کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال
معرفی کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال
کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال نوشتهٔ دنیل چچیک و ترجمهٔ آنوشکا عسکری است. نشر نیماژ این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر از مجموعهٔ «استخوانهای روح» این نشر است؛ مجموعهای که شامل دفترهایی در باب فلسفه و نظریهٔ مدرن است.
درباره کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال
دنیل چچیک در کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال بدون مقدمه خوانندگان را به سفری از عمیقترین و تاریکترین درهها تا درخشانترین ارتفاعات ذهن انسان میبرد. او به پیروی از سنت بزرگ گفتوگوهای افلاطونی به پرسشهای مهمی میپردازد که از آغاز فلسفه تا به امروز ذهن بشر را تسخیر کردهاند؛ محدودبودن فرصتِ زندگی انسان، مبارزه و تقابل فرد با همرنگی و همراهی با اکثریت، روابط بیننسلی و محدودهٔ ادراک انسان. هر یک از گفتوگوهای این کتاب، میان نویسندهٔ جوان و نویسندهٔ بالغ و آگاه است که با پرسشی تأملبرانگیز خطاب به خواننده به پایان میرسد. دنیل چچیک معتقد است که انسان در طول زندگی با پرسشهایی روبهرو میشود که فرصت کافی برای تأمل دربارهٔ آنها را ندارد؛ حتی وقت ندارد به این موضوع فکر کند که زندگی چه معنایی دارد. او در نهایت تصمیم گرفت به درون خود پناه ببرد و بدون توجه و تأثیرگرفتن از عوامل بیرونی، گفتوگوهایی را با مرد سالخوردهای که بعدها به آن تبدیل میشود، آغاز کند. این مکالمات که در آنها افکار بدون سانسور و سرکوب مطرح میشوند، میتوانند گاهی دلیل موجهی برای ادامهٔ زندگی شوند.
این اثر شامل ۲۸ فصل است که عنوان برخی از آنها عبارتاند از «بهخاطرآوردن ظاهر پدر و مادر»، «دربارهٔ ناامیدی»، «رودرروی بشریت»، «دربارهٔ آزادی اراده و اختیار»، «دلِ خوش سیری چند؟!»، «دربارهٔ مهربانی انسان»، «مصائب زمان حال»، «چروکها چه معنایی دارند»، «دربارهٔ قلبهای بزرگ» و «مصائب اندیشیدن»،
خواندن کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ اگزیستانسیال پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گفت و گوهای اگزیستانسیال
«صبح بعضی روزهای خاص، در حالی که چای نعناع دمکرده به همراه دارم، به پارکی در همین نزدیکی میروم. بهمحض اینکه خودم را روی نیمکت جا داده و اجازه میدهم آفتاب نوازشم کند، افکارم به جوشوخروش میافتند و یکی از لحظات جادویی کودکی را که در آن از وزیدن باد بر صورت و سراسر تنم کیف کردهام، برایم از نو زنده میکنند. در آن لحظه بیهیچ علت خاصی سرزنده هستم و بیدلیل لبخند میزنم. ما هنوز هم لحظات اینچنینی را تجربه میکنیم. بهخصوص در سالهای ابتدایی زندگی و پیش از اینکه به مهارت تجزیهوتحلیل و مقایسهٔ همهچیز با هم و مقایسهٔ خودمان با دیگران تسلط پیدا کنیم، تقریباً هرچیزی در اطرافمان ما را مسحور و شیفتهٔ خود میکند. در همان لحظات است که خالصترین لذت قابلتصور را تجربه میکنیم. من از آن خاطره به لحظهٔ جادویی دیگری کشیده میشوم که در آن یک کلوچهٔ شکلاتی کامل را بهتنهایی میخورم! من از اینکه خردسالان جرئت آن را دارند که اینقدر جسورانه و آشکار خوشیها را در آغوش بکشند، شگفتزده میشوم. آنها گستاخانه از زندگی لذت میبرند- و با این کار به ما بزرگترها نشان میدهند که دیگر نمیتوانیم مثل آنها باشیم. با یادآوری دوران کودکی متوجه میشوم خوشبختی من در آن زمان ناشی از عادتهایی بوده که امروز هم دوستشان دارم و به آنها افتخار میکنم. من بهخاطر حفظ خوشبختی بکر کودکانهام در بعضی زمینههای زندگی به خودم افتخار میکنم. حتی دانستن اینکه آن عادات در زمان کودکی احساس خوشبختی بیشتری به من میداد، چیزی از لذت آنها کم نمیکند.»
حجم
۱۱۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۱۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
بسیار زیبا و تامل برانگیز