کتاب در قلمرو مرگ
معرفی کتاب در قلمرو مرگ
در قلمرو مرگ مجموعهای از داستانهای هول و هراس و سبک گوتیک اثر نویسندگان خبره این سبک همچون ادگار آلن پو، توماس مان، فلیکس تیمرمانس، هاینریش بل و دیگران است.
درباره کتاب در قلمرو مرگ
کتاب حاضر اولین جلد از سهگانه جهان سیاه است که داستانهای سه سبک هول و هراس، تراژدی و کمدی را دربر میگیرد.
چرا باید داستانهایی با موضوع هول و هراس مثلا رد باره مردگان بخوانیم؟ شاید دوره ادبیات گوتیک و رمانتیسم سپری شده باشد اما ارزش ادبی آن محفوظ مانده است. شاید امروزه کمتر کسی داستانی گوتیک بنویسد، اما حتا خردهگیرترین منتقدانی که در پذیرش ادبیات گوتیک در مقام ژانری ارزشمند دچار تردیدند، معترفاند که تأثیر مکتب گوتیک حتی امروزه نیز در انواع ادبی حاضر بهشکلی پراکنده و پنهان بهچشم میخورد.
ادبیات گوتیک امروزه خود را در اکثر سبکهای هنری همچون سوررئال، سمبلیک و اکسپرسیون نشان میدهد.
نویسندگان گوتیک میکوشند، با جنبههایی از تخیل غیرعادی و تحریمشدهی خوانندگان، ارتباط برقرار کنند. آنان با نکتهسنجی ژرفی، آگاهانه یا ناخودآگاه در آثارشان نشان میدهند که اروتیسم و جنبههایی از پدیدههای خشن و مشمئزکننده تا چه حد میتوانند درهم بیامیزند و درواقع دو روی یک سکه باشند. این نکتهای روانشناختی است که هر جاییکه (برای نمونه در حکومتهای فاشیستی) اروتیسم، آزادیها و حتا علائق جنسی مردمان سرکوب و کنترل میشود، خشونتخواهی جای آن را میگیرد.
اما ادبیات گوتیک در شکل آبرومندانه و تعالییافتهی خود، نهتنها بر رمانتیسم دیرآمدهی فرانسوی تأثیر گذاشت، بلکه در پیدایی مکتب رئالیسم نیز نقش داشت و از یاد نبریم که سورئالیستهای فرانسوی مفتون ادبیات گوتیک و میراث آن یعنی زیباییشناسی هراس و وحشت بودند.
خواندن کتاب در قلمرو مرگ را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
علاقهمندان به ادبیات ژانر وحشت و داستانهایی با موضوع مرگ و هراس.
بخشی از کتاب در قلمرو مرگ
خودکشی: ولفدیتریش شنوره
یکبار میخواستم خودکشی کنم. ماجرا اینطور شروع شد که جنگلبان دختر خدمتکاری را استخدام کرد که اسمش هانی۱ بود. نمیدانم هانی واقعاً زیبا بود یا نه، اما در نگاه من آنقدر زیبا بود که هر وقت او را میدیدم، بدنم به لرزه درمیآمد. همیشه متعجب بودم که چهطور میشود سر او آنگونه داد کشید، یعنی کاری که زن جنگلبان میکرد؛ یا اصلاً چهطور میشود هانی را به آشپزخانه فرستاد، از بس که او ظریف بود.
تا آنموقع هیچ با هانی صحبت نکرده بودم. او همیشه کار داشت. من هم نمیدانستم چه باید به او بگویم، آخر فقط نه سالم بود.
در خانهی جنگلبان یک درنای اهلی بود. البته راستش چندان هم اهلی نبود، فقط یک بالش شکسته بود. روزها در حیاط میپلکید و شبها هم جلوِ لانهی مرغها میخوابید. همهی ما از این پرنده میترسیدیم، چون هر وقت کسی به او نزدیک میشد، میخواست بهچشمش نوک بزند. فقط خود جنگلبان بود که از درنا نمیترسید. هانی هم لازم نبود از او بترسد، با وجود این کمی ترس داشت.
حجم
۲۰۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
حجم
۲۰۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
نظرات کاربران
نوشته های ادگار الن پو محشر هستن. شخصیت روانی که او در داستان « قلب افشاگر » این کتاب ساخته رو بارها و بارها در انیمیشنها و انیمه ها دیدیم. ( سینما برای پرداخت به جزییات چنین شخصی کاملا ناتوانه
علیرغم مقدمه جامع و جالبی که داشت اما متاسفانه داستانهای درخور این مقدمه را درکتاب ندیدم.علیرغم مقدمه بسیار خوب کتاب درباره ژانر کتاب و معرفی بهترین آثار منتشرشده در این سبک وذکر اسامی بهترین نویسدگانی که موجب شکوفایی این سبک
وقتی اول کتاب یه مقدمه پُر و پیمون دربارهی ادبیات گوتیک و هراس نوشته شده و از اشباح و دراکولا و خونآشام و فرانکنشتاین و قلعههای قرون وسطایی و وحشتانگیز حرف میزنه، خب منِ خواننده انتظار دارم داستانهایی که قراره