کتاب سقراط اکسپرس
معرفی کتاب سقراط اکسپرس
کتاب سقراط اکسپرس (در جستوجوی درسهای زندگی به کمک فیلسوفان مرده) نوشتهٔ اریک واینر و ترجمهٔ شقایق الکایی است. نشر نیماژ این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر از مجموعهٔ «استخوانهای روح» این نشر است که دفترهایی در باب فلسفه و نظریهٔ مدرن را شامل میشود.
درباره کتاب سقراط اکسپرس
اریک واینر در کتاب سقراط اکسپرس با کمک بزرگترین متفکران تاریخ در سراسر دنیا، از «ثورو» گرفته تا «سیمون وی» و از «نیچه» تا «سقراط»، خواننده را با قطار خود به سفری فلسفی و درعینحال دلپذیر میبرد. او هزاران مایل را طی میکند، به خاستگاه فلسفههای بزرگ تاریخ میرود و سعی میکند آگاهانهاندیشیدن را به مخاطبش بیاموزد. واینر زندگی مدرن امروزی و فلسفه را کنار هم قرار میدهد و با بیانی ساده و گاهی شوخطبعانه، به خواننده نشان میدهد که چطور میتوان از اندیشهٔ این بزرگان برای بهبود کیفیت زندگی خود بهره برد؛ چهبسا شما هم بعد از خواندن این کتاب دلتان بخواهد مانند راوی داستان، سقراط را به نوشیدنی دعوت کنید و با هم گپی بزنید. اریک واینر اشتیاق دوگانهاش به فلسفه و سفر را در این کتاب ترکیب میکند و درسهای شگفتانگیز زندگی از متفکران بزرگ سراسر جهان را به مخاطب نشان میدهد. در این بین برای ارتباط مجدد با هدف اصلی فلسفه، به ما آموزش میدهد که چگونه عاقلانهتر رفتار کنیم و زندگیهای معناداری برای خود تعریف کنیم. در کتاب سقراط اکسپرس، واینر تلاش میکند پاسخی برای حیاتیترین سؤالات انسانها بیابد.
این اثر علاوهبر مقدمه و بخش پایانی کتاب، شامل سه فصل است که عبارتاند از «بخش اول: سپیدهدم»، «بخش دوم: ظهر» و «بخش سوم: غروب». هرکدام از این بخشها دارای فصلهایی مجزا هستند که از لحاظ محتوا در ارتباط با یکدیگرند.
خواندن کتاب سقراط اکسپرس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سقراط اکسپرس
«نیچه گفته بود ماهیت هر فیلسوفِ خوبی ماهیت رقصنده است. نه لزوماً رقصندهای خوب. او میگفت، «بهتر است بد برقصی تا اینکه لنگانلنگان راه بروی،» و خود نیز چنین کرد. او حتی نمیتوانست چند قدم درستوحسابی در صحنهٔ رقص بردارد. هرچه باداباد. فیلسوف خوب مانند رقصندهٔ خوب تمایل به فریب دادن خود دارد. فلسفهٔ نیچه فوقالعاده میرقصد. موزون است. در طول صفحه جستوخیز میکند و تلوتلو میخورد و گاهی به ظاهر به جلو و در واقع به عقب میرود. همان طور که رقصیدن هدفی ندارد - رقص خود هدف است - فلسفهٔ نیچه نیز چنین است. برای نیچه رقص و تفکر بهسمت هدفی یکسان پیش میروند: جشنگرفتن زندگی. او سعی در اثبات چیزی ندارد. او خیلی ساده میخواهد شما جهان و خودتان را متفاوت ببینید. فیلسوفی مانند نیچه، مانند هنرمندی، عینکی به دستمان میدهد و میگوید: «جهان را با این ببینید. شما هم چیزی را که من میبینم میبینید؟ شگفتانگیز نیست؟» آنچه میبینیم ممکن است از نظر علمی درست باشد یا نباشد، اما موضوع این نیست. فیلسوف نه حقیقت دانشمند، بلکه حقیقت هنرمند یا داستاننویس را انتقال میدهد. این رویکرد «گویی» است. جهان را چنان بنگرید گویی سطح دیگری از واقعیت، وجود مجرد، در لایههای زیرینش نهفته است. طوری زندگی کنید گویی بیوقفه تکرار میشود. ببینید چه اتفاقی میافتد. آیا اینگونه نگریستن به جهان آن را برایتان درخشانتر میکند؟ خوب است. پس ارزشش را دارد. متفاوت نگریستن به جهان - حتی متفاوت «نادرست» مانند ثورو که از میان پاهایش به دقت مینگریست – زندگیهایمان را غنی میسازد. پروانه میپرد، بالهای قهوهای - طلاییاش او را به سوی آسمان بلند میکنند و من قدم زدن خود در امتداد ساحل دریاچه را از سر میگیرم. هوا سبک و تازه است. الان میفهمم چرا نیچه دلش برایش غنج میرفت. هوای گرم ذهن را مختل میکند. هوای سرد تقویتش میکند. چندین کیلومتر طی کردهام، اما همچنان اثری از قطعهسنگ مهیب نیچه نمیبینم. همهجا را نگاه میکنم. به هرجایی که باید و نباید باشد نگاهی میاندازم. هیچ. عقبنشینی میکنم، دوباره، و از عقبنشینی متنفرم. همچنان هیچ. خسته شدهام و به تسلیم فکر میکنم، اما نه، باید مقاومت کنم. خواستِ قدرت نیچه اینطور اقتضا میکند. وقتی عاشقان او را پس زدند و خوانندگان نادیدهاش گرفتند، تسلیم نشد. من هم تسلیم نخواهم شد.»
حجم
۳۷۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۷۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
نظرات کاربران
کتابی عالی، با ترجمه ای بسیار ضعیف و ناشیانه!