دانلود و خرید کتاب در ستایش مرگ ژوزه ساراماگو ترجمه شهریار وقفی‌پور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب در ستایش مرگ اثر ژوزه  ساراماگو

کتاب در ستایش مرگ

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب در ستایش مرگ

کتاب در ستایش مرگ نوشتة ژوزه ساراماگو است. سبک این کتاب مانند کتاب دیگر این نویسنده یعنی کوری می‌باشد. در کتاب در ستایش مرگ اتفاقی غیرمنتظره رخ می‌دهد و اوضاع کشور را از حالت عادی خارج می‌کند.

درباره کتاب در ستایش مرگ

در سال جدید هیچ‌گونه مرگی رخ نداده است؛ اتفاقی که در ابتدا به نظر می‌رسد یکی از آرزوهای قدیمی بشر می‌باشد. این آرزو هم مثل بسیاری از آرزوهای دیگر فقط در خیال قشنگ است و بعد از گذشت مدتی باعث می‌شود انسان به‌خاطر این آرزو احساس پشیمانی کند.

رمان در ستایش مرگ یک کتاب چندوجهی است. درحالی‌که یک داستان کامل را بیان می‌کند، پر از جنبه‌های طنز و خلاقانه هم می‌باشد. داستان به‌گونه‌ای نوشته شده است که قبل از تمام کردن یک موضوع وارد موضوع بعدی می‌شود و باعث ایجاد کشش در محتوای داستان می‌شود. ژوزه ساراماگو ذهن بسیار جست‌وجوگر و خلاقی دارد است و وارد موضوعاتی می‌شود که باعث تعجب خواننده می‌شود. این رمان علاوه بر روایت داستان‌گونه، محتوای آموزشی و انتقادی هم در بر دارد و عملکرد دولت‌ها و منافعشان را در شرایط سخت مورد هدف قرار می‌دهد.

خواندن کتاب در ستایش مرگ را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

رمان در ستایش مرگ می‌تواند برای هر فردی با هر سلیقه‌ای جذاب و خواندنی باشد.

درباره ژوزه ساراماگو

ژوزه ساراماگو در سال ۱۹۹۲ در پرتغال به دنیا آمد، خانواده‌اش ابتدا کشاورز بودند، ولی به‌خاطر درآمد کم تصمیم به مهاجرت گرفتند، در شهر جدید پدرش پلیس شد، ژوزه بسیار آرام و منظم بود و در دوران مدرسه مدیر و مربیانش او را تحسین می‌کردند، با ورود به دبیرستان شرایط مالی‌شان به هم ریخت و مجبور به رفتن مدرسة فنی به‌قصد مکانیک شدن شد. بعد از اتمام تحصیلش به‌عنوان مکانیک مشغول به کار شد و همان سال ازدواج کرد و با تولد فرزند اولش نخستین رمانش به نام پنجره را نیز منتشر کرد. دو سال بعد به‌خاطر دلایلی از کار اخراج شد، ولی خیلی زود توانست مدیر تولید یک انتشارات بشود و به‌خاطر کارش با نویسندگان کشورش آشنا شد و از سال ۱۹۹۵ تا ۲۶ سال به کار ترجمه آثار نویسندگانی بزرگ مثل تولستوی پرداخت. وقتی ۴۴ سال داشت، دومین کتاب خود که شامل شعر بود به نام اشعار محتمل را چاپ کرد و این نقطة بازگشت ژوزه به دنیای نویسندگی بود، پس از انقلاب از کار بیکار شد، ولی تفاوتی وجود داشت، ناامیدی. هیچ امیدی نداشت و برای همین تمام‌وقت خود را برای نویسندگی صرف کرد، برای تمرکز زیاد به دهکده‌ای رفت و روش یادداشت‌نویسی را به‌عنوان روشش انتخاب کرد. این روش سال‌های بعد در نوشته‌هایش تأثیر زیادی داشت.

ژوزه ساراماگو از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۸ به نوشتن و چاپ کتاب‌های مهمی مشغول بود و در همان سال‌ها کتاب کوری و همه نام‌ها را چاپ کرد، پس از چاپ این دو کتاب به شهرتی که همیشه آرزو داشت، رسید و در ۷۶ سالگی جایزة ادبیات نوبل را دریافت کرد، و همین‌طور اولین جایزة کشور پرتغال؛ البته آخرین افتخار او نوبل نبود، بلکه در سال ۲۰۰۰ کتاب غار و در سال ۲۰۰۵ کتاب مرگ مکرر را چاپ کرد که بعد از کوری از پرفروش‌ترین رمان‌هایش است که مورد استقبال قرار گرفت.

بخش‌هایی از کتاب در ستایش مرگ

بعدازظهر رو به اتمام بود که این شایعه دهان‌به‌دهان گشت که از آغاز سال جدید، یا درست‌تر، از زمان صفر روز اول ژانویه، هیچ مرگی در سراسر کشور ثبت نشده است. شاید فکر کنید به‌عنوان‌مثال، سرچشمة شایعه در مقاومت شگفت‌آور ملکة مادر در سپردن زندگی کوچکش به مرگ بود، اما حقیقت این بود که اطلاعیة پزشکی دفتر کاخ سلطنتی نه‌تنها اظهار می‌کرد که حال عمومی علیاحضرت نشانه‌هایی از بهبود را نشان می‌دهد، بلکه حتی حاکی از آن بود که ممکن است تن شریف ایشان سلامت خویش را به کل بازیابد. شایعه در شکل اولیه‌اش، به‌احتمال نزدیک به‌یقین، کار یک مؤسسة کفن‌ودفن بود که انگار در روز اول سال، هیچ‌کس نمرده است، یا شایعه از یک بیمارستان شروع شده بود که بیمار مثلاً تخت بیست و هفت انگار نمی‌تواند تصمیم بگیرد این طرف زندگی بماند یا به آن طرف برود، یا شاید شایعه از دهان سخنگویی از ادارة پلیس راهنمایی‌ورانندگی بود که علی‌رغم تصادفات جاده‌ای، حتی یک مورد مرگ هم وجود نداشته است که ما بتوانیم به‌عنوان نشانه‌ای برای دیگر مرگ‌ها به شمارش آوریم. صدالبته منبع شایعه نامشخص ماند، بااین‌حال، این موضوع در مقابل آنچه بعدش رخ داد، اهمیتی نداشت، چرا که خیلی زود شایعه به روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون راه یافت و بلافاصله سبب تیز شدن گوش کارگردانان، کمک کارگردان‌ها و سردبیران شد چرا که مردم از دوردست وقایع مهم جهانی را بو می‌کشیدند و به شایستگی دریافته بودند که این وقایع از آنچه به نظر می‌رسد، مهم‌تر است.

معرفی نویسنده
عکس ژوزه  ساراماگو
ژوزه ساراماگو

ژوزه ساراماگو با نام کامل ژوزه دو سوسا ساراماگو، نویسنده‌ی پرتغالی مشهور برنده‌ی جایزه‌ی نوبل است. او در ۱۶ نوامبر ۱۹۲۳ در خانواده‌ای از دهقانان، در آزینهاگا، روستایی کوچک در حدود صد کیلومتری شمال شرقی لیسبون به دنیا آمد. زمان تولد ساراماگو، مسئول ثبت احوال تصمیم گرفت نام مستعار پدر او، یعنی «ساراماگو» را به نام ژوزه اضافه کند و خود ژوزه تا زمانی که برای نخستین بار به مدرسه رفت، نام کامل خود را نمی‌دانست.

نظرات کاربران

soma khoshaman
۱۴۰۰/۱۱/۱۴

سلام آیا امکانش هست ترجمه‌ی آقای حبیب گوهری راد رو اضافه کنید؟ ممنون

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۴)
بدبخت‌ها همیشه باید بدبخت‌تر شوند
Ahmad
حقیقت آن است که آدم باید شش‌دانگ_کور باشد که نبیند چگونه، تقریباً در هر لحظه و موقعیتی، کلیساها از مردمِ درب‌وداغونی پر می‌شوند که تشنهٔ یک کلام امید، تسلا، تسکین، مسکن، مخدر یا نوعی آرام‌بخشِ معنوی‌اند.
Ahmad
سرشت امید آن است که همیشه به امیدهای بیشتری میدان دهد، و به همین دلیل است که، در جهان، هر چه ناکامی‌ها بیشتر می‌شود، جمعیت امیدواران افزایش می‌یابد
Ahmad
مرگ، تمام روز، در اتاقش ماند. ناهار و شامش را در هتل خورد. تا دیروقت تلویزیون نگاه کرد. بعد، رفت توی تخت‌خواب و چراغ‌ها را خاموش کرد. نخوابید. مرگ هیچ‌وقت نمی‌خوابد.
Ahmad
مرگ همه‌چیز را در مورد ما می‌داند، و شاید به همین دلیل اندوهگین باشد. البته این هم حقیقت دارد که اگر بانو لبخند نمی‌زند، تنها به این دلیل است که لب ندارد، و این درس کالبدشناختی به ما می‌گوید که، بر خلاف برخی زبان‌ها زندهٔ دنیا که به گواهی ضرب‌المثل‌ها و کنایاتِ کلیشه‌ای‌شان لبخند زدن به دندان‌ها مرتبط است، زبان شیرین ما با حقیقت نسبتی نزدیک‌تر دارد. این زبان‌ها، همان‌هایی‌اند که می‌گویند، با نوعی حس طنز که زاییدهٔ فقدان خوش‌ذوقی است نه نشئت‌گرفته از مواجهه با موقعیتی هولناک، که، مرگ نوعی نیشخند دائمی و ثابت به چهره دارد، اما این موضوع درست نیست، چرا که آنچه مرگ به چهره دارد، نوعی حالت درد و رنج است، زیرا که پیوسته در یادِ خاطرهٔ زمانه‌ای است که دهانی داشت، و دهانش زبانی، و زبانش بزاقی.
Ahmad
اشاره‌ام به آن چیزی است که صرف کلمات برای بیانش کفایت نخواهد کرد، کلماتی چون نسبی، مطلق، پر، تهی، تداوم و اتمام، چرا که، حضرت آقا، اگر هم نمی‌دانید بدانید، کلمات ساکن نیستند، آن‌ها در حال تغییری پیوسته‌اند، کلمات به مانند سایه‌ها بی‌ثبات‌اند، کلمات، خود، سایه‌اند، حباب روی آب‌اند، صدفی که به ندرت می‌توان زمزمه‌ای از درونش شنید، کلماتِ صرفاً کنده‌های درخت‌اند
Ahmad
شما هر کدام مرگ خاص خودتان را دارید، شما از همان لحظه‌ای که به دنیا می‌آیید، آن را در جایی مخفی با خود حمل می‌کنید، این مرگ متعلق به شما است و شما هم متعلق به این مرگ؛ و حیوانات و گیاهان چی؛ خب، حدس می‌زنم در مورد آن‌ها هم همین‌طور است؛ هر کدام مرگ خودشان را دارند؛ دقیقاً؛ پس کلی مرگ وجود دارد، یعنی به تعداد موجودات زنده‌ای که وجود داشته‌اند، دارند و خواهند داشت؛
Ahmad
هیچ‌چیز همیشه بی‌نقص نیست، چرا که دوشادوش آن‌ها که می‌خندند، همیشه دیگرانی هستند که زار بزنند
Ahmad
او حقیقتاً نمی‌تواند فرق میان آدم‌های زشت و آدم‌های زیبا را درک کند، چون، از آنجا که او تنها با جمجمهٔ خودش دمخور است، گرایشی مقاومت‌ناپذیر دارد به تصور کردنِ طرح کلیِ جمجمه زیرِ صورتی که به عنوان ویترین مغازهٔ وجودمان عمل می‌کند. اساساً، اگر حقیقت را بخواهید، به چشم مرگ، همهٔ ما، از یک‌طرف، به یک اندازه، زشت‌ایم، حتی در روزهایی که احتمالاً به ملکهٔ زیبایی، یا معادل مذکر آن، بدل می‌شویم.
Ahmad
هنر هم تقریباً همین است، یعنی چیزهایی که برای مردم عادی محال می‌نُمایند، ممکن از آب درآیند.
Ahmad

حجم

۲۳۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۵۱ صفحه

حجم

۲۳۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۵۱ صفحه

قیمت:
۱۰۵,۰۰۰
تومان