بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نسترن های صورتی | طاقچه
تصویر جلد کتاب نسترن های صورتی

بریده‌هایی از کتاب نسترن های صورتی

نویسنده:رضا جولایی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۳از ۱۴ رأی
۳٫۳
(۱۴)
«بنیه‌تان تحلیل می‌رود، حضرت والا. مگر می‌شود؟ علاوه‌برآن امشب تحفه‌ای گران‌بها برای‌تان دارم.» چشمکی می‌زند، مچ دستم را می‌چسبد و مرا به اتاق دیگر می‌کشد. چاره‌ای جز تسلیم ندارم. سفره‌ای رنگارنگ بر زمین گسترده است. قابی پلوِ مزعفر برایم می‌کشد و تکه‌ای سینهٔ کبک بریان بر روی آن می‌نهد. با دست لقمه‌ای چرب می‌گیرد و به دهانم می‌گذارد.
کاربر ۱۴۰۰۱۵۰

حجم

۱۵۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۷ صفحه

حجم

۱۵۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۷ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۵۰%
تومان