مهدی یزدانی خرم
زندگینامه و کتابهای مهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم نویسنده، روزنامهنگار و منتقد ادبی است. یزدانی خرم در مقام نویسنده کتابهای مختلفی به چاپ رسانده است و عمده شهرت خود را به همین کتابها و آثار ادبی مدیون است. او علاوهبر نویسندگی، در روزنامهها و مجلات ادبی گوناگونی چون مجلهی تجربه فعالیت کرده و مدتی نیز در نشر چشمه مسئولیت انتخاب داستانها را برعهده داشته است. یزدانی خرم بهخاطر نثر خاص و همچنین داستانهایی که مبنی بر تاریخ و سیاست مینویسد به یکی از چهرههای شناختهشدهی دنیای ادبی ایران تبدیل شده است.
تولد
مهدی یزدانی خرم در ۲ شهریور ماه سال ۱۳۵۸، یعنی درست یک سال پس از پیروزی انقلاب، در تهران متولد شد. پدر او در نیروی هوایی ارتش کار میکرد و او بهواسطهی کار پدرش جنگ را با شدت بیشتری تجربه کرد. یزدانی خرم بعدها از تجربیات تلخی که در دوران جنگ از سر گذراند الهام گرفت و آنها را در داستانهایش به کار برد. در روزهای تاریک جنگ تنها چیزی که به او امید میداد و قلبش را روشن نگه میداشت، عشق و علاقهای بود که وی به کتابخواندن داشت.
یزدانی خرم از سنین کم عاشق خواندن و نوشتن بود. زمانی که به سن نوجوانی رسید همین اشتیاق به نوشتن او را بهسوی کلاسهای نویسندگی احمد غلامی کشاند. این کلاسها در دفتر مجلهی «شباب» برگزار میشدند و شاید بتوان گفت که اولین رویارویی مستقیم یزدانی خرم با نشریات و مجلات از همان جا رقم خورد. در طول این کلاسها و جلساتی که بهصورت هفتگی برگزار میشدند؛ آنها وقت خود را با نوشتن میگذراندند و در کنار آن آثار ادبی بزرگ دنیا را میخواندند. یزدانی خرم در آن دوران با کتابهای نویسندگانی چون امیل زولا، لویی فردینان سلین و میخائیل بولگاکف آشنا شد و از سبک نگارش آنها تأثیر پذیرفت. او همچنین به لطف همین کلاسها با چهرههای ادبی شناختهشدهای چون منوچهر بدیعی، فرخنده آقایی و بهاءالدین خرمشاهی از نزدیک آشنا شد.
تحصیلات
مهدی یزدانی خرم دوران دبیرستان خود را در مدرسهی فرهنگ گذراند که مخصوص دانشآموزان علومانسانی بود. او در آن دوران نیز همچنان به فعالیتهای ادبی خود ادامه میداد و تا جایی پیش رفت که یک مجلهی دانشآموزی را به نام «نسیم» در مدرسه منتشر کرد. بعد از اتمام دبیرستان، او به دانشگاه تهران رفت تا در رشتهی زبان و ادبیات فارسی تحصیل کند. او در کنار تحصیل و کارهای دانشگاه در مجلات و روزنامههای گوناگونی فعالیت میکرد و برای آنها مطلب مینوشت. یزدانی خرم با روزنامههایی چون خرداد، همشهری، هممیهن، شرق، اعتماد و کارگزاران همکاری میکرد. البته فعالیتهای ادبی او تنها به این روزنامهها محدود نمیشود؛ برخی از نشریاتی که یزدانی خرم در آنها مطلب مینوشت نیز با گذشت سالها توقیف یا تعلیق شدند.
فعالیتهای اجتماعی و سمتها و مسئولیتها
نتیجهی تمام تلاشهای ادبی یزدانی خرم این بود که او خود نیز در نهایت به مقام سردبیری رسید و به مدت ده سال بهعنوان سردبیر در مجلهی تجربه فعالیت میکرد. او همچنین مدتی در نشر چشمه بهعنوان مشاور ارشد بخش ادبیات کار میکرد. وظیفهی او این بود که داستانهای ایرانی و خارجی را بررسی کند و بهترینهای آنها را برای چاپ انتخاب کند. یزدانی خرم در سال ۱۴۰۲ پس از سالها فعالیت از نشر چشمه جدا شد و به سراغ همکاری با نشر ثالث رفت.
از دیگر فعالیتهای یزدانی خرم میتوان به داوری او در جشنوارههای ادبی مختلف اشاره کرد. او داوری ده دورهی جایزهی نویسندگان و منتقدان مطبوعات را برعهده داشت. او همچنین دبیر دومین دورهی جایزهی ادبی «احمد محمود» بود. یزدانی خرم در حوزهی تئاتر نیز فعالیت میکند. او با اقتباس از کتاب «نازنین» نوشتهی فیودور داستایفسکی نمایشنامهای نوشت و آن را چندین بار بر روی صحنهی تئاتر اجرا کرد.
خانواده
مهدی یزدانی خرم در سال ۱۳۹۰ با مریم حسینیان ازدواج کرد. مریم حسینیان نویسندهی کتابهایی چون «بهار برایم کاموا بیاور» است و در انجمن ادبیات داستانی خراسان نیز فعالیت میکرد. او همچنین بهعنوان کارشناس در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار میکرد. مهدی یزدانی خرم و مریم حسینیان همچنین پسری به نام امیرحسین دارند. متأسفانه مریم حسینیان در ۱۰ مرداد سال ۱۴۰۴ پس از سالها مبارزه با بیماری سرطان درگذشت.
اتفاقات مهم زندگی
یزدانی خرم اولین کتاب خود را با عنوان «به گزارش ادارهی هواشناسی فردا این خورشید لعنتی...» در سال ۱۳۸۴ و از سوی انتشارات ققنوس به چاپ رساند. کتابهای بعدی او از سوی نشر چشمه به چاپ رسیدند و در حال حاضر امتیاز آثار او در دست این انتشارات است. همچنین گفته میشود که قرار است از روی کتابهای «سرخ سفید» و «خونخورده» دو سریال تولید شود.
مانند هر فرد شناختهشدهی دیگر، یزدانی خرم نیز در طول سالها فعالیت ادبی خود حواشی بسیاری را تجربه کرده است. اولین کتاب او تنها دو ماه پس از انتشار توقیف شد و پس از ۱۲ سال دوباره به چاپ رسید. داوری او در دومین دورهی جشنوارهی «احمد محمود» نیز با اعتراضهای زیادی همراه بود و بسیاری او و نزدیکانش را مورد انتقاد قرار دادند و به آنها لقب «مافیای ادبی» دادند. یزدانی خرم معمولاً در نوشتههای خود صریح صحبت میکند و نظرات خود را بیپرده بیان میکند و این موضوع نیز اغلب باعث برانگیختن حواشی بسیاری شده است.
معرفی بهترین کتابهای مهدی یزدانی خرم
بهترین کتابهای وی به شرح زیر است:
کتاب من منچستر یونایتد را دوست دارم
بعضی از کتابها با اسمشان خواننده را به اشتباه میاندازند؛ «من منچستریونایتد را دوست دارم» از این نوع کتابهاست. عنوان فوتبالی آن هیچ ربطی به موضوع ندارد.
«من منچستر یونایتد را دوست دارم» اثری سورئال با ژانری اجتماعی است که از سال ۱۳۸۰ شروع شده و با جهش در زمان تا اوایل سالهای ۱۳۳۰ و همچنین سالهای ۱۳۲۰ ـکه سپاه متفقین در ایران به تاخت و تاز پرداخته بودندـ به عقب برمیگردد. رُمان تعداد شخصیتهای زیادی دارد که مانند یک پازل با داستان زندگی همین شخصیتها، کامل میشود. شخصیتهایی که لزوماً هم انسان نبوده و گاهی سگ، لاکپشت، سیگار، گرگ و… هستند.
ویژگی بارز این رمان حضور پُررنگ خشونت، خیانت و خون است. خشونتِ اجتنابناپذیری که جنگ با خود به همراه میآورد. داستان با این جملات آغاز میشود و فضایی فشرده و خلاصه را همراه با تصاویر سینمایی به میان میآورد:
«دانشجوی تاریخ با دندانهای جرمگرفته کیف سنگینش را در شانهی راستش جابهجا میکند. شلوار جینِ بیست و پنج هزار تومانیاش زانو انداخته و تیشرت سیاهِ بور شدهاش هنوز رد بند رخت حیاط خانهی پدری را روی خود دارد.»
«من منچستر یونایتد را دوست دارم» برندهی جایزهی بهترین رمان سال ۹۱ «کتابِ سالِ هفت اقلیم» و برندهی جایزهی بهترین رمان سالهای ۹۱ و ۹۲ از هیئت داوران جایزهی ادبی بوشهر شده است.
کتاب سرخ سفید
داستانِ «سرخ سفید» در یک شب سرد دیماه ۱۳۹۱ از یک باشگاه رزمی در خیابان ۱۶ آذر آغاز میشود. یک شب تاریخی که از دو طرف گذشته و آینده کِش میآید، به یک روز برفی در دیماه سال ۱۳۵۸ میرود و خواننده را با خود به دلِ حوادثِ انقلاب میبرد.
خُردهروایتهایی در این بازهی زمانی اتفاق میافتند، خُردهروایتهایی از یک جنس اما با شخصیتهای متفاوت که وجه اشتراک آنها قرار گرفتن در مسیر انقلاب است. بهانهی این خُردهروایتها کاراتهکاری سیوسهساله است که برای تبدیل کمربند قهوهایاش به کمربند سیاهِ دانِ یک، پانزده مبارزهی پیاپی میکند. مبارزههای کاراتهکار سیوسهساله با مبارزههای آدمها در موقعیتهای خاصِ زمانی گره میخورد و تمام حریفهایش بهنوعی به گذشتهها و انقلاب در دیماهِ سال ۵۸ وصل میشوند. گویی او عصاره و نمادی از تمام کسانی است که در راه انقلاب قدمی و قلمی برداشتهاند.
«سرخ سفید» از تاریخ و حوادث انقلاب میگوید اما کتابی تاریخی نیست؛ آن را به خواننده یادآوری میکند. نه تکرارِ گذشته است، نه دنیایی کاملاً متفاوت. یزدانیخرم در «سرخ سفید» به جاهایی از انقلاب سرک میکشد که باید بیشتر و بهتر دیده شوند.
در این اثرِ مهدی یزدانی خرم مانند کتاب قبلیاش، شخصیتهای زیادی وجود دارند: کشیش یونانیِ آزادیخواه، بازیکن بلاتکلیف باشگاه تاج تهران، جنازهی امیرعباس هویدا، استخوانهای رضاخان و شخصیتهای بسیارِ دیگر از جمله شهرِ تهران. شهر تهران برخلاف بیشتر رمانهای ایرانی فقط محل وقوع داستان ن
یست. تهران در «سرخ سفید» خود تبدیل به شخصیتی مستقل شده است که نفس میکشد، تصمیم میگیرد، انقلابها را رقم میزند و اعدامها را تماشا میکند.
کتاب خون خورده
«خون خورده» از زندگی پنج برادر میگوید؛ برادرانِ سوخته که سرنوشتی عجیب برایشان رقم خورده و تَنِ هرکدام روایتی تلخ را از سر گذرانده. ناصر باستانشناس است، منصورِ سوخته عکاس است، مسعود از نیروهای در خدمت شهید چمران بوده، طاهر در موشکباران تهران جان باخته و محمود عاشق دختری تودهای شده و مارکسیست میشود.
داستان با ردِ یک خون در آسفالتِ گرمِ خیابانهای شرقِ تهران آغاز میشود و حالا با محسنِ مفتاح روبهرو هستیم و او نخِ تسبیحِ روایت است؛ دانشجوی عجیبی که با قرآن خواندن بر قبر مردهها روزگار میگذراند. اینطور تکهتکه (قبر به قبر) روایت داستان جلو میرود و خواننده را از تهران تا اصفهان، از بیروت تا آبادان و از مشهد تا کلیسایی کوچک در محلهی نارمک حرکت میدهد. کلیسایی که دو روح بر صلیبِ لقش نشستهاند…
ارواحِ حاکم بر رمان همان روحِ شاعرِ آزادیخواه و یک روحِ خبیثِ با صورتی خالدار هستند. عملاً رمانِ «من منچستر یونایتد را دوست دارم» و خونِ در تَنِ دانشجوی تاریخش، اینجا آرام میگیرد؛ همانطوری که «سرخِ سفید» و کاراتهکای معروفش در «خونخورده» بزرگتر شده و حالا غمهای بیشتری دارد.
مهدی یزدانی خرم در «خونخورده» باز هم از اتفاقات پیشبینینشده، از تاریخ و بیرحمیهایش میگوید اما این بار در دههی شصت، دورهای عجیب با آدمهای عجیبتر.
جوایز و افتخارات مهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم با انتشار کتاب «به گزارش ادارهی هواشناسی فردا این خورشید لعنتی...» موفق به دریافت جایزهی ادبی واو شد. کتاب «من منچستر یونایتد را دوست دارم» تندیس بهترین رمان سال را از سوی جشنوارهی هفت اقلیم و همچنین جایزهی جشنوارهی ادبی بوشهر را به دست آورد. این کتاب به زبان ترکی نیز ترجمه شده است. جایزهی ادبی چهل از یزدانی خرم بهعنوان راوی تاریخ ایران در دورهی معاصر نام برده است.