دانلود و خرید کتاب صوتی موجها
معرفی کتاب صوتی موجها
«در بین کتابهایم کمتر کتابی است که روی نگارش آن اینقدر علاقه و وسواس بهکار برده باشم. فکر میکنم به زحمتش میارزید.» این جمله، نظر ویرجینیا وولف درباره رمان معروف خود، موجها است. ویرجینیا ولف ابتدا نام شبپرهها را برای رمانش انتخاب کرده بود، اما آن را به موجها تغییر داد.
این کتاب را با ترجمه مهدی غبرایی و صدای مریم محبوب بشنوید.
درباره کتاب صوتی موجها
ویرجینیا وولف، نویسنده تاثیرگذار انگلیسی، در رمان موجها از کلیشههای نخنمای نویسندگی فاصله گرفته است و روایتی دیگرگونه دارد.
کتاب صوتی موج ها اغلب بهعنوان تجربیترین اثر وولف شناخته میشود. داستان شامل تکگوییهایی از زبان شش شخصیت کتاب است: برنارد، سوزان، رودا، نویل، جینی و لوییس.
پرسیوال، شخصیت دیگری است که مخاطبان هیچوقت حرفهای او را مستقیما از زبان خودش نمیشنوند. هر بخش اثر شامل تکگوییهایی است که به زندگی شخصیتها میپردازد و به وسیله نُه متن کوتاه روایی به صورت سومشخص از هم جدا میشوند.
این متنها، وضعیتهای متفاوت منظرهای ساحلی را در طول یک روز و از طلوع تا غروب خورشید نشان میدهند. همزمان با صحبتهای شش شخصیت یا «صدای» داستان، نویسنده با هنرمندی به کاوش در مفاهیمی چون فردیت، خویشتن و جامعه میپردازد
وولف در توصیف کتابش گفته است: «رمان موجها کتابی است با شش شخصیت یا بهتر است بگویم با شش ساز؛ چون در واقع عبارت است از تکگوییهای بلند درونی که مانند منحنیهایی به دنبال هم قرار میگیرند و گاه یکدیگر را قطع میکنند.»
این کتاب بسیار به شعر نزدیک است و بسیاری از منتقدان آن را بزرگترین دستاورد وولف دانشته اند.
شنیدن کتاب امواج را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران رمانهای فلسفی و شاعرانه و علاقهمندان به سبک و آثار ویرجینیا وولف.
درباره ویرجینیا وولف
آدلاین ویرجینیا وولف، بانوی رماننویس، مقالهنویس، ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی بود که آثار برجستهای را به رشته تحریر درآورده است.
آدلاین ویرجینیا استیون در سال ۱۸۸۲ در لندن به دنیا آمد. مادر او جولیا پرینسپ استیون، از زیبارویان مشهور زمان خود بود و پدر او سر لسلی استیون، نویسنده، منتقدِ برجسته آثار ادبی عصر ویکتوریا، از فیلسوفان مشهور لاادریگرا و کوهنوردی معروف بود.
ویرجینیا از کتابخانه غنی پدر بهره بسیاری برد و از جوانی دیدگاههای ادبی خود را که متمایل به شیوههای بدیع نویسندگانی چون جیمز جویس، هنری جیمز و مارسل پروست بود در مطبوعات چاپ میکرد.
ویرجینیا در سیزده سالگی به طور ناگهانی مادرش را از دست داد و به دنبال آن، دو سال بعد خواهر ناتنیاش درگذشت که این اتفاقات، منجر به اولین حمله از رشته حملههای عصبی ویرجینیا وولف شد.
با وجود این بین سالهای ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱، موفق شد در دانشکده زنان کالج سلطنتی لندن درسهایی، در زبان یونانی، لاتین، آلمانی و تاریخ بگذراند که مقدمات آشنایی او را با بعضی از پیشگامان مدافع آموزش زنان مانند کلارا پیتر، جرج وار و لیلیان فیتفول فراهم کرد. دومین حمله عصبی او پس از مرگ پدرش در ۱۹۰۴ بود. در این دوران برای اولین بار دست به خودکشی زد و سپس بستری شد.
ویرجینیا پس از مرگ پدرش در ۲۲ سالگیاش، بعد از آنکه توانست از زیر سلطه برادر ناتنیاش آزاد شود، استقلال تازهای را تجربه کرد. برپایی جلسات بحث دوستانه همراه خواهرش ونسا، و برادرش توبی و دوستان آنها تجربه نو و روشنفکرانهای برای آنها بود. در این جلسهها سر و وضع و جنسیت افراد مهم نبود بلکه قدرت تفکر و استدلال آنها بود که اهمیت داشت. علاوه بر این، ویرجینیا همراه خواهر و برادرش به سفر و کسب تجربه نیز میپرداخت. استقلال مالی ویرجینیا در جوانی و پیش از مشهورشدن، از طریق ارثیه مختصر پدرش، ارثیه برادرش، توبی که در سال ۱۹۰۶ بر اثر حصبه درگذشت و ارثیه عمهاش، کارولاین امیلیا استیون به دست آمد.
او در سی سالگی، با لئونارد وولف کارمندِ پیشین اداره دولتی سیلان و دوستِ قدیمیِ برادرش ازدواج کرد. همراه با همسرش انتشارات هوکارث را در سال ۱۹۱۷ برپا کردند؛ انتشاراتی که آثار نویسندگان جوان و گمنام آن زمان، را منتشر کرد.
ویرجینیا وولف طی جنگهای اول و دوم جهانی بسیاری از دوستان خود را از دست داد که باعث افسردگی شدید او شد، در نهایت مارس ۱۹۴۱،در پنجاه و نه سالگی، پس از پایانِ آخرین رمانِ خود به نام بین دو پرده نمایش، خسته و رنجور از رویدادهای جنگ دوم جهانی و تحت تأثیر روحیه حساس و شکننده خود، با جیبهای پر از سنگ به «رودخانه اوز» در «رادمال» رفت و خود را غرق کرد.
جسد او حدود یک ماه بعد در تاریخ ۱۸ آوریل توسط چند کودک در پاییندست رودخانه پیدا شد و در روز ۲۱ آوریل در حضور همسرش لئونارد سوزانده شد و خاکسترش در سایه درختی در باغچهای به خاک سپرده شد.
او در آخرین یادداشتِ خود با روحیهای افسرده، برای همسرش چنین نوشت:
«عزیزترینم، تردیدی ندارم که دوباره دچارِ جنون شدهام. احساس میکنم که نمیتوانیم یکی دیگر از این دورههای وحشتناک را از سر بگذرانیم؛ و اینبار بهبودی نخواهم یافت. شروع به شنیدنِ صداهایی کردهام و نمیتوانم تمرکز کنم؛ بنابراین کاری را میکنم که به گمانم بهترین کارِ ممکن است.
بهترین شادیِ ممکن را تو در اختیارم گذاشتهای. هرآنچه میتوان بود، برایم بودهای. میدانم که دارم زندگیات را تباه میکنم، میدانم که بدون من میتوانی کار کنی؛ و میدانم که خواهی کرد. میدانم. گمان نمیکنم تا پیش از آغازِ این بیماریِ وحشتناک، هیچ دو نفری میتوانستند از این شادتر باشند. بیش از این توانِ مبارزه ندارم. میبینی؟ حتی نمیتوانم این را هم درست بنویسم. نمیتوانم چیزی بخوانم.
میخواهم بگویم همه شادیِ زندگیام را مدیونِ توام. تو با همهچیزِ من ساختهای و به طرزی باورنکردنی نسبت به من مهربان بودهای. همهچیز جز اطمینان به نیکیِ تو، مرا ترک گفته است. دیگر نمیتوانم به تباه کردنِ زندگیات ادامه دهم. گمان نمیکنم هیچ دونفری بتوانند آنقدر که ما شاد بودهایم، شاد باشند.»
ویرجینیا وولف نویسنده رمانهای تجربی است که سعی در تشریح واقعیتهای درونی انسان دارد. نظرات فمینیستی او که از روح حساس و انتقادی او سرچشمه گرفته است، در دهه ششم قرن بیستم تحولی در نظریات جنبش زنان پدید آورد. او در نگارش از سبک سیال ذهن بهره گرفته است.
از جمله آثار او میتوان سفر به بیرون، شب و روز، اتاق جیکوب، خانم دالووی، بهسوی فانوس دریایی، موجها (خیزابها)، فلاش، سالها، بین دو پرده نمایش و داستان دوشس و جواهر فروش نام برد.
زمان
۱۲ ساعت و ۵۹ دقیقه
حجم
۵۴۴٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۲ ساعت و ۵۹ دقیقه
حجم
۵۴۴٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
از آنجا که در داستانهای ویرجینیا وولف سیر وقایع ناواضح است و تأکید نویسنده به جای رخدادهای بیرونی بر درونیات شخصیتها است، خواندن این داستانها دشوار میشود. در این آثار نباید به دنبال پیرنگ و طرح داستان مشخص گشت و
نتونستم به گوش دادنش متعهد بمونم... اما بخاطر ویرجینیا وولف عزیز، شاید بعدا...
کتاب بسیار جالب است، اما با وجود گویندگی ماهرانه، به نظرم خواندن خود کتاب بهتر از شنیدنش است. احتمالا برای درک بهتر شخصیتهای داستان لازم باشد مرتب به صفحات قبل برگردید، بخصوص در بخشهای ابتدایی که هنوز تشخیص تفاوت روایت
به جرئت می گم این کتاب یک شاهکار به تمام معنا است ...کمی دقت و تمرکز می خواد برای خواندن .در آرامش روان کتاب را مطالعه یا گوش بدید 😍
اصلا با گوینده نتوستم ارتباط برقرار کنم و ادامه ندادم بنظرم تن صدا و طرز بیان خیلی در کتابای صوتی نقش مهمی داره
نوع روایت کتاب برام جذاب بود ولی به نظرم از اون دسته کتابهاییه که به درد نسخهی صوتی شدن نمیخوره. برای همین نتونستم تا آخر بهش گوش بدم. من گاهی احتیاج داشتم دوباره برگردم به قسمتهای قبل تا یه تیکههایی
من تا قسمت پنجم رو شنیدم راستش هیچی هیچی متوجه نشدم اصلا نمیدونم نویسنده منظورش چی بوده و چی به شنونده ها میخواست القاع کنه
بنظرم عالی بود
کتاب سختی بود. با تمرکز باید گوش داد.
خیر. به درد کتاب صوتی نمیخورد این متن. واقعا آدم خوابش میگیره هر چند میشه فهمید که نویسنده تواناست.