانش موردنیازم را از کتابها و تئوریهای دیگران دریافت کنم. برای معنادارکردن جهان اطراف، مجبور به استفاده از دیدگاه فردی خودم بودم. از همین زمان با ترکیب آنچه درحالِ آموختن آنها بودم با واقعیتی که آن را تجربه میکردم، به زبان خودم یادداشتبرداری کردم. برایم روشن نبود این یادداشتها قرار است به چهکار بیایند، اما باتکیهبر حسم آن را کاری درست و ضروری میدانستم. کتابی که اکنون در دست دارید، حاصل همان یادداشتها است.
نمیتوانستم سفرم را با موضوعی مهمتر از این آغاز کنم. بنیادیتر از اندیشیدن به نحوهٔ تأثیر گذشته بر شکلگیری خودِ کنونی ما، نحوهٔ تجربهٔ ما از زمان حال و نحوهٔ ساخت و شکلدادن به آینده وجود ندارد.
همهٔ ما در پیِ روشهایی برای درسگرفتن از اتفاقات گذشتهٔ زندگیهایمان هستیم، در پیِ آنکه بر پیشامد احتمالی بعدی تأثیر بگذاریم. نهتنها خواهان قطعیت هستیم، بلکه بهدنبال شانس هم میگردیم: میخواهیم در کنار امنیتی که از فکر به آینده حس میکنیم، از احتمالات هم ایده بگیریم. بهرغم پذیرش چیزهایی که بیرون از محدودهٔ اثرگذاری ما هستند، میخواهیم آنهایی را بشناسیم که میتوانیم تغییر بدهیم. بهتناسب شرایط، روشهای بهتری برای هدفگذاری، تصمیمگیری و اولویتبندیِ بهینه میخواهیم. علاوهبر ابزارهای برنامهریزی کارآمد برای آینده، به روشی برای زیستن در لحظه نیاز داریم.»
حجم
۵۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۵۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه