دانلود و خرید کتاب کلیسای شیطان ماشادو د آسیس ترجمه عبدالله کوثری
تصویر جلد کتاب کلیسای شیطان

کتاب کلیسای شیطان

انتشارات:نشر مد
امتیاز:
۳.۱از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کلیسای شیطان

کتاب کلیسای شیطان نوشتهٔ ماشادو د آسیس و ترجمهٔ عبدالله کوثری است و نشر مد آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموع ۱۷ داستان کوتاه از ماشادو است. اغلب این داستان‌ها در قرن ۱۹ و در برزیل می‌گذرند و نمایانگر جزئیات زندگی مردم با طنز و شوخ‌طبعی و تیزبینی هستند.

درباره کتاب کلیسای شیطان

داستان کوتاه مدرن در برزیل با داستان‌های کامل و بی‌نقص ماشادو د آسیس آغاز می‌شود که کم وبیش همهٔ صاحب‌نظران او را بزرگ‌ترین نویسنده‌ٔ برزیل می‌‌دانند. ماشادو از سال‌ های ۱۸۵۸ تا ۱۹۰۶ بیش از دویست داستان نوشت و تا دهه‌ٔ ۱۹۳۰ هیچ نویسندهٔ برزیلی دیگری نتوانست به مهارت او در داستان‌‌نویسی دست یابد. کارهای اولیهٔ ماشادو اغلب در ردهٔ رمانتیک جای می‌گیرند، اما داستان‌هایی که بعدها نوشت بیش‌تر در قالب رئالیسم روان‌‌شناختی‌‌اند. اوگوستو مِیِر نویسنده‌ٔ برزیلی، این روند را تایید می‌کند و تکامل مداوم آثار ماشادو را مشابه روند داستان‌نویسی هرمان ملویل تا پیش از موبی دیک می‌دانند. تحول ناگهانی مضمون و تکنیک درخاطرات پس از مرگ براس کوباس (۱۸۸۰)، یعنی اولین رمان بزرگ او و نیز در کارهای پراکنده (۱۸۸۲) اولین مجموعه از پنج مجلدی که دربرگیرندهٔ بهترین آثار اوست، به هیچ روی در رمان‌‌ها و داستان‌های اولیه‌ٔ ماشادو دیده نمی‌شود. داستان‌های این مجموعه منتخب داستان‌های دوران طلایی نویسندگی ماشادو د آسیس است. 

هفده داستان گردآوری شده در این مجموعه نمایانگر جهان‌بینی و سبک منحصربه‌فرد او در نوشتن است. این مجموعه تعداد داستان‌‌های ترجمه‌شده از او به زبان انگلیسی را دوبرابر کرده است. داستان‌های ماشادو اغلب شامل تصویری چیره‌دستانه و طنزآمیز از ارزش‌های طبقه‌ی متوسط و ساختار اجتماعی برزیل در دوره‌ٔ امپراتوری دوم و نخستین سال‌های جمهوری در این کشور است. اگر ماشادو خود را به نوشتن داستان‌های عاشقانه‌ٔ اخلاقی و مطبوع و نیز حکایاتی در باب دسیسه‌‌چینی‌های محافل بالای جامعه محدود می‌کرد، میراث او برای نسل‌های آینده چیزی نمی‌بود جز تصویر مینیاتوری اندکی طعنه‌آمیز و البته دلنشین و سرگرم‌کننده‌ای از دوران خوش جامعه‌ٔ برزیل. اما از اواخر دهه‌ٔ ۱۸۷۰ داستان‌های او رفته‌رفته بدل شد به حمله‌ای هجوآمیز و ویرانگر به جامعه‌ٔ آن‌روز برزیل و البته کل بشریت. چنان‌که هلن کالدوِل می‌گوید: «در داستان‌های ماشادو چیزی نمی‌بینیم که نشان دهد او از عصری که در آن می‌زیست و نیز از وطن خود چندان رضایتی داشته است.» 

ماشادو در داستان‌هایش، ضمن توصیف سبک زندگی و ساختار خانواده‌‌های طبقهٔ متوسط، سخت به این طبقه می‌تازد. او پیوسته به خواننده گوشزد می‌‌کند که رفاه مادی شخصیت‌‌هایش یا محصول نظام طبقاتی بی‌انعطاف است یا از کیسه‌ٔ دیگران به دست آمده: دوستی و ازدواج براساس منافع شخصی، موقعیت مالی یا طبقهٔ اجتماعی است؛ دسترسی به مشاغل و پایگاه‌‌های حکومتی برای کسانی که برای تامین معاش خود ناچارند کار کنند بستگی به روابط نزدیک با خانواده‌های متنفذ دارد؛ شخصیت‌‌های متعلق به قشر بالایی طبقهٔ متوسط از فراغتی برخوردارند که به لطف ارث و میراث و اجاره‌‌گیری و بهره‌‌مندی از املاک و مستغلات نصیب ایشان شده؛ نوکران خانه‌‌زاد و بستگان مستمند طفیلی و مواجب‌‌بگیر توانمندان می‌شوند. اگرچه بیش‌تر خطاها و کمبودهای بشری که ماشادو به نقد کشیده محدود به زمان و مکان نیست و جنبهٔ همگانی دارد، بسیاری از برزیلی‌‌ها نقدهای گزندهٔ او را به خود گرفته‌اند و ماشادو را متهم می‌‌کنند که تصویری بدبینانه از جامعهٔ برزیل ترسیم کرده و حتی او را از عضویت در جمع نویسندگان برزیل محروم کرده ‌اند. البته ماشادو با بسیاری از شخصیت‎‌هایش همدلی می‌کند، اما این همدلی با طنز و طیبت آمیخته است.

خواندن کتاب کلیسای شیطان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌هایی از امریکای لاتین پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ماشادو د آسیس

ژواکیم ماریا ماشادو د آسیس ۲۱ ژوئن ۱۸۳۹ به دنیا آمد و ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۸ درگذشت. این نویسندهٔ برزیلی، با نام ماشادو د آسیس، داستان‌نویس، شاعر، نمایشنامه‌نویس و نویسندهٔ داستان کوتاه بود. او به عنوان بزرگ‌ترین نویسندهٔ ادبیات برزیل شناخته می‌شود، هر چند در زمان حیات به محبوبیت گسترده‌ای خارج از مرزهای برزیل دست نیافت. او به زبان‌های فرانسه، انگلیسی و آلمانی تسلط داشت و در اواخر عمر زبان یونانی را نیز آموخت. آثار وی تأثیر بسزایی در ادبیات برزیل در مدارس و دانشگاه‌ها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم داشته‌ است. از جمله تحسین‌کنندگان وی می‌توان ژوزه ساراماگو، کارلوس فوئنتس، وودی آلن، سوزان زونتاگ و هارولد بلوم را نام برد.

برخی از آثار ماشادو د آسیس از این قرارند:

روانکاو و داستان‌های دیگر

خاطرات پس از مرگ براس کوباس

دن کاسمورو

کینکاس بوربا

پیش بند امروز، دستکش فردا (نمایشنامه)

افسون‌زدایی (نمایشنامه)

هلنا

بخشی از کتاب کلیسای شیطان

«لحظه‌های گذرایی در زندگی هست که ضربهٔ نابهنگام تقدیر دو یا سه دخترعمو را از ساپوکایا مثل بلا بر سرمان نازل می‌کند. گاهی اوقات برعکس، این دخترعموهای اهل ساپوکایا رحمت می‌شوند نه زحمت.

ماجرا از دم در کلیسا شروع شد. منتظر دخترعموهایم، کلودینا و رزا، بودم که می‌خواستند دستشان را به آب متبرک تر کنند و بیایند تا من راه خانه‌مان را که محل اقامتشان بود نشانشان بدهم. به هوای کارناوال از ساپوکایا آمده بودند و دوماهی می‌شد که در ریو دژانیرو لنگر انداخته بودند. هرجا که می‌خواستند بروند، از نماز کلیسا گرفته تا تئاتر و خیابان اُویدور، فقط من بودم که همراهی‌شان می‌کردم، چون مادرم با آن رماتیسمی که داشت توی خانه به‌زور راه می‌رفت و این دخترها هم محال بود خودشان تنهایی به جایی بروند. ساپوکایا ولایت همه‌مان بود. اگرچه بستگانمان در سراسر مملکت پخش وپلا شده بودند، شجرهٔ این خاندان در آن خاک ریشه داشت. عمویم، ژوزه ریبریو، پدر این دخترها، از میان پنج برادر تنها کسی بود که در ساپوکایا مانده بود و کشاورزی می‌کرد و در سیاست محلی هم درگیر بود. من از همان بچگی به ریو رفتم و بعد هم برای گرفتن مدرک به سائوپائولو. فقط یک بار به ساپوکایا برگشتم و آن هم به هوای مقام و منصبی در شهر خودمان بود، اما انتخاب نشدم.

واقعیت این است که هیچ‌کدام از این اطلاعاتی که عرض کردم ربطی به ماجرای من ندارد. اما این هم برای خودش راهی است تا قبل از ورود به اصل مطلب، که هیچ دری (خواه بزرگ و خواه کوچک) برای ورود ندارد، آدم از چیز دیگری حرف بزند. بهترین کار این است که افسار از سر قلم بردارم و بگذارم برای خودش آن‌قدر بگردد تا منفذی پیدا کند. حتماً باید دری باشد؛ این قاعده، همان‌قدر که در زندگی مصداق دارد، دربارهٔ سبک ادبی هم صادق است. هر کلمه‌ای کلمهٔ دیگر را به دنبال می‌کشد، هر فکری فکر دیگر را و همین‌جورهاست که کتاب‌ها و حکومت‌ها و انقلاب‌ها ساخته می‌شوند ــ بعضی‌ها می‌گویند طبیعت هم به همین شکل انواع موجودات را خلق کرد.

پس برگردیم به آب متبرک و دم در کلیسا، یعنی کلیسای سن ژوزف.

عشای ربانی تمام شده بود. کلودینا و رزا صلیبی بر پیشانی کشیدند. شستشان را با آب متبرک خیس کرده و دستکش‌ها را هم فقط برای این کار درآورده بودند. بعد دستی به چین وچروک مانتوشان کشیدند. در همین احوال، من داشتم دم در کلیسا خانم‌هایی را که بیرون می‌آمدند دید می‌زدم. یکباره دلم به هول وولا افتاد، از دم در به بیرون خم شدم و بی‌اختیار دوسه قدم به سمت خیابان برداشتم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
در آن دم با عالم و آدم در آشتی بود و با خودش در جنگ.
mrb
کسانی که خودکشی می‌کنند رسم بسیار پسندیده‌ای دارند، یعنی از این دنیا نمی‌روند مگر وقتی که انگیزه‌ها و اوضاع و احوالی را که سبب شده است با این عالم قهر کنند به اطلاع این وآن برسانند. اگر کسانی باشند که بی‌سروصدا غزل خداحافظی را می‌خوانند، نمی‌شود بگوییم این سکوتشان از سر غرور است. در بیش‌تر موارد، این‌ها یا وقت کافی برای توضیح ندارند یا نمی‌دانند چگونه بنویسند.
mrb
در آن دم با عالم و آدم در آشتی بود و با خودش در جنگ.
mrb

حجم

۱۹۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۹۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۸۸,۰۰۰
تومان