دانلود و خرید کتاب صوتی هر دو در نهایت می میرند
معرفی کتاب صوتی هر دو در نهایت می میرند
کتاب صوتی هر دو در نهایت می میرند نوشتهٔ آدام سیلورا و ترجمهٔ میلاد بابانژاد و الهه مرادی است. مریم محبوب و حامد فعال گویندگی این رمان صوتی آمریکایی را انجام داده و نشر نون آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی هر دو در نهایت می میرند
کتاب صوتی هر دو در نهایت می میرند، رمان است به قلم آدام سیلورا که قصهٔ «متیو تورِز» و «روفوس امتریو» را روایت میکند. روزی این دو شخصیت متوجه میشوند که یک روز بیشتر از زندگیشان باقی نمانده است. این مرگِ پیشرو باعث میشود این دو با هم آشنا شوند و در یک روز باقیمانده از زندگی، اتفاقات متفاوتی را تجربه کنند؛ ماجراهایی که زیباییها و غیرقابل پیشبینیبودن زندگی (حتی در آخرین ساعاتش) را بهزیبایی تصویر میکند. قصهٔ این رمان صوتی اندکی پس از نیمهشبی در پنجم سپتامبر ۲۰۱۷ و طی تماسی که قاصد مرگ (Death-Cast) با دو شخصیت میگیرد، آغاز میشود. گفته شده است که این رمان بهویژه برای نوجوانان که در آغاز زندگی هستند، نکات ارزشمندی برای آموختن دارد؛ رمانی که پس از انتشار در سال ۲۰۱۷، جوایز بسیاری برای نویسندهٔ جوانش به ارمغان آورد و در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرار گرفت. میتوان گفت که این رمان آمریکایی درمورد درک ارزشهای زندگی در سایهٔ مرگ سخن گفته است؛ مرگی که بیش از هر پدیدهٔ دیگری پرده از ذات بیهمتا و بیبدیل زندگی برمیدارد.
متیو پسری خجالتی و گوشهگیر است که ارتباطات اجتماعی گستردهای برقرار نمیکند. او بیشتر وقتش را بهتنهایی و در خانه میگذراند. روفوس برخلاف متیو، جوان پر شروشوری است و گذشتهای پرحادثه دارد. او تباری کوبایی داشته و به فرزندخواندگی پذیرفته شده است. شخصیتهای دیگری نیز در این رمان صوتی وجود دارند؛ همچون «لیدیا وارگاس» (بهترین دوست متیو)، پدر متیو که در زمان روایت داستان در کماست، «پاتریک پکگوین»، «دلیلا گری»، «آندریا»، «کندریک او کانل»، «دیردرا»، «وین پیرس»، «دالما یانگ» و «زو لاندن». این کتاب در ژانر نوجوان (young adult fiction) و ماجراجویی قرار داده شده است. روایت رمان اولشخص است و «میتو» و «روفوس» روایتگران آن هستند. داستان مانند دیگر رمانهای ژانر نوجوان آسانیاب و روان است و صمیمیت خاص خود را دارد.
کتاب صوتی هر دو در نهایت می میرند از آغاز انتشار تاکنون جوایز بسیاری را نصیب خود کرده است. از میان جوایز و عنوانهای بسیار میتوان به قرار گرفتن آن در فهرست بهترین کتابهای سال به انتخاب ویراستاران، بهترین کتاب نوجوانان سال در آمازون، بهترین کتاب نوجوانان سال از «بازفید» (BuzzFeed)، نامزد انتخاب بهعنوان بهترین کتاب داستانی نوجوانان سال از «گودریدز»، منتخب جونیور «لایبرری گاید» (Junior Library Guide)، بهترین کتاب نوجوانان سال از «کرکس ریویوز» (Kirkus Reviews)، بهترین کتاب نوجوانان سال از «کتابخانهٔ عمومی لسآنجلس»، بهترین کتاب نوجوانان سال به انتخاب «پستل» (Pastle) و بهترین داستان نوجوانان سال از «ALA» اشاره کرد.
شنیدن کتاب صوتی هر دو در نهایت می میرند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره آدام سیلورا
آدام سیلورا در ۷ ژوئن ۱۹۹۰ به دنیا آمد. او رماننویس و نویسندهای آمریکایی است. از کودکی به نوشتن علاقه داشت. او راه خودش را انتخاب کرده بود و برای همین هم بیشتر فعالیتهای قبلی او پیرامون کتاب بود. پیش از نویسندهشدن در شغلهایی مانند کار در کتابفروشی کودکان، دستیار بازاریابی در یک شرکت ادبی و منتقد رمان فعالیت کرد. پس از انتشار اولین کتابش با عنوان More Happy Than Not در ۲۰۱۵ میلادی به شهرت رسید. گفته شده است که او همیشه سعی میکند بهشکلی زیبا با همنسلهای خودش حرف بزند و دغدغههای انسانی همنسلهای خودش را در آثارش مطرح کند. آدام سیلورا جزو آن دسته از نویسندگانی است که با همان اثر اولشان توانستند شهرت خود را به دست آورند. اولین کتاب او توانست در فهرست نهایی جایزهٔ ادبی لامبدا برای ادبیات کودکان و نوجوانان قرار بگیرد. کتاب درمورد پسری به نام «آرون» است که خاطرات تلخ گذشته و تعارضاتی که در زندگیاش برایش پیش آمده، او را به این فکر میاندازد که به یک مؤسسه که کارش پاککردن حافظه است برود و خاطراتش را پاک کند تا بتواند دوباره به زندگی عادیاش برگردد، اما همهچیز آنگونه که آرون فکر میکرد پیش نمیرود. رمان «هر دو در نهایت می میرند» یکی دیگر از آثار آدام سیلورا است.
بخشی از کتاب صوتی هر دو در نهایت می میرند
«قاصد مرگ به آندریا داناهیو زنگ نزد، چون او قرار نیست امروز بمیرد. آندریا، در واقع، خودش یکی از کارمندان درجهیک قاصد مرگ است، شرکتی که از هفت سال پیش تأسیس شده. او تماسهای زیادی برقرار کرده و به افراد بیشماری روز آخرشان را اعلام کرده است. امشب، از نیمهشب تا ساعت سه صبح، آندریا با شصت و هفت روز آخری تماس گرفت، هر چند این بهترین رکوردش هم نبود، اما شکستن رکورد نود و دو تماس در یک شیفت سخت بود، مخصوصاً با توجه به این موضوع که میگفتند تماسهایش بهخاطر عجله در پایان بردنشان، تحت بازرسی است.
البته، فقط اینطور میگفتند.
در راه خروجش از ساختمان، در حالی که با عصایش، لنگانلنگان حرکت میکرد، پیش خودش امیدوار بود که بخش منابع انسانی شرکت حداقل تماسهای امشبش را بررسی نکند، هر چند او خوب میدانست امید در این شغل چیز خطرناکی است. آندریا چندین بار اسامی را قاطی کرده بود و با اشتیاق، تماسها را قطع کرده بود و به سراغ تماس بعدی رفته بود. خیلی بد میشود اگر در این شرایط کارش را از دست بدهد، با اینهمه فیزیوتراپیای که بعد از تصادفش لازم داشت و شهریهٔ سرسامآور دخترش، حسابی هزینه روی دستش میماند. حالا بماند که این تنها شغلی بود که او درش خوب است، شغلی که خیلیها را فراری داده بود و خیلیها را هم روانهٔ روانپزشک کرده بود.
قانون مهم و شمارهٔ یک او این بود: روز آخریها دیگر انسان نیستند.
همین. اگر از همین تکقانون ساده و آسان پیروی میکردید، دیگر لازم نبود ساعتها وقتتان را پیش مشاوران روانشناسی شرکت تلف کنید. آندریا خوب میدانست که هیچ کاری نمیتوان برای روز آخریها انجام داد. او نمیتوانست بالششان را درست کند یا برایشان شام آخری تدارک ببیند یا مهمتر از همه، زنده نگهشان دارد. حتی زبانش را هم سر دعا کردن برایشان تلف نمیکرد. درگیر داستان زندگیشان نمیشد و برایشان اشکی نمیریخت. فقط به آنها میگفت که دارند میمیرند و به زندگیاش ادامه میداد. هر چه زودتر تلفن را قطع میکرد، زودتر میتوانست به روز آخری بعدی زنگ بزند.»
زمان
۱۱ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۴۸۹٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۱۱ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۴۸۹٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
من به شخصه طرفدار کتاب هایی با موضوعات جذاب هستم تعریف این کتاب رو شنیده بودم برای همین خریداری کردم ولی با اون چیزی که فکر میکردم خیلی فرق داشت از این نظر که اتفاقات خیلی آروم میوفتاد به نظر
گوش دادنش لذت بخش بود.
کتاب جالب بود،موضوع رمان "مرگ" بود،مرگی که پیش از آمد 《خبر》میداد. و در سراسر قصه چیزی ذهنت رو درگیر میکند؛اگر تو روز آخری بودی،چه کارهایی میکرد؟خطر میکردی؟تجربه میکردی؟یا در خانه خودت رو حبس میکردی؟و در نهایت این راهسیت که همه
واقعا داستان عالی داشت و پر از لحظات نفس گیر بود، من با این جنس از عشق که بین هم جنس اتفاق میفته مشکلی ندارم و به نظرم قابل احترامه.
قشنگ ترین کتاب عمرم:)🎻 با اینکه تا حد مرگ ناراحت شدم و گریه کردم، بخصوص برای متیو...🖤 باشه ول من هروقت اسم پِک رو میشنیدم یاد پاتریک تو کارتون باب اسفنجی میفتم برای همین شخصیت های داستان و بعنوان باب و پاتریک
کتاب جذابیه. اما فایل صوتی انگار دچار مشکله. امیدوارم وقفه های بین جملات گوینده رفع بشه
و در نهایت مرگ و مرگ و مرگ.....
من اول مطمئن نبودم از خرید نسخه صوتی این کتاب ولی واقعا واقعا پیشنهاد میکنم اگر دوست دارین همراه کسی داستان زندگی شخص هایی رو بشنوید و باهاشون هم دردی کنید عالیه، و برای کسانی که عاشق داستان های هیجانی
کتاب جالبی هست و میگویم باید حوصله و وقت داشته باشی تا بتوانی بخوانی اقندر که برای من جالب هست که الان که من مریضم باز گوش میدم حتا تو بیمارستان
یکی از بهترین داستانایی بود که شنیدم. موضوع داستان شخصیت پردازی صدای کوینده و ...همه چی عالی بود واقعا چیزی کم نداشت.به من یاد داد که درسته که توی دنیای واقعی قاصد مرگ نداریم ولی به جاش هر روز مون