دانلود و خرید کتاب نسترن های صورتی رضا جولایی
تصویر جلد کتاب نسترن های صورتی

کتاب نسترن های صورتی

نویسنده:رضا جولایی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۳از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نسترن های صورتی

نسترن های صورتی کتابی است به قلم رضا جولایی که در آن ده داستان مهیج و میخکوب کننده برای خواننده روایت می‌شود. این داستان‌ها که در زمرۀ ادبیات پلیسی قرار می‌گیرند، به شیوۀ خاص رضا جولایی از فضایی قدیمی و قاجاری برخوردار هستند.

درباره کتاب نسترن های صورتی

نسترن های صورتی ده داستان دارد که اکثرشان در دوران قاجار رخ می‌دهند، داستان‌هایی با موضوعات گوناگون: از دل دربار گرفته تا خیابان‌های تاریک تهران. جولایی که شناخت عمیقی از ادبیات پلیسی دارد، در این داستان‌ها ترس و وحشت و وهمی را می‌سازد که دست از سر خواننده برنخواهد داشت. در دل یک تاریخ غیررسمی و زیرپوست این زمان سپری‌شده ارواحی ظهور می‌کنند که نور می‌تابانند بر آدم‌هایی که با ترس و گم‌شدن ملاقات داشته‌اند. جولایی با نثر منحصربه‌فردش قصة این هراس‌های مدام را نوشته است.

رضا جولایی از مهم‌ترین نویسندگان معاصر ماست. درخشش رمان‌هایی چون سوءقصد به ذات همایونی، شکوفه‌های عناب، ماه غمگین، ماه سرخ، و مجموعه داستانی چون پاییز ۳۲ در سال‌های اخیر، باعث شده او و آثارش به جریانی در ادبیات داستانی ایران تبدیل شود. «نسترن‌های صورتی» یکی از مهم‌ترین کتاب‌های اوست که در اواخر دهۀ هفتاد منتشر شد. کتابی که حالا بعد از بیست و دو سال تجدید چاپ می‌شود و بازهم راوی قدرت و نگاه خاص اوست.

خواندن کتاب نسترن های صورتی را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

کتاب نسترن های صورتی برای افراد علاقه‌مند به داستان‌های جنایی و پلیسی جذاب است.

درباره رضا جولایی

رضا جولایی متولد سال ۱۳۲۹ در تهران است. کتاب‌های «حکایت سلسله پشت کمانان»، «جامه به خوناب»، «شب ظلمانی یلدا»، «حدیث دردکشان»، «تالار طرب خانه»، «جاودانگان»، «نسترن‌های صورتی»، «باران‌های سبز» و «سیماب و کیمیای جان» از آثار این نویسنده‌اند.

بخش‌هایی از کتاب نسترن های صورتی

اولین قطره باران که به صورتم می‌خورد، صدای خشک چرخ چوبه دار را می‌شنوم. مثل صدای زخمه تار، مثل نغمة تنهایی. سه حلقه طناب دیگر خالی است. صدای امواج دریا را می‌شنوم. پسرها باید یکایک پیش‌روی پدر دار زده شوند. اما من منتظر نمی‌مانم. به اسبم هی می‌زنم و از جماعت دور می‌شوم. گذرگاه شنی مرا به درون تاریکی می‌کشد. با تو چه کردم سنبل، با تو چه کردم؟ سفیدی کف امواج را می‌بینم. اسب از همهمه امواج بی‌قرار می‌شود و پس می‌زند. پیاده می‌شوم. با اشاره دستم جماعت از نفس می‌افتد. خود را قادر مطلق می‌پندارم. قدرت چه لذتی دارد. اما لذت یک‌لحظه بیشتر نمی‌پاید. این قدرت را پدرم به من بخشیده و من به‌حکم او مالک جان آنها هستم. باید رحم و عاطفه را زیر پا بگذارم. تردید نمی‌کنم و دستم را تکان می‌دهم: نخستین فرزند بالا می‌رود. پیش چشمان پدر دست‌وپا می‌زند. پیرمرد دندان بر هم می‌فشارد، چشم‌ها را می‌بندد، صورتش می‌لرزد. غریو شادی از گوسفندان به هوا برمی‌خیزد. سر مبارک سلامت باشد، چه باک اگر فردا نوبت ما رسد. باران تندتر می‌شود. از میان بیشه‌های تک می‌گذرم. جای آن است که مردان نقابدار بر من حمله برند، اما همه‌جا آرام است. از میان شالیزارها زوزه شغال‌ها را می‌شنوم. هنگام غروب است. اسب را به تاخت وامی‌دارم تا زودتر به زیر کرسی و کنار چال آتش پناه برم. خیس از باران به قصر می‌رسم. فراشی دهانه اسبم را می‌گیرد، فراشی دیگر خم می‌شود و در را می‌گشاید. از پله‌ها بالا می‌روم. زنگی به صدا درمی‌آید. ریحانه موج‌زنان پیش می‌آید. نگران است. 

کاربر ۱۵۷۷۴۰۶
۱۴۰۲/۰۵/۱۵

من عاشق کارهای آقای جولایی هستم اما این اثر به غیر از داستان مونس و مردخای که قبلا هم خونده بودم به دلم ننشست بشیار نامفهوم گنگ و تخیلی به طوری که که اصلا نتونستم باهاش ارتباط برقرارکنم.

افشین رایان
۱۴۰۱/۰۱/۲۱

به نسبت داستان‌های بلند آقای جولایی سطح پائین‌تری داره ولی همچنان لحظاتی در بعضی داستان‌ها وجود داره که قابل تامل هست بخصوص داستان نخست این مجموعه

«بنیه‌تان تحلیل می‌رود، حضرت والا. مگر می‌شود؟ علاوه‌برآن امشب تحفه‌ای گران‌بها برای‌تان دارم.» چشمکی می‌زند، مچ دستم را می‌چسبد و مرا به اتاق دیگر می‌کشد. چاره‌ای جز تسلیم ندارم. سفره‌ای رنگارنگ بر زمین گسترده است. قابی پلوِ مزعفر برایم می‌کشد و تکه‌ای سینهٔ کبک بریان بر روی آن می‌نهد. با دست لقمه‌ای چرب می‌گیرد و به دهانم می‌گذارد.
کاربر ۱۴۰۰۱۵۰

حجم

۱۵۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۷ صفحه

حجم

۱۵۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۷ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۵۰%
تومان