دانلود و خرید کتاب گودی جومپا لاهیری ترجمه امیرمهدی حقیقت
تصویر جلد کتاب گودی

کتاب گودی

انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گودی

کتاب گودی رمانی از جومپا لاهیری است که با ترجمه امیرمهدی حقیقت در انتشارات ماهی چاپ شده است. این کتاب، روایتگر حوادث خونبار هند در دهه‌ ۶۰ و در پی جنبش‌های دهقانی ناکسالباری  است.

لاهیری با نوشتن این رمان موفق شد تا برای جوایز من‌بوکر در سال ۲۰۱۳ و بیلیز در سال ۲۰۱۴ نامزد شود. 

درباره کتاب گودی

گودی، رمانی متفاوت با درون‌مایه اجتماعی است که زندگی دو برادر را به تصویر می‌کشد. دو برادر که از یک تربیت، یک فرهنگ و یک خانواده آمده‌اند اما تفاوت‌هایی که میان شخصیت‌هایشان وجود دارد، دو زندگی متفاوت را برای هرکدام رقم می‌زند. 

سوبهاش و اودایان میترا، دو برادر و دو شخصیت اصلی این کتاب هستند. سوبهاش، همان پسری است که خانواده آرزویش را دارد. خوب، بافکر و تحصیل کرده. تصمیم گرفته برای زندگی به آمریکا برود و زندگی آرامی را همراه با تحقیقات و پژوهش‌های علمی‌اش برای خودش بسازد. اما برادرش، اودایان، پسری پرشور و شر است که در دهه ۶۰ به جنبش‌های سیاسی ناکسالباری می‌پیوندند. جنبشی سیاسی که به هدف از بین بردن فقر ایجاد شده است. 

گودی، از خانواده حرف می‌زند و عشق و سرنوشت را می‌کاود. مانند آثار دیگر لاهیری، این کتاب هم از زندگی در هند و شرایط اجتماعی هند صحبت می‌کند. شرایطی که نسل به نسل تغییر می‌کند و زندگی را نیز همراه با خود متحول می‌کند. 

این داستان در زمان انتشارش به سرعت به فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز راه پیدا کرد. علاوه بر این، جایزه ۵۰ هزار دلاری دی‌اس‌سی برای ادبیات جنوب آسیا را از آن خود کرده است. 

کتاب گودی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

گودی را به تمام دوست‌داران ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم. اگر داستان‌های جومپا لاهیری را خوانده و دوست داشته‌اید و یا به دنبال یک تجربه متفاوت می‌گردید، این کتاب انتخابی عالی برای شما است.  

درباره جومپا لاهیری

جومپا لاهیری (Jhumpa Lahiri) با نام اصلی نیلانجانا سودشنا ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۷ در لندن از پدر و مادری هندی متولد شد. او نویسنده برنده جایزه ادبی پولتیزر در سال ۲۰۰۰ است و یکی از کتاب‌های او نیز، بعدا به فیلم تبدیل شده‌اند.

خانواده او، در روزگاری که او سه سال بیشتر نداشت، به آمریکا رفتند و او در رودآیلند بزرگ شد. پدرش در دانشگاهی، کتابدار بود و مادرش هم علاقه بسیاری به این داشت که بچه‌هایش با فرهنگ بنگالی آشنا شوند. به این ترتیب، زندگی او در دوران کودکی با سفرهایی به هند همراه شده است. این خصیصه در داستان‌هایش نیز بازتاب پیدا کرده است. او در کالج برنارد، مدرک لیسانس ادبیات انگلیسی گرفت و در دانشگاه بوستون در رشته‌های زبان انگلیسی، ادبیات خلاق و ادبیات تطبیقی فوق لیسانس گرفت. بعد هم در رشته مطالعات رنسانس مدرک دکترا گرفت. جومپا لاهیری در سال ۲۰۰۱ با روزنامه‌نگاری به نام آلبرتو ووروولیاس-بوش ازدواج کرد. آن‌ها دو فرزند به نام‌های اکتاویو و نور دارند و در بروکلین زندگی می‌کنند.

در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، جومپا لاهیری و پنج نفر دیگر به عضویت كميته هنری و علوم انسانی درآمدند و کار و فعالیت در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی را بر عهده گرفتند.

از میان کتاب‌های جومپا لاهیری می‌توان به مجموعه داستان مترجم دردها اشاره کرد. این اثر در سال ۱۹۹۹ منتشر شد و سال بعد، جایزه ادبی پولیتزر را از آن خودش کرد. جایزه پولیتزر که به ‌نام بنیان‌گذار آن جوزف پولیتزر، روزنامه‌نگار مجاری‌تبار آمریکایی، در سده نوزدهم نام‌گذاری شده‌ است، معتبرترین جایزه روزنامه‌نگاری در آمریکا است. این جایزه از سال ۱۹۱۷ در ماه آوریل و با نظارت دانشگاه کلمبیا به روزنامه‌نگاران، نویسندگان، شاعران و موسیقی‌دانان داده می‌شود.

خاک غریب (مجموعه داستان)، همنام (رمان) و گودی (رمان) هم از جمله کتاب‌های پرفروش هستند. همنام در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و چند سال بعد در ساخت فیلمی به همین نام مورد اقتباس قرار گرفت. کتاب به عبارت دیگر نیز مجموعه‌ای از نوشته‌ها و یادداشت‌های لاهیری درباره یادگرفتن زبان جدید است. او که تصمیم گرفته بود زبان ایتالیایی بخواند، در این کتاب از تجربه غرق شدن در یک زبان و فرهنگ و دنیای جدید و لذت آموختن آن نوشته است.

عموم موضوعاتی که لاهیری در داستان‌هایش به آن‌ها می‌پردازد مهاجرت است. خانواده‌هایی که از هند به لندن و آمریکا مهاجرت کرده‌اند و این مهاجرت، تفاوت فرهنگی، دغدغه‌های والدین، مسائلی که با آن روبه‌رو می‌شوند، اهمیت فرهنگ کشور مبدا و تاثیر آن در زندگی فرزندانشان و ... در کتاب‌ها و آثار او بازتابی گسترده دارند.

درباره امیرمهدی حقیقت

امیرمهدی حقیقت ۲۷ شهریور ۱۳۵۳ در تهران به دنیا آمد. او از سال ۱۳۸۰ با ترجمه کتاب مترجم دردها نوشته جومپا لاهیری وارد عرصه حرفه‌ای ترجمه ادبی شد. تمرکز اصلی او ادبیات آمریکای شمالی، به‌خصوص داستان کوتاه ‌است و در حوزه‌های بزرگ‌سال و کودک و نوجوان ترجمه کرده‌ است.

امیرمهدی حقیقت تا به حال آثار نویسندگان بسیاری را به فارسی ترجمه کرده که از میان آن‌ها می‌توان به جومپا لاهیری، سام شپارد، گی دو ماپاسان، هاروکی موراکامی و کازئو ایشی گورو اشاره کرد.

بخشی از کتاب گودی

می‌خواست به اودایان بگوید. می‌خواست یک‌جورهایی قدم بزرگی را که برداشته بود، برای برادرش اعتراف کند. می‌خواست هالی را توصیف کند که کیست، چه شکلی‌ست و چطوری زندگی می‌کند. از دانسته‌هاشان درباره زن حرف بزند که حالا هردو داشتند. ولی این چیزها را نمی‌شد توی نامه و تلگراف منتقل کرد. حتی اگر ارتباط تلفنی ممکن بود، فکر هیچ‌جور گفت‌وشنودی از پشت تلفن درباره این حرف‌ها را هم نمی‌کرد.

جمعه‌شب‌ها وقتی بود که می‌توانست هالی را در کلبه‌اش ببیند و شب رابماند. بقیه وقت‌ها سوبهاش فاصله نگه می‌داشت، در حد دیدن هالی توی ساحل و خوردن یک ساندویچ با او. اگر لازم می‌شد، بیش‌تر روزهای هفته می‌توانست وانمود کند که هالی را نمی‌شناسد و در زندگی‌اش چیزی عوض نشده.

ولی جمعه‌شب‌ها با ماشین به کلبه او می‌رفت، از بزرگراه می‌پیچید توی جاده جنگلی طولانی که به دریاچه نمک می‌رسید. تمام شنبه و گاهی حتی تا یکشنبه صبح را می‌ماند. هالی بی‌توقع بود. همیشه با سوبهاش راحت بود. هر بار که از هم جدا می‌شدند، خاطرجمع بود که باز هم را می‌بینند.

در ساحل قدم می‌زدند، روی ماسه‌های سفت که مَد دریا شیارشیارشان کرده بود. در آب سرد شنا می‌کردند. سوبهاش نمک آب را روی زبانش می‌چشید. آب انگار وارد جریان خونش می‌شد، به تک‌تک سلول‌هاش می‌رفت و تطهیرش می‌کرد. ماسه لای موهاش می‌ماند. به پشت غوطه می‌خورد، بی‌وزن، با دست‌های باز، دنیا سراسر فرورفته در سکوت. فقط صدای هومِ بمِ دریا بود، و خورشید مثل زغال داغ، پشت چشم‌هاش می‌سوخت.

چندباری پیش آمد که مثل زن وشوهرها کارهای روزانه و معمول کردند ــ سوپرمارکت رفتند، چرخ‌دستی را پر موادغذایی کردند و کیسه‌های خرید را توی صندوق‌عقب ماشین هالی گذاشتند. کارهایی که سوبهاش تا پیش از ازدواج در کلکته امکانش نبود همراه هیچ زنی بکند.

در کلکته، وقتی که دانشجو بود، همین که نسبت به بعضی زن‌ها کشش داشت بسش بود. خجالتی‌تر از این بود که دنبالشان برود. سوبهاش ناز هالی را نکشیده بود و برای جلب نظرش کاری نکرده بود، برخلاف دوست‌هاش در کالج کلکته که دیده بود چطور خودشان را به آب وآتش می‌زنند تا مخ دخترهایی را که از آن‌ها خوششان می‌آمد بزنند ــ تقریبآ همیشه هم آخرش همان‌ها زنشان می‌شدند. لابد اودایان هم به گوری ابراز عشق کرده بود. سوبهاش هالی را به سینما و رستوران نمی‌برد. برایش نامه نمی‌نوشت و برای این‌که پدرومادر دختره بو نبرند، به کمک یک دوستِ واسطه به دستش نمی‌رساند که بگوید فلان‌جا همدیگر را ببینند.

هالی از این چیزها فراتر بود. تنها جایی که معقول بود در آن همدیگر را ببینند کلبه‌اش بود، ساده‌ترین جایی که سوبهاش دوست داشت در آن با هالی باشد، جایی که هالی پاسخ نیازهاش را می‌داد. ساعت‌ها با هم حرف می‌زدند، گفت‌وگوهایی طولانی درباره خانواده‌هاشان، گذشته‌هاشان، گرچه هالی از زندگی مشترکش حرفی نمی‌زد. هالی هیچ‌وقت از پرس‌وجو درباره سال‌های کودکی و نوجوانی و بزرگ‌شدن سوبهاش خسته نمی‌شد. معمولی‌ترین جزئیات زندگی سوبهاش، که هیچ اثر خوبی بر دخترهای کلکته‌ای نمی‌گذاشت، سوبهاش را در چشم هالی متمایز می‌کرد.

یک شب که برای مراسم چهارم ژوییه رفته بودند ذرت و هندوانه بخرند، در راه برگشت از خواروبارفروشی، سوبهاش از پدرش گفت که صبح به صبح، کیسه پارچه‌ای به دست، راه می‌افتاد سمت بازار و هر روز چیزی را می‌خرید که همان روز توی بازار موجود بود و او هم از عهده خریدش برمی‌آمد. اگر مادرشان گله می‌کرد که به اندازه کافی خرید نکرده، پدرش می‌گفت یک تکه ماهی کوچک خوش‌طعم بهتر است از یک تکه بزرگ بی‌طعم. پدرش قحطی ویرانگر هند را به چشم دیده بود و هیچ‌وقت حتی یک وعده غذا را هم بدیهی نمی‌شمرد.

معرفی نویسنده
عکس جومپا لاهیری
جومپا لاهیری

ادبیات مهاجرت، هم‌چون خودِ مهاجرت یکی از پدیده‌های مناقشه‌برانگیز جهان معاصر است که بر سرِ چیستی و چگونگی آن اختلاف بسیاری وجود دارد، اما می‌توان آن را محل تلاقی فرهنگ‌‎ها و زبان‌هایی دانست که به نويسنده اجازه می‌دهد تا هويت جديد خود را رقم بزند. جومپا لاهیری یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگانی است که غالب آثار خود را با محوریت مهاجرت، اثرات آن و تلاش برای همسان شدن با جامعه‌ی میزبان نگاشته است.

رضا
۱۴۰۰/۰۵/۰۱

چرا نشر ماهی علاقه ای به بی نهایت گذاشتن نداره؟؟؟؟؟

mina
۱۴۰۰/۰۱/۱۳

جومپا لاهیری یک قصه‌گوی حرفه ای و درجه یک هست که ترجمه عالی و فوق العاده این کتاب خوندنی ترش کرده

آیدا
۱۴۰۰/۰۳/۲۵

لطفا به بی نهایت اضافه کنین، ممنونم

fatiiima777
۱۴۰۰/۰۱/۱۳

چند بار کتاب رو شروع کردم و نمیتونستم ادامه بدم شاید به خاطر فصل اول... ولی آخرین بار که تصمیم گرفتم بخونمش... دیگه نتونستم بذارمش زمین. در عالی بودن نویسندگی خانم لاهیری و ترجمه جناب حقیقت واقعا شکی نیست. این کتاب هم مثل

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۸/۲۷

❄در کلکته همیشه زمستان است. گودی داستان دو برادر است. در هند و دقیق‌تر در کلکته. دو برادر با دو خلق‌وخو و دو سرنوشت کاملا متفاوت. یکی درگیر بخش خطرناک سیاست می‌شود و خانواده را فراموش می‌کند. دیگری دنبال رویاهای

- بیشتر
زیـ نب
۱۴۰۱/۰۲/۰۲

خیلی قشنگ بود. داستان زندگی خانواده ای که تصمیم هر کدوم از اعضا تاثیر عمیقی روی زندگی و آینده بقیه میذاره، خودخواهی ها و فداکاریهاشون شرایط زندگی رو برای بقیه تغییر میده. زندگیِ غیرقابل پیش بینی، با همه خوبیها و

- بیشتر
Toobakiani
۱۴۰۱/۰۶/۳۰

گودی روایت حوادثی که بر یک خانواده از هم گسیخته گذشت‌. دنیایی که از نگاه تک‌به‌تک افراد نه چندان زیادش برای‌مان نمایان می‌شود. از این رهگذرِ بی وقفه و یک نفس شاهد کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی‌ ... احساسات، انتخاب‌ها، جبرها، تنهایی،

- بیشتر
mehrave..melika_fan
۱۴۰۰/۱۰/۱۸

سلام من تکه های از این کتاب را شنید م حیلی خوب بود الان دوست دارم بخونمش ولس نمی دونم کتاب را از کجا بخرم

farnia
۱۴۰۰/۰۶/۰۶

متن روان، ترجمه خوب ... فضاسازی نویسنده عالی ... روایتی از پیوندهای خانوادگی در تلاطم مبارزات سیاسی عشقها و وابستگی هایی که در این طوفان از هم گسسته میشود ....

mazyar nasimi
۱۴۰۳/۰۱/۲۶

اول از همه یه چیز جالب دیدم اینکه گویا نشر ماهی با اجازه نویسنده این کتاب رو منتشر کرده که حرکت خوبی بود تو این وانفسای کپی رایت در ایران. نکته بعدی هم اینکه ترجمه کتاب خیلی خوب بود ولی

- بیشتر
زندگی بزرگ‌تر از اینه که بشینی و ببینی اونا چی فکر می‌کنن.
مهسا
اگه جلو یک مشکل وانایستیم، به بزرگ‌شدنش کمک کردیم، سوبهاش.
مهسا
افلاطون می‌گه هدف فلسفه اینه که یادمون می‌ده چطوری بمیریم. چیزی برای یادگرفتن نیست جز این‌که ما داریم زندگی می‌کنیم. مرگ که بیاد، همه برابریم. امتیازش به زندگی همینه.
marie
گوری لب مبل نشسته بود، توی اتاقی که نما و چشم‌اندازهاش ثابت مانده بود. ولی همه‌چیز عوض شده بود، دهه‌هایی که آمده و رفته بودند ولی حالا داشتند خودشان را توی چشم گوری می‌کردند. نتیجه‌اش گودالی ژرف بود که نمی‌شد از روش پرید.
marie
انتظار همراه با اراده، در جهل و در امید: بیش‌تر مردم این‌جوری زندگی می‌کردند.
marie
همین بود که به دنیا هدف و جهت می‌داد. نه چیزی که بود، بلکه چیزی که نبود.
marie
آیا در دنیای فیزیکی، وجود زمان مستقل بود یا در محدودهٔ ادراک ذهن بود؟ آیا فقط انسان‌ها آن را درک می‌کردند؟ چه‌چیزی باعث می‌شد که بعضی لحظه‌ها به اندازهٔ چندین ساعت کش بیایند، و بعضی سال‌ها به قدر چند روز آب بروند؟ آیا حیوانات وقتی که جفتی را از دست می‌دادند، یا شکارشان راکشتند، حسی از گذر زمان داشتند؟
marie
گوری برگشت و نگاه کرد به ردپاهایی که روی ماسه‌های خیس به جا گذاشته بودند. برعکسِ ردپای کودکانهٔ اودایان که هنوز در حیاط تالی‌گانج مانده بود، ردپای آن‌ها از همین حالا داشت پاک می‌شد، و با پیشروی دریا دیگر چیزی ازش نمی‌ماند.
marie
مرگ همین است: این بخار بی‌مایه ولی سرسخت و صعب‌العبور، که همه‌چیز را به سکون می‌کشاند
marie
پراویدنس در انگلیسی یعنی آینده‌نگری ــ آینده‌ای که به آن می‌اندیشی پیش از این‌که تجربه‌اش کنی
marie
سؤال‌های ساده‌ای بود. وقتی غریبه‌ها می‌پرسیدند، جواب‌دادن بهشان برایش مهم نبود. ولی از زبان مادرش تک‌تک این سؤال‌ها تکان‌دهنده بود. تک‌تکشان توهین‌آمیز بود. نمی‌خواست واقعیت‌های زندگی‌اش را، انتخاب‌های زندگی‌اش را، این‌قدر سرسری با مادرش در میان بگذارد
marie
زمان حال چه مدت طول می‌کشید؟ یک ثانیه؟ کم‌تر؟ همیشه در تغییر بود؛ در همان مدتی که لازم داشتی تا بهش فکر کنی، از دستت رفته بود.
marie
در فلسفهٔ هندویی گفته می‌شد که سه زمان ــ گذشته، حال، آینده ــ همزمان در خدا حضور دارد. خدا بی‌زمان بود، ولی زمانْ خدای مرگ را تجسم می‌بخشید.
marie
مردم در تاریکی بیدار می‌شدند تا به سرودهای توسل به دورگا گوش بدهند که با خزیدن نور به آسمان، با چهار فرزندش به زمین هبوط می‌کرد. هندوهای بنگالی بر این باور بودند که هر سال در این زمان، دورگا می‌آید تا نزد پدرش، هیمالیا، بماند. در روزهای پوجو، دورگا شوهرش شیوا را رها می‌کرد و بعد بار دیگر به زندگی مشترکش بازمی‌گشت
marie

حجم

۳۵۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۳۵۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰
۳۰%
تومان