دانلود و خرید کتاب آواره و سایه اش فردریش نیچه ترجمه علی عبداللهی
تصویر جلد کتاب آواره و سایه اش

کتاب آواره و سایه اش

نویسنده:فردریش نیچه
انتشارات:نشر مرکز
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آواره و سایه اش

کتاب آواره و سایه اش نوشتهٔ فردریش نیچه و ترجمهٔ علی عبداللهی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب آواره و سایه اش

آواره و سایه‌اش نخستین بار در سال ۱۸۷۹ به صورت پیوست و مکمل کتاب انسانی، زیاده انسانی و بعدها به صورت مستقل منتشر شد. این کتاب در پایان دوره‌ٔ نخست تفکر نیچه و پس از زایش تراژدی و تأملات نابه‌هنگام نوشته شد. آواره و سایه‌اش دربردارنده‌ٔ گزین‌گویه‌هایی است با ساختاری مبتکرانه و منحصر به فرد. اثر با گفت‌و‌گوی تأمل‌برانگیز «سایه» با «آواره» که شاید کنایه از دو پاره‌ٔ وجود آدمی باشند، آغاز می‌شود. سایه که تاکنون خاموش بوده اکنون از خاموشی آواره در شگفت شده و می‌خواهد به او مجال سخن گفتن بدهد. آنگاه در ۳۵۰ پاره‌ٔ کتاب، نیچه از رمانتیسم، اخلاق، نثر، ادبیات، موسیقی، طبیعت و غیره سخن می‌گوید، تا در پایان باز به این پرسش برسد که «تو کجایی؟ کجایی تو؟»

خواندن کتاب آواره و سایه اش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران آثار نیچه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره‌ نیچه

فردریش ویلهِلم نیچه در ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ متولد شد. او فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، جامعه شناس، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی و استاد لاتین و یونانی بود. فلسفه غرب و تاریخ اندیشه مدرن تاثیر بسیار زیاد و عمیقی از آثار نیچه گرفته‌اند. در سال ۱۸۶۹ با ۲۴ سال سن، به کُرسی فیلولوژی کلاسیک در دانشگاه بازل دست یافت که جوان‌ترین فرد در تاریخ این دانشگاه به‌شمار می‌رود. اما بعدتر به خاطر بیماری‌هایی که به آن دچار بود از این سمت کناره‌گیری کرد و به تکمیل آثارش پرداخت. نیچه بیماری خود را موهبتی از جانب خدا می‌دانست که سبب شده بود تا بتواند افکاری نو و بدیع را در سر بپروراند. نیچه یکی از محبوبترین متفکران در ایران است؛ آثارش نه‌تنها بارها ترجمه و منتشر شده‌اند، بلکه کتاب صوتی چنین گفت زرتشت در دهه‌های گذشته یکی از پرفروش‌ترین آثار فلسفی او در ایران بوده است. او بعد از تحمل بیماری‌های مختلف، جنون و فروپاشی ذهنی در سال ۱۹۰۰ چشم از جهان فرو بست.

بخشی از کتاب آواره و سایه اش

«سایه: از آنجا که دیری‌ست سخن گفتن‌ات را نمی‌شنوم، مایلم تو را مجالی بدهم.

آواره: او سخن می‌گوید ــ کجا؟ و که؟ چنانم که گویی اکنون سخن گفتن خود را می‌شنوم، تنها با آوایی ضعیف‌تر از آوای خودم.

سایه: (پس از درنگی): شادمان نمی‌شوی از اینکه مجال سخن گفتن‌ات بدهند؟

آواره: سوگند به خداوند و همه آن چیزها که بدان باور ندارم، سایه‌ام سخن می‌گوید، می‌شنوم‌اش. اما باورش نمی‌کنم.

سایه: اگر این را به کناری نهیم و دیگر به آن نیاندیشیم، به ساعتی همه چیز می‌گذرد.

آواره: درست در همین فکر بودم، آن زمان که در یکی از جنگلهای پیزا نخست یک و سپس پنج شتر دیدم.

سایه: خوب است که هردومان به یک شیوه روادارِ هم هستیم. وقتی که خِرَدمان خاموش می‌ایستد: بدین ترتیب ما نیز در حین گفتگو برافروخته نمی‌شویم و اگر احیاناً کلامش بر ایمان نامفهوم باشد به دیگری اشکلَک شست حواله نمی‌کنیم، درست همین که چیزی برای پاسخ دادن نمی‌دانیم، خود کافی‌ست چیزی بگوئیم: این شرط معقولی‌ست که برای هر گونه سخن گفتن با کسی دارم. در گفتگوی درازدامنه‌تر، فرزانه‌ترین کس نیز یکباره دیوانه می‌شود و سه باره، ابله.

آواره: خرسندی تو از آنکه او را چنین صریح ضمانت می‌کنی، چاپلوسانه نیست.

سایه: فکر می‌کردم سایه آدمیزاد، نخوت اوست؛ اما همین نخوت خود هرگز نمی‌پرسد: «پس باید چرب‌زبانی کنم؟»

سایه: نخوت آدمیزاد نیز، تا آنجا که من می‌شناسمش، نمی‌پرسد بار دیگر چگونه رفتار کنم که رخصت سخن گفتن داشته باشم: او همیشه سخن می‌گوید.

آواره: تازه بو برده‌ام که چه بَد با تو تا می‌کنم، سایه عزیزم: من هنوز کلمه‌ای از اینکه چه اندازه خوشحال می‌شوم، تو را بشنوم و نه صرفاً ببینمت، بر زبان نرانده‌ام. تو درخواهی یافت سایه را دوست می‌دارم، همچنانکه نور را. برای اینکه زیبایی رخسار، وضوح کلام، نیکی و استواری مَنِش برجا بماند، سایه نیز همانقدر ضروری است که نور. این دو دشمن هم نیستند: بلکه عاشقانه دست هم را می‌گیرند. همینکه نور ناپدید می‌شود، پشت سرش سایه نیز غیب‌اش می‌زند.

سایه: و من از همان چیزی متنفرم که تو: از شب؛ آدمیان را دوست دارم، زیرا که حواریون نوراند، و از روشنی‌یی شادمان می‌شوم، که در چشمهایشان می‌دمد، زمانی که بازمی‌شناسند و کشف می‌کنند، شناسندگانِ نستوه و کاشفان. آن سایه‌ام من که همه چیزها می‌نمایندش، آن گاه که پرتو خورشید معرفت بر آنها می‌افتد، ــ آری آن سایه مَنَم.

آواره: گمانم تو را درمی‌یابم، با اینکه چیزی سایه‌وار بر زبان آوردی. اما حق با تو بود: دوستان خوب هم در جای خود، کلامی مبهم، به نشان تفاهم به همدیگر می‌گویند، که برای هر شخص سومی، معماست. پس ما دوستانی خوبیم. پس بس است قانع کردن همدیگر! صدها پرسش روانم را می‌فِشُرَد، و مجالی که تو می‌توانی به آنها پاسخ گویی، بسا که بی‌رحمانه اندک باشد. بنگریم، با شتاب تمام و با صلح و آرامش که از برای چه گِرد هم آمده‌ائیم.

سایه: البته سایه‌ها خجول‌تر از آدمیانند؛ تو به هیچ کس نمی‌توانی بفهمانی، چگونه ما با همدیگر سخن گفته‌ایم!

آواره: چگونه ما با همدیگر سخن گفته‌ایم؟ پناه بر خدا از گفتگوهای نوشتاری پُراطناب! اگر افلاطون لذت کمتری از به هم بافتن می‌بُرد، خوانندگانش لذت بیشتری از افلاطون می‌بُردند. گفتگویی که در واقعیت انگشت به دهانمان می‌کند، همینکه تبدیل به نوشتار می‌شود و می‌خوانندش، نگاره‌ای‌ست با سایه روشن‌های آشکارا نادرست: همه چیز یا بسیار بلند است یا بس کوتاه. ــ ولی ممکن است بتوانم بگویم، برای چه با هم ساخته‌ایم؟

سایه: چون من خرسندم؛ زیرا همگان تنها باورهایت را در این بازمی‌شناسند که: سایه یادآور هیچکس نیست!

آواره: شاید برخطایی دوستِ من! تاکنون در عقایدم بیشتر از من، به سایه‌ام پی بُرده‌اند.

سایه: پی بردن به سایه بیش از نور؟ مگر ممکن است؟

آواره: جدی باش، دیوانه عزیز! از قضا پاسخ به همین پرسش نخستم جدیت می‌طلبد.»

معرفی نویسنده
عکس فردریش نیچه
فردریش نیچه
آلمانی | تولد ۱۸۴۴ - درگذشت ۱۹۰۰

فردریش نیچه فیلسوف بزرگ قرن نوزدهم میلادی و خالق آثاری مانند فراسوی نیک و بد است که اثری ویژه در تکوین اندیشه و روشنفکری روزگار نو در غرب گذاشت. او که ابتدا به لغت‌شناسی تمایل نشان داد، خیلی زود و در آغاز جوانی کرسی استادی دانشگاه بازل را در این رشته به خود اختصاص داد. او در همان سنین جوانی به فلسفه اشتغال یافت و آثار سترگ فلسفی خویش را برای اندیشه‌ی تشنه‌ی بشر در روزگار پسامدرنیته به ارمغان آورد. همچون شکوفایی‌اش، زوال عقل و خاموشی او نیز خیلی زود و در سن ۴۵ سالگی آغاز شد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۵۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۵۸ صفحه

حجم

۵۵۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۵۸ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان