کتاب تراژدی کافی نیست
معرفی کتاب تراژدی کافی نیست
کتاب تراژدی کافی نیست نوشتهٔ کارل یاسپرس و ترجمهٔ البرز حیدرپور است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. شرح یاسپرس دربارهٔ تراژدی، درواقع، توصیف ذهنهای کوتهبین و بسته است. داستانِ انسانهایی که بهدلیل داشتن چشماندازی تنگ به هستی و زندگی، خود را در تنگنایی مییابند که برای رهایی از آن راهی جز نابودی خود یا دیگران نمیبینند. یاسپرس فیلسوف و روانشناسی است که به ما دوراهی بینش توفندهٔ هگلی و خرد فروتن کانتی را نشان میدهد.
درباره کتاب تراژدی کافی نیست
یاسپرس در کتاب تراژدی کافی نیست در تشریح حالوهوای تراژیک و شیوهٔ بازخوانی پدیدارهای تراژیک، دستاوردهای تاریخی بشر را در این زمینه، از نگرش اساطیری تا اندیشهٔ فلسفی، میکاود و در قلمرو ادبیات نیز تراژدیهای ادیپ و هملت را به تفصیل بررسی میکند، اما بر آن است که چیرگی بر وضعیت تراژیک، به بهترین و والاترین شیوه، در نمایشنامهٔ ناتان خردمند اثر لسینگ نمود یافته است. ناتان خردمند با ایدهٔ انسانیت اصیل یا شفقت ذاتی بشر بر تراژدی پیروز میشود. این ایده خود را همچون چیزی که جاودانه روبهرشد است نشان میدهد نه همچون الگویی که یک بار و برای همیشه داده شده باشد.
اینکه آگاهی از نابسامانیها و دوگانگیها، یا همان دانایی تراژیک، چگونه تبدیل به جهانبینیای میشود که نیروهای مهارناپذیر انسان را در راستای ویرانی خود و دیگران آزاد میسازد، دغدغهٔ اصلی یاسپرس در نوشتار پیشرو است، اینکه چه پیوندی میان ویرانگری و مطلقگرایی وجود دارد. او در واکاوی خود از این دگردیسی، گونههای مختلف نگرش انسان به جهان را در اسطوره، اندیشه و هنر بررسی میکند و پیوسته میان حال و گذشته در حرکت است؛ اما سمت و سویی که میپیماید روشن و هماهنگ است.
بهجای نظاممند ساختن دانایی تراژیک از طریق استنتاج نظری و بهجای پیراستن آن از ویژگی دوگانگی و قطبی بودنش و تبدیل آن به یک مطلق فلسفی، باید دانایی تراژیک را چنان بفهمیم که آن را همچون یک تجربهٔ اصیل حفظ نماییم. دیدگاه تراژیکِ اصیل اندیشهها و پرسشهایی را دربر میگیرد که در انگارههای ملموس تجربه شدهاند. از این گذشته، این شکل از داناییِ تراژیک همیشه رهاییِ نهایی از تراژدی را درون خود دارد، اما نه از راه آموزههای نظری یا الهام بلکه از طریق چشمانداز نظم، عدالت، و عشق به همنوع خود؛ از راه اعتماد؛ و از راه یک ذهن آزاد و گشوده و پذیرش پرسش به همان صورتی که هست، یعنی بیپاسخ.
از دید یاسپرس آگاهی از وضعیتهای تراژیک آنجا به بیراهه کشانده میشود که تبدیل به یک جهانبینی میشود، به این معنا که تراژیک بودن را یا خصیصهای بنیادین در ذات هستی میداند، یا قانونی ضروری که بر همهٔ پدیدههای جزیی حاکم است تا در ستیزه و کشمکش متقابل و نهایتاً نابودی آنها مسیر برای حرکت رو به پیش هستی مطلق هموار شود. به نظر یاسپرس هر کوششی برای استنتاج تراژدی بهعنوان تنها قانون چیرهٔ واقعیت، از نظر فلسفی نادرست است. بالاترین گمراهی و انحراف یک جهانبینی تراژیک آنگاه روی میدهد که امر تراژیک واقعی به امری مطلق و مجرد تبدیل شود و درنتیجه، ذات و ارزش آدمی بر پایهٔ آن شناخته و سنجیده شود.
یاسپرس در این کتاب بر آن است که روحیهٔ فلسفی میتواند انسانها را از تراژدی رها سازد، اما این رهایی باید فراسوی امر تراژیک گسترش یابد. کافی نیست انسان واقعیت تراژیک را در سکوت و آرامش تحمل کند. همچنانکه نباید امر تراژیک را همچون نشان و نماد حقیقتی بنیادیتر به شمار بیاوریم و به آن تن در دهیم بلکه میبایست بر وضعیت تراژیک چیره شویم.
خواندن کتاب تراژدی کافی نیست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران رشتههای ادبیات، فلسفه، روانشناسی و ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تراژدی کافی نیست
«ذهن اسطورهای بازتاب ناهماهنگی بنیادین جهان را در چندگانگی خدایان میدید. هیچ انسانی نمیتواند در برابر همه یکسان رفتار کند؛ گاه کیش یک خدا ناگزیر در تضاد با کیش خدای دیگر است؛ خدایان میان خود در جنگاند، و سرنوشت آدمیان را چون سرمایههایی برای جنگهایشان بهکار میگیرند. اما خدایان هم قادر مطلق نیستند. بر خدایان و انسانها، هر دو، مورای تاریک فرمان میراند. پرسشهای «چرا؟» و «به چه علت؟»، بسته به موقعیت، پاسخهای زیادی پیش میکشند، اما هیچ پاسخ یگانهای ندارند. آدمی چه بسا همهٔ سرشاری ــ و غنای محیط پیرامون، و همهٔ گسترهٔ تواناییهای نهفتهٔ خود را بازشناسد. او نهایتها را تجربه میکند. اما با همهٔ تاب و توانش به جستجوی یک یگانگی فراگیر برنمیآید، و ازاینرو هنوز آمادگی ندارد که به هر بهایی پیگیر پاسخی برای پرسش خود باشد.
این نمونهٔ اولیهٔ بینش تراژیک در هومر یافت میشود: در لذت نابِ دیدن، در پرستش خدایان، و در استواری و بردباری بیچونوچرا.
همین بردباری، همین ایستادگی آرام در برابر سرنوشت، در اِداها و ساگاها، یعنی روایات اساطیری و سرگذشتنامههای حماسی اسکاندیناوی، هدفمند و کنکاشانه میشود، و گرچه به آن غنا و زیبایی که در هومر میبینم ترسیم نشده است، اما برانگیختهتر و بیحد و مرزتر است. همهٔ این دیدگاهها همانند دانایی تراژیکیاند که تنها به نیمی از رشد خود رسیده است. آنها انواع گوناگون فاجعه را ازهم تمیز نمیدهند، و نهایت ژرفای پیمایشناپذیر درماندگی و شکست تراژیک را تشخیص نمیدهند. انسان عصر قهرمانی هنوز در آروزی آزادی روح خود نیست: روح او خرسند و خشنود است اگر بتواند به نیروی بردباری و پایداری دست یابد. هر جور که باشد پرسشهای او خیلی زود پایان مییابند. او زندگی و مرگ را بسیار آسان بهعنوان اموری بدون مسئله و بدیهی میپذیرد. تفاوت دیدگاه حماسی با دیدگاه پیشاتراژیک، آنگونه که در چین بود، تنها در این است که دیدگاه حماسی اختلافات و ناسازگاریها را زیر نقابی از هماهنگی نمیپوشاند.
تراژدی یونانی درونمایه و خمیرهٔ خود را از این جهان اسطوره و حماسه برمیگیرد. اما در اینجا تفاوتی وجود دارد. انسانها دیگر دانایی تراژیک خود را با آرامش و خویشتنداری تحمل نمیکنند، بلکه پرسشهای خود را بیوقفه پی میگیرند. انسانها پرسشهای خود را طرح میکنند و هنگامی به پاسخ میرسند که خودِ اسطورهها را دگرگون میسازند. تنها در این هنگام است که اسطورهها به کمال و ژرفای خود دست مییابند، اما از این پس، هیچ خوانش ویژهای از آنها نمیتواند پایدار بماند. هر شاعر تراژیک بزرگی اسطورهها را از نو به قالبی خواهد ریخت که درخور اهدافش باشد. و سرانجام اسطورهها در کشاکش پرشور انسان بر سر حقیقت یکسره میسوزند ـ در گفت و شنودِ شاعر با آنچه خدایی است ــ تا اینکه هیچ چیز برجای نمیماند مگر خاکسترشان: تصاویر شاعرانهای که هنوز افسون میکنند اما به انجام کاری وانمیدارند.
پرسشهای تراژدی اکنون در ذات خود فلسفیاند، اما هنوز به قالب واژگانی دیداری و نمایشی ریخته میشوند. و هنوز به روش عقلانی فلسفه دست نیافتهاند. اینها پرسشهایی هستند معطوف به خدایان: چرا چیزها بدینگونهاند که هستند؟ انسان چیست؟ چه چیزی او را میفریبد؟ گناه چیست؟ سرنوشت چیست؟ بایدها و نبایدهای درست میان انسان کداماند، و از کجا میآیند؟ خدایان چیستاند؟
این پرسشها در جستجوی راهی هستند بهسوی ایزدانی که دادگر و نیک باشند، بهسوی خدایی یگانه. اما همچنان که انسان در این راه پیش میرود، سنت به آهستگی فرومیپاشد. سنت نمیتواند با معیارهای نوین حقّ، نیکی، و قدرت تام، که به شکلی فزاینده عقلانی میشوند، همگام شود. پایان این جستجوی بلندنظرانه و پرشور که مضامین سنت، ــ که به نهایتِ زیبایی و خلوص خود رسیدهاند ــ پشتیبان آن هستند، شکاکیت است.»
حجم
۱۱۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱۱۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه