بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نسترن های صورتی | طاقچه
تصویر جلد کتاب نسترن های صورتی

بریده‌هایی از کتاب نسترن های صورتی

نویسنده:رضا جولایی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۳از ۱۵ رأی
۳٫۳
(۱۵)
«بنیه‌تان تحلیل می‌رود، حضرت والا. مگر می‌شود؟ علاوه‌برآن امشب تحفه‌ای گران‌بها برای‌تان دارم.» چشمکی می‌زند، مچ دستم را می‌چسبد و مرا به اتاق دیگر می‌کشد. چاره‌ای جز تسلیم ندارم. سفره‌ای رنگارنگ بر زمین گسترده است. قابی پلوِ مزعفر برایم می‌کشد و تکه‌ای سینهٔ کبک بریان بر روی آن می‌نهد. با دست لقمه‌ای چرب می‌گیرد و به دهانم می‌گذارد.
کاربر ۱۴۰۰۱۵۰
می‌دانم چه خواهد شد. سرنوشتِ محتوم خود را می‌دانم، بااین‌حال به ارادهٔ خود آن را جزءبه‌جزء پیش می‌برم و این یعنی به تمسخر گرفتن مقدر. این یعنی رهایی. از خود بی‌خود می‌شوم. از یاد می‌برم که هستم.
"غاده"

حجم

۱۵۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۷ صفحه

حجم

۱۵۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۷ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان