دانلود و خرید کتاب باد ویرانگر سلوا آلمادا ترجمه مهدی غبرایی
تصویر جلد کتاب باد ویرانگر

کتاب باد ویرانگر

نویسنده:سلوا آلمادا
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۸از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب باد ویرانگر

کتاب باد ویرانگر نوشتهٔ سلوا آلمادا و ترجمهٔ مهدی غبرایی است. نشر چشمه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر در سال ۲۰۱۲ شهرت چشم‌گیری برای نویسنده به ارمغان آورد و تقدیر و تحسین منتقدان ادبی برجستهٔ جهان را در پی داشت.

درباره کتاب باد ویرانگر

رمان باد ویرانگر سرشار از مضامین مرتبط با ارتباط میان انسان‎‌ها است. سلوا آلمادا در این اثر روایتی تغزلی از تقابل‌ها و واکنش‌های میان انسان‌ها ارائه می‌دهد و در پی این است که نشان دهد چگونه آدم‌ها با خصیصه‌ها و باورهای متناقض در موقعیتی فرضی، کمابیش رفتارهای یکسانی دارند. او در تلاش است به آرامی از دل واقعیت‌های روزمره به جادو دست پیدا کند. این نویسندهٔ آرژانتینی کلمات رمانش را در راستای ایجاد ایماژها و تصاویر شاعرانه در ذهن مخاطب به‌ کار می‌گیرد و رمانی خلاقانه می‌نویسد که در شکل‌دادن تصور و خلق فضاسازی حرفی‌ برای گفتن دارد. سلوا آلمادا در این رمان، مانند بسیاری از هنرمندان آرژانتینی گرایش به تلفیق امر واقع و امر خیالی دارد و نگاه جالبش نسبت به کشور آرژانتین و جغرافیای آن به‌راحتی احساس می‌شود. مجلهٔ معتبر «کلارین» این رمان را به‌عنوان بهترین رمان سال آرژانتین معرفی کرد. ترجمهٔ کتاب به زبان‌های فرانسوی، پرتغالی، هلندی، انگلیسی، آلمانی، سوئدی و ترکی بارها تجدید چاپ شده است. آلمادا در سال ۲۰۱۹ برای «باد ویرانگر» برندهٔ جایزهٔ کتابِ اول جشنوارهٔ بین‌المللی کتاب ادینبورگ شد. روزنامهٔ اسپانیاییِ «ال‌پائیس» از سلوا آلمادا به‌عنوان یکی از امیدوارکننده‌ترین صداها در ادبیات معاصر آمریکای لاتین یاد می‌کند و «سالومه کینر» در مجلهٔ ادبی «لو تمپس» هیجان اتفاقات غیرمترقبه را در داستان‌های آلمادا یکی از شاخص‌ترین خصوصیات سبک او دانسته است.

خواندن کتاب باد ویرانگر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات آرژانتین پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سلوا آلمادا

سلوا آلمادا در سال ۱۹۷۳ میلادی در آرژانتین به دنیا آمد و تا ۱۷سالگی همان‌جا زندگی کرد. در ۱۹۹۱ به پارانا رفت و تحصیلات خود را در رشتهٔ ارتباطات اجتماعی آغاز کرد و در دکترای ادبیات ادامه داد. اولین داستان‌های خود را در نشریه‌ای محلی در پارانا به انتشار رساند و ازآنجاکه علاقه‌اش به ادبیات کاملاً جدی بود، به بوئنوس آیرس رفت و در کارگاه‌های داستان‌نویسی «آلبرتو لاسکا» شرکت کرد. به‌سرعت به نویسنده‌ای مطرح تبدیل شد که خلاقیت داستانی‌اش مورد اشارهٔ نویسندگان برجسته‌ای چون «دیه‌گو زونیگا» و روزنامه‌نگاری همچون «بئاتریس سارلو» قرار گرفت. آثار آلمادا را متأثر از سنت داستان‌نویسی «ویلیام فاکنر» می‌دانند. نثر او به‌گواه بسیاری، قوت داستان‌پردازیِ اهالی آمریکای لاتین را با خشونت تلفیق می‌کند تا پای مخاطب را به دخالت در گفت‌وگوی شخصیت‌ها بکشاند و به تصمیم‌گیری وادارد.

بخشی از کتاب باد ویرانگر

«کشیش پیرسون خطیب برجسته‌ای است. موعظه‌هایش همیشه به یاد می‌ماند و در کلیسایش از احترام فراوانی برخوردار است. هر وقت پشت سکوی وعظ می‌رود ــ همیشه هم یکهو سروکله‌اش پیدا می‌شود، انگار با شیطان که زور می‌زند سد راهش شود گلاویز شده باشد ــ همه سکوت می‌کنند. سر خم می‌کند و دست‌ها را کمی از هم باز می‌کند و کف دو دست را رو به جلو و بعد رو به بالا می‌گیرد. لحظه‌ای به همین حال می‌ماند و کلهٔ تاسش را که قطره‌های عرق بر آن نشسته به مؤمنان نشان می‌دهد. سر که برمی‌دارد، دو قدم پیش می‌رود و شنوندگان را ورانداز می‌کند. طوری نگاهت می‌کند که متوجه نگاهش شوی، حتی اگر در ردیف عقب نشسته باشی. (این مسیح است که چشم به تو دوخته!) آن وقت بنا می‌کند به سخنرانی. (زبان مسیح است که در دهانش می‌چرخد!) از بازو تا سرانگشتانش رشته‌ای حرکات موزون می‌کنند؛ اول فقط دست‌ها آرام حرکتی می‌کنند، انگار دارند پیشانی خستهٔ شنوندگان را نوازش می‌دهند. (نوک انگشتان مسیح بر شقیقه‌های من!) رفته‌رفته آرنج‌ها و از بازوهایش نیز شروع به حرکت می‌کنند. بالاتنه بی‌حرکت می‌ماند، بااین‌حال می‌توان جنبیدن شکمش را حس کرد. (شعلهٔ مسیح در درونش می‌سوزد!) به یک سو می‌لغزد، یک، دو، سه قدم، و انگشت اشاره را به سوی همه‌کس و هیچ‌کس دراز می‌کند. برمی‌گردد وسط: چهار، پنج، شش. و حالا به سوی دیگر می‌لغزد: هفت، هشت، نُه. انگشت اشاره‌اش به سوی همه‌کس است و هیچ‌کس. (انگشت مسیح است که به تو اشاره می‌کند!) بعد باز برمی‌گردد وسط و از راهروِ میان جمعیت به پیش می‌رود. حالا پاهایش نیز به این حرکات موزون پیوسته‌اند. همهٔ تنش در جنب‌وجوش است، حتی پنجهٔ پایش در کفش چرمی. کت و پاپیونش را درمی‌آورد. همهٔ این کارها را در حال حرف زدن می‌کند. چون از لحظه‌ای که سر برداشته و به جماعت نگاه کرده زبان مسیح در دهانش چرخیده و از حرکت هم بازنخواهد ماند. در میان جمعیت بالاوپایین می‌رود و بعد می‌رود دم‌در و راه رفته را برمی‌گردد؛ چشم‌هایش بسته و بازوهایش باز می‌شوند و دست‌هایش عین رادار رنجورترین فرد را می‌جویند. کشیش نیازی به دیدن ندارد. وقتش که برسد مسیح به او خواهد گفت چه کسی را روی صحنه ببرد.»

کاربر 2992096
۱۴۰۳/۰۸/۱۸

کتاب در مورد ۴ نفر با عقاید متفاوت است که بنا بر شرایطی کنار هم قرار گرفتند و مجبور بودند چند روزی کنار هم باشند ...

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۱۷۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان