کتاب میم عزیز
معرفی کتاب میم عزیز
کتاب میم عزیز اثری از محمدحسن شهسواری است. این اثر داستان زندگی نویسندهای است که قصه نوشتنش را روایت میکند.
درباره کتاب میم عزیز
داستان میم عزیز درباره نویسندهای است که در تلاش است قصهای را بنویسد. کسی که همزمان مشغول نوشتن یک رمان و یک فیلمنامه است و از شک و تردیدها، شخصیت ساختنها و شخصیتپردازیها، روایتهای مختلف در دل داستان و ... میگوید. نویسنده از شخصیتها و آدمهایی که دور و برش میبیند، الهام میگیرد و مینویسد. در این میان، رمان دیگری را میخوانیم که قهرمان داستان در دل رمانش جای داده است.
این کتاب یک تجربه جدید است. روایت و فرمی جدید که تجربهای لذتبخش است و شما را به دل قصههایی از زندگی انسان معاصر میبرد.
کتاب میم عزیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن رمانهای ایرانی لذت میبرید، این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
درباره محمد حسن شهسواری
محمد حسن شهسواری در سال ۱۳۵۰ در بیرجند متول شد. او نویسنده و روزنامهنگار ایرانی است. محمد حسن شهسواری تحصیلاتش را در رشته ارتباطات به پایان برد و داور چند جشنواره و مسابقه ادبی از جمله جایزه هوشنگ گلشیری، مسابقه بهرام صادقی و جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی است. از میان آثار محمد حسن شهسواری میتوان به رمانهای پاگرد، وقتی دلی، میم عزیز و حرکت در مه اشاره کرد.
بخشی از کتاب میم عزیز
«نکنه فکر میکنی ما مثل شما مردها تا آخر عمر بچه میمونیم که خدا یکی و عشق هم یکی، اونم عشق اول! بیشتر از اینها ازت انتظار داشتم رضا.»
خودش را نرم کشید نزدیک رضا و دستهایش را آرام انداخت دور مچ پاهایش. «فکر میکنی اگه به فکر کسی دیگهای بودم، میشد اون کار رو باهم بکنیم؟»
حتا در خلوتترین لحظاتشان هم اسم آن کار میان آنها، «آن کار» بود. دستهای مریم آرام رسید به زانویش و همینطور کُند، بالاتر رفت. کُند و مهربان.
حالا وقتش نبود. شاید هم هیچوقت. تورابهخدا. حداقل اینطور با صدا گریه نکن مرد. رضا میدانست وقتی اینطور جلوِ گریهاش را میگیرد، به هر دو طرفِ ماجرا گند میزند. هم خفّتِ گریه پیش زنش را به جان خریده و هم، با این خطهایی که میان گریهاش میاندازد، سبکی احتمالی دل را خراب میکند. در این فاصله مریم بلند شده بود. رویش به رضا بود. رضا سعی نکرد گریهاش را کم یا زیاد کند. میفهمید که زن عاقلش دارد خودش را به نفهمی میزند. که اصلاً نمیبیند مثلاً گریه را. موهایش ریخته بود توی صورت رضا و حالا دهانش کنار گوش رضا بود.
سعی کرد لایِ صداهای نامفهومی که از دهانش خارج میشد، صدایی را هم طوری بیرون بدهد که یعنی آره. خواست بلند شود. مریم با هر دو دست شانههای رضا را فشار داد و او را به همان حالت قبلی نشاند. هنوز گرمای نفسش لاله گوش رضا را خیس میکرد؛ «الان میریم عزیز.»
چیزی نگفت تا وقتی که لحنش موج برداشت. گرم بود هنوز، ولی تهدید هم کم نبود در هُرم آن؛ «اما اگه یک دفعه دیگه رضا، اینطور مثل لاتها، خراب و سیگاربهدست بیای خونه و داد بزنی...»
حجم
۱۶۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۱۶۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب میم عزیز اولین کتابی بود که من از این نویسنده خوندم.از اونجایی که همه کتابهای ایشونو انتشاراتی های معروف چاپ کرده بودند حس کردم یاباید نویسنده ی قابلی باشن یا جزو همون دسته ی از ما بهترونی که کتابهاشون
کتاب روان و گیرایی بود، وقتی شروعش میکنی نمیفهمی چطور پنجاه صفحه رو خوندی دوست داشتم کتاب رو، توصیه میکنم بخونیدش.
دوسش داشتم
اولین کتابی بودکه از ایشون میخوندم.به نظرم بی سر وته بود
اولین بار با آقای شهسواری در جشنواره لیلی که به عنوان سخنران دعوت شده بودند آشنا شدم ومطالبی که درباره رمان های عامه پسند مطرح کردند، دوست داشتم کتابهای ایشان را بخوانم با حرکت درمه وشهریور شعله ور شروع کردم
ادبیات زنستیزانهای داشت از برخی جملاتش زنستیزی میبارید خواندن کتاب با این جملات بسیار اذیت کننده بود مثل اینکه طبق نظر آقای نویسنده هر کسی که مذهبی نباشد انسان درستی نیست.برای مثال شخصیت فریبا نمیدونم نویسندههای ایرانی کی میخوان دست از این نوع رفتار
انگار قرار نیست مخاطب لذت ببرد