
بریدههایی از کتاب یک عشق سوان
۲٫۹
(۲۴)
در دوران جوانی، در آرزوی به دست آوردن قلب زنی هستیم که به او عشق میورزیم، اما بعدها دانستن اینکه دل زنی پیش ماست کافی است که عاشقش شویم.
Farzan
مدتها بود از اینکه زندگیاش را وقف هدفی متعالی کند چشمپوشی کرده بود، و زندگیاش محدود شده بود به جستجو و ارضای خوشیهای روزمره، که بدون آنکه واقعاً به خود اقرار کند، گمان میکرد که تا دم مرگ هم به همین سان ادامه مییافت
Farzan
پروست بارها خود را با شهرزاد قصهگوی هزارویک شب مقایسه میکند که سلطان، مرگ او را به تأخیر میانداخت تا حکایتش را به پایان برَد و پروست نیز مانند او از خود میپرسید آیا سلطانِ زندگی او هم به وی مهلت میدهد که رمانش را به آخر برساند؟ بیماری برای پروست هم ضعف است و هم قدرت، چراکه به او اجازه میدهد در خلوت و انزوا به اثرش بپردازد، زیرا هر اثر بزرگی زاییدهٔ "تنهایی و سکوت" است
کاربرm-jamali
در دوران جوانی، در آرزوی به دست آوردن قلب زنی هستیم که به او عشق میورزیم، اما بعدها دانستن اینکه دل زنی پیش ماست کافی است که عاشقش شویم.
آبی🐋
شمردن بوسههای ردوبدلشده در یک ساعت همانقدر دشوار است که شمارش گلهای دشت در ماه مه.
Atena MP
«کاش قلبتان را جا میگذاشتید که هرگز بهتان پس نمیدادم.»
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
سوان مضطرب از او پرسید: «راست میگویی؟ فکر میکنی یک زن از اینکه دوستش دارند تحت تأثیر قرار میگیرد و دیگر هیچوقت خیانت نمیکند؟» «صدالبته! بستگی به آدمش دارد!»
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
انسانها معمولاً آنچنان برایمان بیتفاوت هستند که وقتی در یکی از آنها اینهمه امکان زجر و شادی مییابیم، به نظرمان میرسد که از سیارهای دیگر آمده است، با شعر درمیآمیزد، از زندگی ما گسترهای احساسی میسازد که در آن کموبیش به ما نزدیک شود.
Atena MP
در آرزوی به دست آوردن قلب زنی هستیم که به او عشق میورزیم، اما بعدها دانستن اینکه دل زنی پیش ماست کافی است که عاشقش شویم.
Atena MP
انگار که این حسادت یک زندگی مستقل داشت، خودخواه، و حریص برای هر آنچه تغذیهاش میکرد، حتی اگر به زیان خود او بود.
Atena MP
سپس به این اندیشید که تنها مهربانی است که انسانها را از بدی به همنوعشان بازمیدارد،
Atena MP
همانگونه که یک مرد هوشمند از اینکه مرد باهوش دیگری او را ابله بپندارد ابایی ندارد، همانگونه نیز یک مرد برجسته از اینکه یک والامقام شخصیتش را انکار کند هراسی ندارد، بلکه از این نگران است که مبادا یک جاهل شخصیت اجتماعیاش را انکار کند.
محبوب
«آدم روراستی نیست. این آقا آبزیرکاه است، میخواهد هم به نعل بزند هم به میخ. چقدر با فورشویل فرق میکند! او اقلاً مردی است که صاف و پوستکنده نظرش را بیان میکند. حالا میخواهد خوشتان بیاید یا نه. مثل سوان نیست که نه رومی روم است و نه زنگی زنگ.
کاربر ۲۶۳۴۴۴۷
برای اینکه حالت مقید و منجمد اُدت را که میتوانست باعث دلزدگیاش شود کمی تغییر دهد، ناگهان نامهای حاکی از دلسردی تصنعی و خشمی دروغین برایش مینوشت که تا پیش از شام به دستش برسد. میدانست که اُدت به وحشت میافتد، پاسخش را میدهد، و امیدوار بود که از دلواپسی و بیم از دست دادن سوان در نامهاش واژههایی به کار گیرد که هیچگاه تا آنوقت به زبان نیاورده بود. و درواقع با همین شگرد بود که توانست پرمهرومحبتترین نامهها را از اُدت دریافت کند،
نگار رنگی
از میان همهٔ انواع پیدایش عشق، از میان تمامی عوامل گسترش این بیماری مقدس، از همگی مؤثرتر این التهاباتی است که گاهی وجود ما را در بر میگیرد و به لرزه میاندازد. در این صورت، قرعه به نام کسی خواهد افتاد که در آن زمان با او هستیم، و او آن کسی است که دوستش خواهیم داشت. حتی نیازی نیست که تا آن زمان بیشتر یا حتی اندازهٔ سایرین دلمان را برده باشد. فقط کافی است که علاقهٔ ما منحصر به او گردد. و این شرایط هنگامی میسر است که وقتی به دنبال خوشیهایی هستیم که تنها از او نصیبمان میشود (و در آن لحظه از آن محروم شویم)، ناگهان در ما نیازی پرتشویش جایگزین آن شود که او برانگیخته است، نیازی احمقانه، که قوانین این دنیا قادر به ارضایش نیست و از درمانش ناتوان است و آن نیازِ بیمعنی و دردناک تصاحب اوست.
کاربر ۹۸۳۲۳۳۳
حجم
۲۴۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۰ صفحه
حجم
۲۴۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۰ صفحه
قیمت:
۶۳,۰۰۰
تومان