کتاب تمساح فئودور داستایفسکی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب تمساح

کتاب تمساح

انتشارات:نشر برج
دسته‌بندی:
امتیاز
۳.۴از ۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تمساح

کتاب تمساح نوشتهٔ فئودور داستایفسکی و ترجمهٔ بابک شهاب است و نشر برج آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب تمساح

داستان تمساح دربارهٔ ایوان ماتْوِیچ است که با ظاهری موجه و مردانه، تمساحی او را به‌صورت کامل می‌بلعد. اما اتفاق جالبی می‌افتد: مَرد پس از آن نه‌تنها زنده می‌ماند بلکه با کمال رضایت و بدون هیچ آسیبی، دو هفته‌ نیز در شکم تمساح زندگی می‌کند و از همان‌جا حرف هم می‌زند.

داستان تمساحِ فیودور داستایفسکی، پس از انتشار در سال ۱۸۶۵، بحث‌های تند و دنباله‌داری را میان منتقدان و ادبا، درباره‌ٔ انگیزه‌ٔ اصلی نویسنده از خلق چنین اثری، برانگیخت. از دل ماجرای کارمند کم‌خردی که سر از شکم تمساح درآورد، تعابیر و تفاسیر گوناگونی حاصل شده؛ از مقایسه‌ با یونس در شکم ماهی گرفته تا تقابل فرهنگ‌ها.

داستان در ابتدا با این عنوان آغاز می‌شود: «داستانی واقعی درباره‌ٔ تمساحی که در تیمچه، مردی را در سن پختگی و با ظاهری برازنده زنده‌زنده، به‌تمامی و بی‌باقی بلعید، و پیامدهای ماجرا...» درست شبیه حکایت‌های مثنوی. 

سیزدهمِ ژانویه، در سال هزاروهشت‌صدوشصت‌وپنج، در ساعت دوازده و سی دقیقهٔ نیمروز، یِلِنا ایوانووْنا، همسر ایوان ماتْوِیچ میل کرد به تماشای تمساحی برود که در تیمچه، در ازای بهایی مشخص، به نمایش گذاشته شده بود. این ابتدای داستان عجیب داستایفسکی است که بعد خواننده را به دنیای شگفت‌آورش وارد می‌کند.

خواندن کتاب تمساح را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران داستایفسکی و طرفداران داستان‌های سوررئال پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فئودور داستایفسکی

فیودور میخایلوویچ داستایوسکی در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. او نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصربه‌فرد آثار او، روان‌کاوی و بررسی زوایای روانی شخصیت‌های داستان است. بسیاری او را بزرگ‌ترین نویسندۀ روان‌شناختی جهان به شمار می‌آورند. داستایوفسکی ابتدا برای امرار معاش به ترجمه پرداخت و آثاری چون «اوژنی گرانده» اثر بالزاک و «دون کارلوس» اثر فریدریش شیلر را ترجمه کرد؛ سپس به نگارش داستان و رمان پرداخت. بیشتر داستان‌های داستایفسکی، سرگذشت مردمی عصیان‌زده و بیمار و روان‌پریش است. در بیشترِ داستان‌های او، مثلث عشقی دیده می‌شود؛ به این معنی که زنی در میان عشق دو مرد یا مردی در میان عشق دو زن قرار می‌گیرد. در این گره‌افکنی‌ها است که بسیاری از مسائل روان‌شناسانه (که امروز تحت‌عنوان روانکاوی معرفی می‌شود) بیان شده است. منتقدان، این شخصیت‌های زنده و طبیعی و برخوردهای کاملاً انسانی آن‌ها را ستایش کرده‌اند.

رمان‌ها و رمان‌های کوتاه این نویسنده عبارتند از: (۱۸۴۶) بیچارگان (یا «مردمان فرودست»)، (۱۸۴۶) همزاد، (۱۸۴۷) خانم صاحبخانه/ بانوی میزبان، (۱۸۴۹) نیه توچکا (ناتمام)، (۱۸۵۹) رؤیای عمو، (۱۸۵۹) روستای استپان چیکو، (۱۸۶۱) آزردگان/ تحقیر/ توهین‌شدگان، (۱۸۶۲) خاطرات خانهٔ اموات، (۱۸۶۴) یادداشت‌های زیرزمینی، (۱۸۶۶) جنایت و مکافات، (۱۸۶۷) قمارباز، (۱۸۶۹) ابله، (۱۸۷۰) همیشه شوهر، (۱۸۷۲) جن‌زدگان، (۱۸۷۵) جوان خام، (۱۸۸۰) رمان برادران کارامازوف.

داستان‌های کوتاه و بلند او نیز عبارتند از: در پانسیون اعیان، (۱۸۴۶) آقای پروخارچین، (۱۸۴۷) رمان در نُه نامه، (۱۸۴۸) شوهر حسود، (۱۸۴۸) همسر مردی دیگر، (۱۸۴۸) همسر مردی دیگر و شوهر زیر تخت (تلفیقی از ۲ داستان قبلی)، (۱۸۴۸) پولزونکوف، (۱۸۴۸) دزد شرافتمند، (۱۸۴۸) درخت کریسمس و ازدواج، (۱۸۴۸) شب‌های روشن، (۱۸۴۹) قهرمان کوچولو، (۱۸۶۲) یک داستان کثیف/ یک اتفاق مسخره، (۱۸۶۵) کروکدیل، (۱۸۷۳) بوبوک، (۱۸۷۶) درخت کریسمس بچه‌های فقیر، (۱۸۷۶) نازنین، (۱۸۷۶) ماریِ دهقان، (۱۸۷۷) رؤیای آدم مضحک، دلاور خردسال، قلب ضعیف (۱۸۴۸)، بوبوک (۱۸۷۳).

مقاله‌های او عبارتند از: Winter Notes on Summer Impressions (۱۸۶۳) و یادداشت‌های روزانهٔ یک نویسنده (۱۸۷۳–۱۸۸۱)،

ترجمه‌های او عبارتند از: (۱۸۴۳) اوژنی گرانده (انوره دو بالزاک)، (۱۸۴۳) La dernière Aldini (ژرژ ساند)، (۱۸۴۳) Mary Stuart (فریدریش شیلر) و (۱۸۴۳) Boris Godunov (الکساندر پوشکین)،

فئودور داستایفسکی نامه‌های شخصی و نوشته‌هایی را که پس از مرگش منتشر شده، در کارنامۀ نوشتاری خویش دارد. او در ۹ فوریهٔ ۱۸۸۱ درگذشت.

بخشی از کتاب تمساح

تیمافی سمیونیچِ ارجمند به‌شکلی شتاب‌زده و گویی با کمی دستپاچگی به استقبال من آمد. مرا به اتاق تنگش راهنمایی کرد، در را محکم بست و با تشویش محسوسی گفت: «نمی‌خواهم بچه‌ها مزاحممان بشوند.» سپس تعارف کرد روی صندلی کنار میزتحریرش بنشینم و خودش روی مبل جای گرفت، لبه‌های ربدوشامبر کهنه و پنبه‌ای‌اش را روی هم کشید و احتیاطاً قیافه‌ای رسمی و تا حدودی خشک به خودش گرفت؛ هرچند نه رئیس من بود، نه رئیس ایوان ماتویچ، و تا آن زمان صرفاً همکار و حتی آشنایی ساده به شمار می‌آمد.

این‌گونه آغاز کرد که: «پیش از هرچیز عنایت بفرمایید که من رئیس شما نیستم؛ مرئوسی هستم مثل خودِ شما یا همان ایوان ماتویچ. من بی‌طرفم و تمایلی هم ندارم که در هیچ موضوعی دخالت کنم.»

از قرار معلوم، او از کل ماجرا باخبر بود - که این باعث حیرت من شد. بااین‌حال، بارِ دیگر کل ماجرا را با تمام جزئیات برایش بازگو کردم. می‌توان گفت که حرف‌هایم قدری آمیخته به اضطراب بود، زیرا در آن لحظه وظیفهٔ یک دوست واقعی را ادا می‌کردم. او بدون تعجب و درعین‌حال، آشکارا با شک و تردید حرف‌هایم را شنید. سخنم که تمام شد، گفت: «من همیشه انتظارش را داشتم که این اتفاق برایش بیفتد. فکرش را بکنید!»

- آخر چرا؟ این واقعه در نفْسِ خود بسیار غیرمعمول به نظر می‌رسد.

- موافقم، اما ایوان ماتویچ در تمام مسیر خدمتش در حرکت به‌سمت چنین پایانی بود. زرنگ و حتی می‌شود گفت متکبر، و مدام پیِ ترقی و ایده‌های جورواجور. این هم نتیجهٔ ترقی‌خواهی!

- ولی این اتفاقْ بسیار غیرعادی است و به هیچ عنوان نمی‌شود آن را قاعده‌ای کلی برای تمام آدم‌های ترقی‌گرا دانست...

نظرات کاربران

ELNAZ
۱۴۰۳/۰۱/۱۳

دومین قدم از شروع خوندن آثار داستایوفسکی رو با خوندن تمساح برداشتم. تمساح داستانی با طنز تلخه که هدف داستایوفسکی از نوشتنش نقد شرایط اقتصادی و سیاسی موجود در زمان خودش هست. تمساح داستان میتونه نماد اندیشه‌ها و سیاست‌هایی باشه

- بیشتر
امین۳۶۹
۱۴۰۲/۱۱/۱۶

جالب نبود. اوایل کتاب برای من خیلی حوصله سر بر بود به زور صفحات رو جلو میرفتم. داستان از دید مردی بود که همراه دوست خواندگیش و همسرش، برای دیدن تمساحی که یه آلمانی آورده بود میرن و اونجا دوستش

- بیشتر
Ali Rastegar
۱۴۰۲/۰۲/۲۳

کتابی کوتاه و جذاب، همراه با طنزی ملیح.

بریده‌هایی از کتاب

سرِ انسان، هرچه تهی‌تر باشد، میلِ کمتری به پرشدن نشان می‌دهد
ELNAZ
مثلاً سرِ انسان، هرچه تهی‌تر باشد، میلِ کمتری به پرشدن نشان می‌دهد
sara
آدم‌های سرکش استقلال را دوست دارند، آدم‌های خردمند نظم را، اما نظمی در کار نیست...»
Ahmdrza
سرِ انسان، هرچه تهی‌تر باشد، میلِ کمتری به پرشدن نشان می‌دهد و این یگانه استثنا از قاعدهٔ کلیِ طبیعت است.
zahra rahimzadeh
آدم‌های بیش از حد فرهیخته به هر سوراخی سرک می‌کشند و اغلب هم به سوراخ‌هایی که هیچ ربطی به آن‌ها ندارد...
Porosha
«چه دغدغه‌های حقیری داری، ای انسان غفلت‌کار و بی‌بنیاد.»
کاربر ۵۴۲۷۶۹۱
آسوده‌خاطر باش و از خوشی‌های زندگی روی نگردان.
Porosha
جسارتاً باید بگویم فقط در حالت لمیده- می‌شود سرنوشت انسان‌ها را دگرگون کرد. تمام نظریه‌ها و جنبش‌های بزرگِ مندرج در روزنامه‌ها و مجله‌هایمان را، ازقرارمعلوم، همین لمنده‌ها پدید آورده‌اند. بی‌دلیل نیست که به آن‌ها می‌گویند نظریه‌های پشت‌میزنشینان.
Porosha
من قصد دارم یک نظام اجتماعی کامل ابداع کنم، و باورت نمی‌شود که این کار چقدر ساده است! کافی است در جایی پرت، در گوشه‌ای با خودت خلوت کنی یا حتی سر از شکم تمساح دربیاوری و چشم‌هایت را ببندی تا بلافاصله یک بهشت واقعی برای نسل بشر بیافرینی
کاربر ۸۲۵۱۵۸۷
داستایفسکی موضوع «روسیه و غرب» را که دل‌مشغولیِ آن دوره از حیات و فعالیت ادبی‌اش بود، در قالبی نمادین با خواننده در میان می‌گذارد. او به یاری نماد تمساح می‌کوشد تصویری کلی از جامعهٔ روسیه در سال‌های ۱۸۸۰ ارائه دهد: جامعه‌ای که وجدان را به فراموشی سپرده است و فقط به بلعیدن گرایش دارد و بس.
zahra rahimzadeh

حجم

۶۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۶۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان