کتاب ژن
معرفی کتاب ژن
کتاب ژن نوشتهٔ سیدارتا موکرجی و ترجمهٔ حسین راسی است. نشر فرهنگ معاصر این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی تاریخ خودمانی.
درباره کتاب ژن
کتاب ژن (تاریخ خودمانی) [The Gene: An Intimate History] به قلم یک پزشک و پژوهشگر بیماریِ سرطان نوشته شده است. این کتاب که در سال ۲۰۱۶ میلادی منتشر شده، شش بخش و یک پیشگفتار و یک پیگفتار دارد. سیدارتا موکرجی درمورد دانشِ مفقودهٔ انتقال صفات موروثی کشف و بازکشف ژنها، رمزگشایی سازوکارِ وراثت، رؤیاهای ژنشناسان، تعیین توالی و کلونسازی ژنها، ژنشناسی انسانی، ژنشناسی هویت و مفهوم «نرمالبودن»، دوران پساژنوم، ژنشناسی سرنوشت وآینده سخن گفته است. گفته شده است که نثر روان و سرگرمكنندۀ سيدارتا موكرجي در كتاب حاضر، روشنگر سفر اكتشافیِ رمزگشایی «شاه كُد» دستورالعملهایی است كه سازنده و تشريحكنندۀ ماهيت انسان، حاكم بر فرم، عملكرد و سرنوشت او و تعيينكنندۀ آيندۀ فرزندان نوع بشر است.
خواندن کتاب ژن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد ژن به زبان خودمانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ژن
«برای مدتی، به نظر میرسید که انگاشت «آیندهٔ آینده»، از دیدگاه زیستشناختی، مهارنشدنی بود. سال ۱۹۷۴، کمتر از سه سال پس از اختراع فناوری DNA ی بازپیوسته، در یک طرح متهورانه، از ویروسی موسوم به SV۴۰ که ژن آن تغییر داده شده بود، برای آلوده کردن سلولهای جنینی موش استفاده شد. سلولهای آلوده شده را سپس با سلولهای یک جنین نرمال ترکیب کردند که حاصل آن نوعی «کایمرای جنینشناختی» بود. در مرحلهٔ بعد، این سلولهای ترکیبی را به موشها منتقل کردند، و متوجه شدند که همهٔ ارگانها و سلولهای جنین از این سلولهای ترکیب شده بیرون زدند ــ خون، مغز، رودهها، قلب، عضلات، و از همه مهمتر، اسپرم و تخمکها. اگر این سلولهای جنینی آلوده به ویروس، بعضی از سلولهای اسپرم و تخمکِ موشهای تازه متولد شده را تشکیل داده بودند، پس ژنهای ویروسی توانسته بودند، مانند هر ژن دیگری، نسل پشت نسل از یک موش به موش دیگری منتقل گردند. این ویروس میتوانست، مانند اسب تروآ، ژنها را به صورت پنهانی (قاچاقی)، و برای اقامت دائمی، وارد ژنوم یک جانور کرده و به نسلهای بعدی منتقل کند، که حاصل آن، تولد نخستین ارگانیسمی میشد که از نظر ژنتیکی تغییر یافته بود.
این آزمایش، در آغاز با توفیق روبرو شد، اما به زودی به دو مانع برخورد: نخست این که، اگرچه سلولهای حامل ژنهای ویروسی آشکارا در خون، عضله، مغز، و اعصاب موش ظاهر شده بودند، اما فرآیند تحویل ژنهای ویروسی به درون اسپرم و تخمک به شدت ناکارآمد بود، و تلاش بیوقفهٔ پژوهشگران برای انتقال این ژنها به صورت عمودی در میان نسلهای پیاپی به ثمر نرسیده بود؛ و دوم این که، با وجودی که ژنهای ویروسی در سلولهای موش حضور داشتند، اما بیان آنها به صورت قطعی خاموش شده بود، و در نتیجه، این ژنها به موجوداتی بیروح و خنثی تبدیل شده بودند که قادر به ساختن RNA یا پروتئین نبودند. سالها بعد، دانشمندان دریافتند که سکوت یا خاموشی ژنهای ویروسی، در اثر نشانههای اِپیژنتیکیای بود که روی آنها گذاشته شده بود. امروز، ما میدانیم که سلولها، حاوی ردیابهای باستانی هستند که ژنهای ویروسی را تشخیص میدهند و نوعی نشانههای شیمیایی، مانند تابلوهای ابطال، روی آنها مُهر میکنند تا مانع فعالسازی آنها گردند.
به نظرمیرسد که، ژنوم، از مدتها پیش این امر را که ممکن است روزی بخواهند تغییرش دهند، پیشبینی میکرده است؛ و حالا این یک بنبست کامل در برابر هر نوع تلاش برای اعمال تغییر در ژنوم بود. در میان شعبدهبازان حرفهای ضربالمثلی رایج است که میگوید: «قبل از آن که چیزی را غیب کنی، باید ذرهای تردید نداشته باشی که میتوانی آن را دوباره ظاهر کنی.» حالا لازم بود کارشناسان ژندرمانی همین درس را از نو میآموختند: آسان میشد ژنی را مخفیانه به درون سلولی قاچاق کرد، اما چالش اصلی این بود که بتوان همان ژن را دوباره پیدا و قابل رؤیت کرد.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۱۶ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۱۶ صفحه