کتاب اتاق جیکوب
معرفی کتاب اتاق جیکوب
کتاب اتاق جیکوب نوشته نویسنده مشهور انگلیسی ویرجینیا وولف با ترجمهٔ مهدیه عباسپور در نشر چشمه منتشر شده است. اتاق جیکوب که یکى از بزرگترین آثارِ ادبیات مدرن به شمار مى رود، در خانوادهٔ فلندرز و حول شخصیت “جیکوب” اتفاق مى افتد. آنچه در این اثر حائز اهمیت است نوع و سبک نگارش وولف است که سبب شده او را یکى از نخستین پیشگامان “نهضت جریان سیال ذهن” بدانند.
درباره اتاق جیکوب
کتاب داستان مرد جوان و پراحساسی به نام جیکوب فلاندرز را روایت میکند. این داستان به یاد ماندنی درباره شخصیت، اطرافیان و دوستان، دوران کودکی و دوران کالج، روابط عاشقانه، لحظات تراژیک جنگ و سفرهای جیکب به یونان است. قلم نویسنده در کتاب اتاق جیکوب مانند دیگر کارهای او است. با این کتاب توانست وولف را به عنوان نویسندهای صاحب سبک با نثری سمبلیک و شاعرانه مطرح کند. بیشتر تمرکز آثار وولف بر شخصیت قهرمانهای داستانش است او به عمق خاطرات و زندگی آنها میرود و روایتی جذاب را بازگو میکند.
خواندن کتاب اتاق جیکوب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از دوستداران آثار ویرجینیا وولف هستید، و به داستانهای جریان سیال ذهن علاقه دارید، خواندن اتاق جیکوب را از دست ندهید.
درباره ویرجینیا وولف
ویرجینیا وولف با نام کامل آدلاین ویرجینیا وولف در بیست و پنجم ژوئيه سال ۱۸۸۲ متولد شد و در بیست و هشتم مارس ۱۹۴۱ درگذشت.
او رماننویس، مقالهنویس، ناشر و منتقد ادبی بود و گرایشات فمینیستی نیز داشت. پدر ویرجینیا، لسلی استیون نیز یک منتقد برجسته ادبی عصر ویکتوریا بود که این موضوع در گرایش او به ادبیات و نقد ادبی بیتاثیر نبود. ویرجینیا تحصیلات آکادمیک و رسمی نداشت و معلم خصوصی به او درس میداد اما میتوانست به راحتی از کتابخانه غنی پدر خود بهرهمند شود. وولف از پیشگامان سبک نویسندگی جریان سیال ذهن به شمار میرود. رمانهای خانم دالووی، به سوی فانوس دریایی و اتاقی از آن خود از آثار برجسته این نویسندهاند. وولف به شکل عجیبی خودکشی کرد او جیبهایش را پر از سنگ کرد و به درون رودخانه رفت.
بخشی از کتاب اتاق جیکوب
خانم فلاندرز آهسته گفت «شببهخیر ربکا.» با اینکه هر دو همدستانِ توطئهٔ ابدی سکوت و شیشههای تمیز بودند، ربکا او را «خانم» خطاب کرد.
خانم فلاندرز چراغ الکلی اتاقِ جلویی را روشن گذاشت. عینک و وسایل خیاطیش و یک نامه با مُهر پستی اسکاربورو آنجا بودند. پردهها را هم نکشیده بود.
نور تمامِ زمین چمن را درخشان کرد؛ روی سطلِ سبز بچه افتاد، با آن خطوط طلاییِ دورش، و روی گل مینایی که در نزدیکی آن بهشدت تکانتکان میخورد. چون توفان در ساحل خیلی شدید بود، خودش را به سوی تپهها پرتاب میکرد و به شکل تندبادهای ناگهانی، روی پشت خودش میجهید. اینگونه بود که توفان روی شهری که در گودی قرار داشت پخش شد! اینگونه بود که گویی نورها چشمک میزدند و از عصبانیت میلرزیدند، نورهای بندر و نورِ پنجرههای اتاقخوابِ خانههای بالادست! و در برابرشان امواج تاریک میغلتیدند، روی آتلانتیک میچرخیدند و ستارهها بر فراز کشتیها با سرعت اینطرف و آنطرف میرفتند.
از اتاقنشیمن جلویی صدای ضعیفی آمد. آقای پیرس لامپ را خاموش کرده بود. باغ تاریک شد. چیزی جز قطعهزمینی سیاه دیده نمیشد. همهجایش باران باریده بود. همهٔ علفها زیر باران خم شده بودند. پلکها از شدت بارش باران بسته میشدند. اگر کسی طاقباز میخوابید چیزی جز درهم و برهمی و آشفتگی نمیدید… ابرها میچرخیدند و میچرخیدند، و چیزی با تهرنگِ زرد و گوگردمانند در تاریکی بود.
پسربچهها در اتاقخواب جلویی، پتو را از روی خودشان کنار زده و زیر ملافه خوابیده بودند. هوا گرم و تا اندازهای شرجی و بخارآلود بود. آرچر خودش را پخش کرده بود و یک بازویش روی بالش بود. سرخ شده بود و تا کمی باد به پردهٔ سنگین خورد، برگشت و چشمهایش را نیمهباز کرد. باد رویهٔ دِراور را تکان داد و کمی نور به داخل تابید و لبهٔ تیز قفسهٔ دِراور دیده شد. پارچه تا اندازهای بالا آمد و یک برآمدگی سفید تشکیل شد و نوار باریک نقرهای در آینه نمایان شد.(۱۱)
جیکوب در تخت دیگر کنارِ در خوابیده بود؛ غرقِ خواب و در بیهوشیای عمیق بود. آروارهٔ گوسفند با آن دندانهای زردِ بزرگ کنار پایش بود. جیکوب با پایش آن را به طرف نردههای تخت هل داده بود.
بیرون، توفان در ساعتهای اولیهٔ صبح قطع شد، ولی باران بیوقفه و با شدت میبارید. گل مینا روی زمین له شده بود. سطلِ بچه تا نیمه پُر از باران شده بود و خرچنگ با پوستهٔ شیریرنگ آهسته کف سطل میچرخید، سعی میکرد با پاهای ضعیفش از دیوارهٔ شیبدار بالا برود؛ سعی میکرد و میافتاد، بارها و بارها سعی میکرد.
حجم
۵۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۵۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
نظرات کاربران
ممنونم از تجرمه اثار ویرجینیا ولف واقعا جز نویسنده هایی هست که بهتره آثارشونو مطالعه کنیم