دانلود و خرید کتاب مارون بلقیس سلیمانی
تصویر جلد کتاب مارون

کتاب مارون

معرفی کتاب مارون

کتاب مارون اثری از بلقیس سلیمانی است. این کتاب در قالب داستان به زندگی انسان‌ها و افرادی در مناطق دورافتاده و محروم می‌پردازد و تاثیرات انقلاب را روی زندگی آن‌ها نشان می‌دهد. 

درباره کتاب مارون

بلقیس سلیمانی در کتاب مارون از زندگی مردمی در یک شهر کوچک نوشته است. روستایی دورافتاده در نزدیکی گوران و با فاصله نصف روز تا کرمان. روایت این شهر کوچک در سال‌های پر تب و تاب قبل و بعد از انقلاب و تاثیر آن روی زندگی مردم روستا، فضای داستانی این کتاب را شکل می‌دهد. در این کتاب همه جور آدمی به چشم می‌خورد؛ چپ‌ها و انقلابی‌ها در یک طرف، کاسب‌ها و دختران و پسران ایده‌آلیست در یک طرف دیگر. اتفاق‌ها در این داستان، با سرعت و یکی پس از دیگری رخ می‌دهند و جهان دور افتاده‌ای را به تصویر می‌کشند که ناگهان با تغییرات عظیمی روبه‌رو شده است. 

کتاب مارون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران آثار بلقیس سلیمانی را به خواندن کتاب مارون دعوت می‌کنیم. اگر از داستان‌ای ایرانی لذت می‌برید، این کتاب را حتما بخوانید. 

درباره بلقیس سلیمانی 

بلقیس سلیمانی در سال ۱۳۴۲ در کرمان متولد شد. او نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی است. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی ارشد فلسفه ادامه داده است و مقالات متعددی نیز منتشر کرده است. کتاب‌های او مثل خاله بازی، بازی آخر بانو و بازی عروس و داماد بیش از پنج بار تجدید چاپ شده‌است و بازی آخر بانو برنده جایزه ادبی مهرگان و بهترین رمان بخش ویژه جایزه ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۵ شده‌است. بلقیس سلیمانی داوری جوایز ادبی جشنواره بین‌المللی برنامه‌های رادیویی و جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی را نیز در کارنامه‌ی خود دارد.

بخشی از کتاب مارون

مارونی‌ها گفته بودند تو زن نیستی وگرنه شوهرت را نگه می‌داشتی. حالا ایستاده بود جلو مرصع و می‌خواست شوهرش را پس بگیرد.

ساعت چهار صبح دخترک هفت‌ماهه‌اش را بسته بود به پشتش، دستمال نان و مغز گردویش را برداشته بود و از مارون زده بود بیرون. جاده مارون تا گوران را پیاده آمده بود. صدای جیرجیرک‌ها، شغال‌ها، سگ‌ها، خروس‌ها و خرهای مارون بدرقه‌اش کرده بود. باد خنک شمال که به صورتش خورده بود، زیرلب درویش را لعنت کرده بود. این باد جان می‌داد برای باد دادن خرمن‌ها. کجا بود درویش؟ کجا بود مردش، سایه سرش، وقتی باد شمال می‌آمد و او نبود تا رزق‌وروزی زن‌وبچه‌اش را از دهن باد بگیرد؟ سرش پُر بود از گله‌وشکایت، از فحش و ناسزا، از حرف مردم، از غرغر بچه‌هایش.

آسمان صاف بود و کوه‌شاه چسبیده بود به انتهای آسمان و او هر چه می‌رفت، به گوران نمی‌رسید و به گاراژ و اتوبوس تی‌بی‌تی تا او را از گوران به کرمان ببرد، جایی که شوهرش کارگری می‌کرد و حتم شب‌ها به دور از چشم پسر شانزده‌ساله مرصع می‌خزید زیر لحاف مرصع و یادش می‌رفت زنی دارد و پنج بچه قدونیم‌قد که همین روزهاست گرسنگی شیره جان‌شان را بکشد و روانه قبرستان‌شان بکند.

به مرصع که فکر می‌کرد، آن خال کوچک می‌چسبید کنج ذهنش و رهایش نمی‌کرد. همه این سال‌ها که مرصع ایستاده بود وسط زندگی‌اش، به آن خال فکر کرده بود. خالی که حتم دل درویش را برده بود و برای همیشه پابندش کرده بود، وگرنه مرصع هم یکی بود مثل همه زن‌های مارونی، یکی بود مثل خودش. خال بود اما آن پونه‌های کنار چشمه جافر هم بودند، وقتی او چهارده سال داشت و مرصع احتمالاً پانزده سال، هر دو دست دراز کرده بودند برای چیدن بوته پونه‌ای که پیر بود و چغر، گل داده بود و به درد ریختن روی کشک و دوغ نمی‌خورد. پس برای چی حرص زده بود؟ برای آن‌که مرصع دستش به آن نرسد؟ برای آن‌که یک عمر مرصع بشود بختکی که چنبره بزند روی سینه‌اش و او هر دقیقه مرگش را از خدا بخواهد؟

تقدیرش را، زندگی‌اش را یک پونه پیر رقم زده بود. آن بوته پونه هم مثل خالِ پشتِ لب مرصع چسبیده بود گوشه ذهنش. این شش ماهی که درویش ولش کرده بود، بوی آن پونه را هم حس می‌کرد.

شاید همان جا بود که مرصع تصمیم گرفت نامزدش را قاپ بزند. 

*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
۱۴۰۰/۰۶/۱۸

🌵_خطر اسپویل قلم فوق بی نظیر و تسلط کامل خانم سلیمانی روی داستان، علاوه بر اینکه داستان، داستانی متفاوت و کم نظیر بود،باعث می شه که بگم این داستان رو به تمامی کسانی که کمی تحمل بیانی صریح رو دارند و و

- بیشتر
mina
۱۴۰۰/۰۲/۰۳

بی نهایت زیبا و پر از حرف و قصه ، وای که چه قلم زیبا و توانایی دارند ایشون

ساجده
۱۴۰۰/۰۵/۰۵

داستان مارون داستان هرجایی از ایران میتونه باشه.داستانی پرکشش وتامل برانگیز...

لافکادیو
۱۴۰۰/۰۴/۰۸

بدون شک بخونید. بدون شک. بدون شک 🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩عاشقتونم خانم سلیمانی عزیزم

maryam haghgoo
۱۴۰۰/۱۰/۲۹

مارون روستایی‌است که همه‌‌چیز را می‌بلعد. تاثیر انقلاب بر روستا‌ها رو از منظر جدید بیان می‌کند. تصاویر ماورایی دارد

مروارید ابراهیمیان
۱۴۰۱/۰۹/۱۷

قلم بلقیس سلیمانی جذاب و روان و تلخه اما خیلی عمیقه. من دوسش دارم. این کتابش روایت تغییرات زیادی هست که در جریانات انقلاب مثلا اسلامی سال 57 تو یک روستای دورافتاده در حوالی همون گوران همیشگی ایشون رخ میده، جالب

- بیشتر
Yamin
۱۴۰۲/۰۸/۲۴

کتاب های بلقیس را دوست دارم، ساده، روان و دردناک. این کتاب هم مثل کتاب های دیگر این نویسنده از درد یک خانواده سخن می گوید. خانواده ای که شاید به گفته زلیخا مادر خانواده " خدا ازشون برگشته"‌. خط زمانی کتاب

- بیشتر
نیلوفر
۱۴۰۲/۰۶/۰۷

با احترام به خانم سلیمانی عزیز این کتاب رو بر خلاف کتاب تخم شر و همه کتاب های که ازشون خوندم دوست نداشتم متن روان و اصطلاحات به کار رفته جذاب بود کلیت ماجرا هم من و یاد اتفاقی که

- بیشتر
کافه کتاب
۱۴۰۱/۱۰/۲۲

رمان ایرانی قشنگی بود ماجرای داستان در روستای مارون می گذرد داستان ماجراهای سال ۵۷ و ۵۸ را در این روستا تعریف می کند 👌

عاطفه۷۷
۱۴۰۱/۰۷/۰۳

کل داستان سرشار از وهم سورئالیستی است که تا مدت ها در ذهنتان می ماند اما به طرز عجیبی از کشش و جذابیت داستان کم نمی‌کند که هیچ،دو چندان میشود

بعدها نه‌تنها صمد بلکه همهٔ مارونی‌ها، بیرون آمدن مارها از گودال را نشانهٔ زلزله‌ای می‌دانستند که در ایران آمد و همه‌چیز را زیر و رو کرد.
maryam_z
حالا تنها چیزی که می‌خواست این بود که کسی او را نخواهد.
Ailin_y
تقریباً همهٔ دخترهای مارون فرشتهٔ نگهبان داشتند، این اصطلاح فرشتهٔ نگهبان را هم یکی از پسرهای مارون اختراع کرده بود و حالا جوان‌های مارون به جای این‌که بگویند فلانی نامزد فلانی است، می‌گفتند فلانی فرشتهٔ نگهبان فلانی است
مروارید ابراهیمیان
«اعتصاب کمر مملکتو می‌شکنه. دولت باید تا کار بیخ پیدا نکرده، کار رو یک‌سره کنه.»
مروارید ابراهیمیان
صمد به‌درستی نمی‌دانست هدفش چیست، فقط می‌دانست که از نظام شاه بیزار بوده و هست. البته از شاهی‌ها و نوچه‌های شاه مثل جلال‌خان بیشتر از شاه بیزار بود. خوشحال بود که به خواسته‌اش رسیده و نظام شاه سقوط کرده، اما این همهٔ خواسته‌اش نبود و اصلاً فکر نمی‌کرد روزی این‌طور در مسیر حوادث انقلاب قرار بگیرد.
مروارید ابراهیمیان

حجم

۱۶۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۶۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۵۰%
تومان