کتاب بچه های سبز
معرفی کتاب بچه های سبز
کتاب بچه های سبز نوشته الکا توکارچوک است که با ترجمه کاوه میرعباسی منتشر شده است. کتاب بچه های سبز در سرزمین سرد لهستان اتفاق میافتد و داستانی وهمآلود و عجیب دارد، فضایی که به رئالیسم جادویی نزدیک میشود.
درباره کتاب بچه های سبز
ویلیام دیویسون پس از مرگ دوست مشهورش، رنه دکارت فیلسوف، زندگی و خانهاش در اروپا را ترک میکند و به لهستان میرود، او گیاه شناس و پزشکی اسکاتلندی است که به عنوان پزشک قصر، به خدمت یان دوم کازیمیرز، پادشاه بیمار لهستان، درمیآید. داستان در قرن هفدهم روایت میشود. دیویسون راهی یک سفر پر درآمد میشود او میخواهد زندگیاش را تغییر دهد. او در میان جنگلها دختربچه و پسربچهای عجیب را میبیند. کودکانی که بیش از حد کوچک هستند و رنگ پوست و موهایشان سبز است. اما این کودکان دقیقا چی هستند. موجوداتی که به خواب زمستانی میروند و بعد از مرگ گیاه میشوند یا موجوداتی اهریمی. همه چیز زمانی شروع میشود که یکی از این بچهها راوی داستان را گاز میگیرد.
خواندن کتاب بچه های سبز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
درباره الگا توکارچوک
اُلگا توکارچوک (متولد ۱۹۶۲) داستاننویس، فعال اجتماعی و از چهرههای روشنفکری لهستان است که در بین نویسندگان همنسلش، چه از نظر اقبال منتقدان و چه از نظر فروش آثار، جزء برترینها به شمار میآید. او که دانشآموختهٔ رشتهٔ روانشناسیِ دانشگاه ورشو است، از ۱۹۹۷ به شکل تماموقت به نویسندگی پرداخته (به گفتهٔ خودش، تحتتأثیر شعری از ویلیام بلیک).
رمان رهروان یا سالکان (۲۰۰۷) در ۲۰۰۸ جایزهٔ «نیکه»، معتبرترین جایزهٔ ادبی لهستان، را نصیبش میکند. ترجمهٔ فرانسهٔ این رمان در ۲۰۱۴ به نام زائران منتشر میشود. در ۲۰۱۸، انتشار ترجمهٔ انگلیسی رمان به نام گریزها جایزهٔ «من بوکر» را برایش به ارمغان میآورد. ترجمهٔ اسپانیایی این اثر به نام آوارهها در ۲۰۱۹ به چاپ میرسد.
دیگر اثر برجستهٔ اُلگا توکارچوک رمان شخم بزن بر استخوانهای مُردگان (۲۰۰۹) است که حالوهوایی جنایی ـ معمایی دارد، ولی نه به شکل متعارف این ژانر، و عنوانش از سرودههای ویلیام بلیک برگرفته شده. آگنیشکا هولاند با اقتباس از این اثر فیلم غنایم شکار (۲۰۱۷) را میسازد. این فیلم که پخش جهانیش با عنوان انگلیسی رَدِ جانور است، جایزهٔ آلفرد بائوئر را در فستیوال برلین کسب میکند و برای اسکار ۲۰۱۸ در بخش بهترین فیلم خارجی برگزیده میشود.
بلندپروازانهترین اثر توکارچوک، رمان کتابهای یعقوب (۲۰۱۴) است که برای نگارشش ده سال پژوهش کرده.
در ۱۰ اکتبر ۲۰۱۹، او برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبی ۲۰۱۸ میشود. کمیتهٔ نوبل علت این انتخاب را چنین توضیح میدهد:
«تخیل رواییش که، با شوروشوق دایرهالمعارفگونه، گذر از مرزها را بسان شیوهٔ زندگانی مینمایاند.»
آثار اُلگا توکارچوک به بیش از ۲۵ زبان ترجمه شدهاند که کاتالان و هندی و ژاپنی از آن جملهاند. از این حیث، او در بین نویسندگان هموطنش رکورددار است.
بخشی از کتاب بچه های سبز
ماجرا در بهارِ سال ۱۶۵۶ رخ داد، همان هنگام که در لهستان اقامت داشتم. چند سال قبلتر، به دعوت لودویکا ماریا گونزاگا، همسر یانِ دوم کازیمیرز، پادشاه لهستان، به آن سرزمین آمده بودم تا در مقامِ طبیبِ ملوکانه خدمتگزار باشم. ناگفته پیداست که برایم مقدور نبود چنین دعوتی را رد کنم، بهخصوص به دلایل شخصی که یادآوریشان را اینجا لازم نمیبینم. از شما چه پنهان، معذب شدم آنگاه که بار سفر به لهستان بستم، زیرا هیچ سرزمینی را نمیشناختم که تا این اندازه از دنیایی که با آن آشنا بودم دور باشد و از اینرو، خویشتن را مرکزگریز قلمداد میکردم، کسی که فاصله میگیرد از کانونی که میداند آنجا در بر چه پاشنهای میچرخد. از آدابورسومِ بیگانه میترسیدم، ولی آبوهوای پیشبینیناپذیر و سرد و مرطوب آن دیار بیشتر مایهٔ هراسم بود. همواره سرنوشتِ دوستم رُنه دکارت به خاطرم میآمد که چند سال پیشتر، به دعوت ملکهٔ سوئد، در قصرهای یخزدهٔ شمالیِ استکهلمِ دوردست اقامت گزید: به زکامی سخت مبتلا شد و گرچه سنی ازش نگذشته بود، در اوج تواناییهای دِماغی، جان به جانآفرین تسلیم کرد. عجب ضایعهای برای عالَم عِلم! از بیم آنکه مبادا عاقبتی مشابه برایم رقم بخورد و دستخوش دلشوره، پوستهایی زیبا و مرغوب از فرانسه همراه برده بودم، اما همان سال اول آشکار شد که برای آبوهوای محلی زیادی سبک و نازکاند. پادشاه، که خیلی زود دوستی و اُلفتی راستین بینمان استوار شد، پوستِ گرگی به این حقیر مرحمت فرمود که تا ساق پایم میرسید و از اکتبر تا آوریل آن را از خود دور نمیکردم. هنگام سفر دریایی بین لیتوانی و لویو نیز، که شرحش اینجا آمده، خود را با آن میپوشاندم، گرچه اواخر مارس بود. خوانندهٔ گرانقدر، بدان و آگاه باش که زمستانهای لهستان بسیار سختاند و سرما چنان شدید است که برای رسیدن به سوئد بر دریای بالتیک منجمد راه میسپارند و، در ایام کارناوال، بر یخ رودهای کوچک و برکهها اغلب بازار مکاره بر پا میکنند. این فصلِ سال زمانی دراز طول میکشد و رُستنیها را برف میپوشاند؛ از اینرو، برای گیاهشناس فرصتی بس اندک میماند تا در زمینهٔ دانشش تجسس و پژوهش کند. در واقع، جبرِ شرایط ناگزیرم میکرد عوض نباتات به انسانها بپردازم.
حجم
۵۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۱ صفحه
حجم
۵۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۱ صفحه
نظرات کاربران
شاید همه این سبک نوشته رو دوست نداشته باشند. یک قصه که مفاهیم فلسفی رو به طور ساده در خودش جا داده.
جذاب و خواندنی. برای دوستانی که به موضوعات طبیعتشناسی و تلفیق آن با فلسفه علاقه دارند.
کتابی با ترجمه بسیار روان که مطالعهاش، در بازه زمانی یکی دو ساعته، خالی از لطف نیست.
کتاب جالبی به نظر می آید.
همه پسند نیست این کتاب
داستان فوق العاده جذاب با ترجمه فوق العاده استاد میرعباسی
جالب برای من صحبت افرادی بود که کتاب رو به طبیعتشناسی و فلسفه مربوط کردن! شک دارم کتاب رو خونده باشن. در کل داستان کوتاهیه آمیخته با اسطورهپردازی. چیز جذابی نداره.
ادبیاتش کمی سخته ولی کتاب گیرا و جذابیه، و باعث میشه به فکر فرو برید
فلسفه و طبیعت شناسی؟ خیر قربان. اگر درباره نویسنده کمی جستجو کنیم می بینیم اون اسطوره سازی رو دوست داره. پس بچه های سبز نوعی اسطوره و احتمالا فولکلور لهستانی هستند که نویسنده با آرمان کومونیستی ترکیب کرده. فلسفه و فلسفه
موضوعش دست اول نبود مثل کتاب آرمان شهر توماس موره ولی متن و ترجمه اش روانه ولی اینکه از زمان توماس مور تا الان چقد پندار روشنفکران در مورد اتوپیا عوض شده جالبه