کتاب ملکان عذاب
معرفی کتاب ملکان عذاب
کتاب ملکان عذاب نوشتهٔ ابوتراب خسروی است. نشر نیماژ این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی رمانی پر از جابهجایی میان زمان حال و زمان گذشته.
درباره کتاب ملکان عذاب
ابوتراب خسروی در کتاب ملکان عذاب به روایتی تودرتو از سه نسلِ یک خانواده میپردازد و با تکنیکهای چرخش راوی، شکست روایی، فلاشبک و بازیهای زبانی، داستانش را به اسطوره و تاریخ پیوند میزند. یکی از روایتهای اصلی این داستان رابطهٔ پدر و پسریِ «زکریا» و «شمس» و ملاقات آنها برای اولینبار است. رمان «ملکان عذاب» بعد از رمان «اسفار کاتبان» و «رود راوی» سومین رمان برجسته از این نویسندهٔ شیرازی است؛ رمانی که آغاز آن با شخصیتپردازی شخصیت زکریا در دوران کودکی آغاز میشود و بعد خواننده را با روایتهای گوناگون مواجه میکند. این داستان روایتی از ارباب - رعیت و واقعهٔ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. این داستان زندگی زنی را روایت میکند که خانهای زیادی در زندگی او سرک میکشند. خسروی با ایجاد خردهروایتهای درهمتنیده معنا میسازد و ابهامهای هنری ایجاد میکند. این اثر در نگاه نخست رمانی تاریخی از چند نسل است، ولی از لایههای زیرین متن درمییابیم که شاید هدف نویسنده این نبوده و او بهدنبال طرح سؤالی بزرگتر در ذهن مخاطب است. ابوتراب خسروی در این اثر پرسشی در باب هستیشناسی طرح میکند و برای خواننده شکهای فلسفی میسازد. این شکهای فلسفی برای راویان و شخصیتهای داستانش هم رخ میدهد. استفاده از جریان سیال ذهن که یکی از تکنیکهای داستانهای مدرن و پستمدرن است، در این رمان دیده میشود. ابوتراب خسروی یکی از نویسندگانی است که سعی در واگویهکردن اتفاقات تاریخی در قالب ادبیات دارد.
خواندن کتاب ملکان عذاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای ایرانی و قالب رمان و علاقهمندان به آثار ابوتراب خسوری پیشنهاد میکنیم.
درباره ابوتراب خسروی
ابوتراب خسروی در اول فروردین ۱۳۳۵ در شهرستان فسا زاده شد. او از نویسندگان معاصر ایرانی است که با قلم منحصربهفردش در دنیای داستاننویسی ایران شناخته میشود. کتاب «رود راوی» از مهمترین آثار اوست که برندهٔ چهارمین دورهٔ جایزهٔ «هوشنگ گلشیری» شده است. انتخاب سبک سوررئال و آمیختگی فضای داستانی با اساطیر کهن ایرانی از مهمترین ویژگیهای داستاننویسی این نویسنده است. ابوتراب خسروی مدرک کارشناسی آموزش ابتدایی دارد. او سالها در شیراز به کودکان عقبماندهٔ ذهنی آموزش داد و سپس بازنشسته شد. از جمله آثار او میتوان به مجموعهٔ داستان «هاویه»، مجموعهٔ داستان «دیوان سومنات»، «اسفار کاتبان»، مجموعهٔ داستان «کتاب ویران»، رمان «ملکان عذاب» و «آواز پر جبرئیل» اشاره کرد.
بخشی از کتاب ملکان عذاب
«باید برای دیدار مادر و اماناللهخان به بالاگدار میرفتم. صبح زود بعد با آقای توسلی راه افتادیم. دو روزی در راه بودیم. شب را اصفهان در مسافرخانهای خوابیدیم و دوباره راه افتادیم و دیروقت شب به شیراز رسیدیم و شب در مسافرخانه خوابیدیم و فردایش دیرتر از خواب بلند شدیم و تا راننده نگاهی به موتور انداخت و روغن عوض کرد و بنزین زد و ناهار خوردیم، دیگر بعدازظهر شده بود و حدود پنج عصر به عمارت اماناللهخانی رسیدیم. همانطور که حدس میزدم با آن سواری نو زیاد هم در راه نماندیم. بهنظرم خیلی زودتر از معمول به بالاگدار رسیدیم. همینکه به حیاط عمارت خاننشین اماناللهخانی وارد شدیم و از خیابان شنریزیشدهٔ باغ گذشتیم. بهنظرم همهچیز سوت و کور آمد. البته بچهها مابین درختان بازی میکردند و تک و توکی کلفت و نوکر هر کدامشان در گوشهای از باغ و حیاط سرگرم کاری بودند که دست از کار میکشیدند و میایستادند و رو به من لبخند میزدند و با تکان دادن دست و سر احوالپرسی میکردند. بچهها همینکه اتومبیل را دیدند از لابهلای درختان به سمت اتومبیل میدویدند. اتومبیل به حیاط جلو عمارت رسید. به دور حوض وسط پیچید و جلو پلههای اشکوب پایین ایستاد و من پا روی رکاب اتومبیل گذاشتم و سر به سمت اشکوبهای بالایی کشیدم و مادر را چندبار صدا زدم. مادر از اشکوب سوم سر کشید. موهایش ژولیده بود و صورتش بزک همیشه را نداشت، بلوزی مشکی پوشیده بود. همانطور که از روی نردهٔ خیزرانی سر کشیده بود، سرش را چندبار تکان داد و گفت: «حالا میآیم پایین!»
بچههایی را که دور اتومبیل جمع شده بودند، نوازش کردم. همهشان برادر و خواهرهای ناتنیام بودند که اندک شباهتی با من داشتند. سرهای پسرها را از ته تراشیده بودند و موهای همهٔ دخترها از بزرگ و کوچک دوبافه گیس بود که روی شانه افتاده بود. از پلههای جلو عمارت بالا رفتم و از پنجرهٔ بزرگ ارسیدار سر کشیدم. اماناللهخان در گوشهٔ اتاق روی صندلی نشسته بود و انگار متوجه آمدنم شده بود که لبخندی بر لب داشت و گفت: «خوش آمدی زکریا. میدانستم امروز ممکن است بیایی، چند روز بود چشم انتظارت بودم!» چیزهای دیگر هم گفت که نشنیدم.»
حجم
۳۰۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۰۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه