دانلود و خرید کتاب صوتی رستاخیز
معرفی کتاب صوتی رستاخیز
کتاب صوتی رستاخیز نوشتهٔ لئو تولستوی و ترجمهٔ پرویز شهدی و با صدای حامد فعال است و انتشارات مجید آن را منتشر کرده است. این کتاب صوتی داستان رنجهای دیمیتری نخلیودف در روسیهٔ تزاری است.
درباره کتاب صوتی رستاخیز
تولستوی را بیشتر در کنار نامهای آنا کارنینا و جنگ و صلح دیده و شنیدهاید. به نظرتان رستاخیز در میان سایر شاهکارهای تولستوی چه جایی دارد؟ «انسانها شبیه رودخانهاند. همگی از یک عنصر ساخته شدهاند، اما گاهی باریک میشوند، گاه سریع، گاه آرام و گاه پهناور، زلال یا گلآلود، سرد یا ولرم. آدمها اینگونهاند. هریک جرثومهٔ کیفیتها و ویژگیهای انسانی را در خود دارد، گاه یک روی سکهٔ سرشتش و گاه روی دیگر، گاهی هم هردو با حفظ طبیعت ضدونقیض واقعیاش به شکلی کاملا متفاوت با آنچه هست، جلوهگر میشوند.» این درست تصویر واقعی تولستوی است و رستاخیز آینهٔ تمامنمای سراسر زندگیاش. دیمیتری نخلیودف خود تولستوی است. چرا تولستوی همان دیمیتری نخلیودف است؟ ۱. تولستوی که در کودکی پدر و مادرش را ازدست میدهد، از سوی عمههایش بزرگ میشود. ۲. عاشق خدمتکار مخصوص خواهرش در پیروگوو میشود و او را میفریبد. ۳. مانند راسکولنیکف در جنایت و مکافات هموطنش داستایفسکی، عذاب وجدان بهسراغش میآید. البته در داستان این عذاب وجدان به سراغ دیمیتری میآید و میخواهد خطا و ظلم بزرگی را که در حق دختر جوان مرتکب شده جبران کند. ۴. تولستوی از رماننویس به متفکری بشردوست تبدیل میشود که حکومت مستبدانهٔ تزارها و زندگی فلاکتبار کشاورزان و بهویژه محکومان به زندان، به تبعید با اعمال شاقه و به اعدام، سخت آزارش میدهد و وظیفهٔ خود میداند علیه آن قیام کند. بههمین دلیل هم داستان کوتاه تجاوز جوانی اشرافزاده و خوشگذران به دختری سادهدل و معصوم، تبدیل میشود به ماجرایی تازه. قهرمانهای داستان دیگر دیمیتری و کاتیوشا نیستند، بلکه زندانیهای گوناگون، از دزدها و جانیها گرفته تا زندانیهای سیاسی که میانشان تعدادی بیگناه بر اثر سهلانگاری و بیتفاوتی قضات و اعضای هیأت منصفه در این تور ماهیگیری بزرگ گرفتار آمدهاند هم دیده میشوند.
نهادها و تشکیلات اداری از بیخ و بن فاسد رژیم تزاری در نظامی خودکامه که سرنوشت ملتی دردست یک نفر است که بنا به میل و دلخواه خودش ملت و مملکت را سر انگشتش میچرخاند، بهویژه بهرهکشی اربابها از رعیتها، فقر، بیماری و فساد بهنوعی دیگر میان آنها، امری طبیعی است که تولستوی را سخت میآزارد.
رستاخیز حماسهای است از بیدارشدن وجدان آگاه عضوی از جامعه که خطایش بیجریمه و جرمش بیمجازات مانده است، جرمی که سرنوشت دختر بیگناهی را رقم میزند و او را ابتدا به منجلاب فساد و گمراهی سوق میدهد و بعد هم به سیبری و محکومیت به اعمال شاقه. دیمیتری دچار عذاب وجدان است و از خطایی که مرتکب شده در رنج، هیچکس او را مجرم نمیداند، اما خودش خود را محاکمه و محکوم میکند و درصدد جبران آن برمیآید.
رستاخیز اثری ساده و بیپیرایه بهنظر میآید، اما مانند دریاچهٔ عظیمی بود با ژرفای زیاد و سطحی آرام و ساکت که شبههٔ برکهای ساده را در تماشاچی بهوجود میآورد، اما هنگامی که به آن وارد میشود، هرچه پایین میرود، پایش به زمین سفت نمیرسد تا جایی که بیم غرقشدنش به میان میآید.
رستاخیز اثری است که اگر اهمیتش بیشتر از جنگ و صلح و آنا کارنینا نباشد، دستکمی هم از آنها ندارد، منتها در زمینهای کاملا متفاوت با آن دو. تولستوی در این کتاب مانند پستمدرنیستهای دوران ما، همهٔ لوازم و مصالح داستان را به خواننده میدهد، اما نتیجهگیری را بهعهدهٔ خودش وامیگذارد.
شنیدن کتاب صوتی رستاخیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران شاهکارهای بزرگ ادبیات جهان پیشکش میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی رستاخیز
ماجرای ماسلوا که او را به زندان کشانده بود، داستانی بود پیشپاافتاده و بیاهمیت. ماسلوا فرزند نامشروع دختری روستایی بود و با هم زندگی میکردند، کار مادرش رسیدگی و نگهداری گاو و گوسفندهای ملکی بود که به دو پیردختر تعلق داشت. مادرش همهساله بچهای بهدنیا میآورد، از پدری نامعلوم. بنا به رسم روستاها نوزاد غسل تعمید مییافت اما چون مزاحم کار و فعالیتهای مادر بود، به او شیر نمیداد و درنتیجه نوزاد از گرسنگی میمرد.
پنج نوزادِ به این ترتیب بهدنیا آمده برگشتند به جایی که آمده بودند. بچهٔ ششم که پدرش کولی رهگذری از آن منطقه بود، دختری بود که باید به سرنوشت بچههای دیگر دچار میشد، اما یک روز یکی از پیردخترها که به اصطبل سر زد تا مادر را بهخاطر کوتاهی در رسیدگی به گاوهای شیرده ملامت کند، مادر را در آنجا نیافت و درعوض چشمش به نوزادی زیبا و سالم و دوستداشتنی افتاد. پس از ایرادگرفتن به بقیهٔ کارگرها که زنی را که تازه زایمان کرده در اصطبل جا دادهاند، هنگام بیرونرفتن دوباره چشمش به نوزاد افتاد، دلش به حال او سوخت، دستور داد او را غسل تعمید بدهند، خودش هم مادر تعمیدیاش شد و چون به نوزاد علاقهمند شده بود، پول در اختیار مادرش گذاشت و به او دستور داد به بچه شیر بدهد. درنتیجه، این یکی زنده ماند و بههمین دلیل اسمش را هم گذاشتند: «نجاتیافته.»
سهساله بود که مادرش بیمار شد و مدتی بعد درگذشت و چون مادربزرگش هم مأمور نگهداری و مراقبت از گاو و گوسفندها بود و وقت نداشت به تربیت و بزرگکردن کودک بپردازد، دو پیردختر او را پیش خودشان بردند و مراقبت و تربیتش را بهعهده گرفتند.
دخترک با آن چشمهای مشکی شادابش که بینهایت هم سرزنده و دوستداشتنی بود، بهزودی مایهٔ تسلای خاطر دو پیردختر شد و به زندگی سرد و بیروحشان گرما بخشید. پیردختر جوانتر، یعنی سوفی ایوانونا که باگذشتتر و دلرحمتر بود مادر تعمیدی دخترک شد، اما خواهر مسنترش بهنام ماریا ایوانونا، نسبت به دخترک سختگیرتر و خشکتر بود. سوفی به دخترک خواندن و نوشتن یاد میداد، تربیتش میکرد و میخواست او را دخترخواندهٔ خودش بکند. خواهرش، یعنی ماریا ایوانونا برعکس عقیده داشت او میتواند پیشخدمت مخصوص خوبی برای هردوشان بشود، بههمین دلیل هم پرمدعا بود و از او خیلی کار میکشید. گهگاه تنبیهش میکرد و حتا اتفاق میافتاد از شدت عصبانیت کتکش بزند. کودک با این رفتار و برخوردهای دوگانه بزرگ میشد و نیمی دخترخوانده بود و نیمی پیشخدمت مخصوص. اسمی هم که رویش گذاشته بودند و با آن صدایش میزدند، چیزی بود خودمانی، میان کاتیا و کاتینکا، یعنی کاتیوشا. کارش دوختودوز، مرتبکردن اتاقها، تمیزکردن مجسمهها و تمثالهای مقدس، تَفدادن قهوه، آسیابکردن و آمادهکردنش، شستن رختها، همنشینی با دو پیردختر و گاهی هم برایشان کتاب خواندن بود.
زمان
۲۵ ساعت و ۲۹ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۲۵٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲۵ ساعت و ۲۹ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۲۵٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
داستانی زیبا ، پر کشش و تامل برانگیز از آثار زیبا ،بزرگ و ماندگار ادبیات جهان ، از نویسنده ای نامی ، چیره دست و از نوابغ ادبیات جهان ( لئو تولستوی ) همراه با گویندگی عالی ، سلیس و
👌👌👌👌👌
خوشحال میشم اگر با صدای زیبای آقای حامد فعال، رمان جنگ و صلح رو هم بشنوم. با تشکر
در بعضی قسمت ها کتاب کاملا حالت مانیفست و بیانیه به خودش می گرفت که لااقل برای مخاطب امروزی اصلا جذاب نیست .
بیدار کننده ی وجدان های خفته. داروی تلخی که انسان برای زنده ماندن هر از گاهی باید آن را بنوشد.
تعهد و مسئولیت پذیری دو اصل اساسی برتری رفتاری انسانها نسبت بهم هست که اگر رعایت بشوند، میتوانند اثرات دامنهداری در اجتماع بگذارند. رستاخیز این دور را در کنار وجدان معنا کرد.
زیادی مفصل و برای من بهخصوص در نیمهی دوم بسیار خستهکننده بود. یک عالم حرف دربارهی عدالت اجتماعی داره که واقعاً از حد شعار فراتر نمیره.
عالی بود واقن پیشنهاد میکنم
گویندگی خیلی ایراد داره. برای مثال شخصیت سیمون سون ( با نام کامل ولادیمیر سیمون سون) مرد هست ولی با صدای زن گویندگی شده!!! -------------------------------------------- " شاید این استاندارها، رئسای زندان، پاسبان ها، وجودشان ضروری باشد اما بی اعتنا بودنشان نسبت به
جالب ترین نکته کتاب اون حس عذاب وجدان و تلاش برای جبران بود که در کنارش درمورد شخصیت ها با ویژگی های کاملا متفاوت خیلی خوب بحث شده که شما رو جذب میکنه ببینید که در برخورد با هرمشکل و