دانلود و خرید کتاب یادت نرود که... یاسمن خلیلی‌فرد
تصویر جلد کتاب یادت نرود که...

کتاب یادت نرود که...

انتشارات:نشر چرخ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۴۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یادت نرود که...

کتاب«یادت نرود که» اولین رمان یاسمن خلیلی فرد، نویسنده جوان ایرانی است.

کیوان کامیاب که پانزده سال پیش از ایران به پاریس رفته حالا به کشورش بازگشته است. دوست قدیمی کیوان، دکتر فرامرزی برای استقبال او به فرودگاه می‌رود. در طول راه فرامرزی از همه آشناها و فامیل‌ها حرف می‌زند اما کیوان خواهان شنیدن درباره یک نفر است. فروغ شکیبا عشقی قدیمی که با او خاطره‌ها دارد. کیوان، سال‌ها فروغ را دوست داشته است اما هربار فروغ دست رد بر عشقش زده است. این عشق یک‌طرفه برای کیوان زمانی همۀ زندگی او شده بود و هنوز هم زبانه‌های آتش این عشق از پس خاکستر سال‌ها زندگی و جدا بودن از فضایی که فروغ در آن زندگی کرده است، شعله‌ور است. کیوان آرزو دارد فروغ را ببیند، غافل از این که زندگی او هم دستخوش تحولات زیادی شده است:

«به عکس خیره شد. تاریخ آن را نمی دانست اما هر دویشان خیلی جوان بودند. فروغ پیراهن بلند آبی کدر پوشیده بود و یک گل قاصدک گذاشته بود پشت گوشش و لبخند ملایمی می زد. کیوان آن روزها خود را خوشبخت ترین مرد دنیا می دانست. هیچ گاه تا آن حد عاشق نشده بود. یک بار لادن گفته بود: «عشق هم حد و اندازه ای دارد.» و کیوان جواب داده بود: «اگر هم حد و اندازه ای داشته باشد عشق من به فروغ بیشترین حد آن است.» نشست روی زمین. با آن که مش رجب می گفت از چند روز پیش شوفاژها را روشن کرده احساس سرما می کرد. پالتو را به خود چسباند.

چرا فرامرزی و بقیه سکوتشان را نمی شکستند؟ یعنی فروغ کجا بود؟ کجا باید سراغش را می گرفت؟»

رمان به شیوه دانای کل روایت می‌شود و یاسمن خلیلی فرد در یک داستان نوستالژیک که بسیار قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم را دارد، زندگی کیوان و زندگی اطرافیان تاثیرگذاری که در زندگی او سرک می‌کشند را به تصویرمی‌کشد.

جودی ابوت
۱۳۹۹/۰۹/۱۴

متن نسبتا قوی ، موضوع نسبتا جالب اما رمانی به شدت طولانی و خسته کننده ! واقعا چه اصراری به این همه تکرار مکررات بود ؟ بدون اینکه بخواد اتفاق خاصی در دل داستان بیفته یا حرف تازه ای باشه.دیالوگهای تکراری

- بیشتر
ندا
۱۳۹۸/۱۰/۱۳

برای یک کتاب الکترونیکی ۳۰ تومان خیلی قیمت بالایی هستش.

🍃Anee shirley🍃
۱۳۹۹/۰۹/۱۱

💛🍃این کتاب رو دوست نداشتم.افراد این کتاب انگار بالغ نشده بودن و به خاطر یه عشق بچگونه زندگی و جوونی های خودشون و حتی دیگران رو حرم کردن .کیوان که زندگی دو تا آدم رو خراب کرد و زنه هم

- بیشتر
fatemeh
۱۴۰۰/۰۴/۱۲

اول از همه به کسانی که کتاب های غمگین و پایان تلخ دوست ندارند این کتاب رو اصلا پیشنهاد نمی کنم. قلم نویسنده خوب بود. موضوع خوبی رو هم انتخاب کرده و دور از کلیشه بود. از نقاط ضعف می تونم به

- بیشتر
نرگس
۱۳۹۹/۰۵/۰۸

اول داستان خوندم تکراری و خیلی حوصله سر بر بود ولش کردم

leili
۱۳۹۹/۱۰/۰۴

نثر کتاب که خیلی معمولی است. خلاقیت خاصی ندارد. هیچ تکنیک خاصی هم ندارد. بسیار هم کشدارو گزافه گویی دارد. در کل به کسی پیشنهادش نمیکنم.

نیتا
۱۳۹۹/۰۸/۰۵

داستان عشقی قدیمی که دوبازه زنده می شود. با وجود روان بودن متن و قلم قوی نویسنده، من کتاب رو دوست نداشتم. به نظرم شخصیتهای میانسال داستان، رفتاری در حد دانش اموز دبیرستانی داشتند. مخصوصا کلیات داستان و شخصیتها بسیار

- بیشتر
الهام بانوو
۱۴۰۲/۰۷/۱۵

اگه بنفش مایل به لیمویی رو بخونین و بعد اینو بخونین متوجه میشین که کتابای نویسنده تقریبا یه مدل حرف برای گفتن داره یه اکیپ دوستان قدیمی که اغلب باسوادنو تو دانشگاه باهم دوست شدن کسی عاشق کس دیگه و الی آخر داستانش جذابیت

- بیشتر
minaviva
۱۴۰۲/۰۲/۰۸

از نشر چشمه همچین کتابی بعید بود بیست صفحشو به زور خوندم

هانيه
۱۳۹۹/۱۲/۲۲

نمیشه گفت رمان بدی بود ولی انتظار هیجان و یا احساس بیشتری از شخصیت های داستان داشتم یه کم یخ بود .

ای کاش انسان ها می توانستند به جای بیست سالگی در چهل سالگی برای زندگی شان تصمیم بگیرند.
n re
فکری که ناراحت باشد بهترین جای دنیا هم ناراحت است.
fatemeh
«خوشم می آید خدا برایت از زمین و آسمان سوژه می فرستد. این هم از سورپرایز امشب.»
سپیده
گاهی آدم ها بزرگ ترین ضربه ها را از عزیزترین موجودات زندگی شان می خورند
fatemeh
وارد خیابان ولی عصر شدند. خیابان مورد علاقه اش. خیابان خاطرات. خیابان پیاده روی های طولانی و رستوران های به یادماندنی. درخت ها لُخت بودند. برگ چنارها ریخته بود. کناره های جوی های آب یخ زده بود.
سپیده
«اگر بخواهی همیشه همه را راضی نگه داری آن وقت خودت هیچ وقت طعم رضایت را نمی چشی.»
fatemeh
گاهی غصه از قلب می آمد و می رسید به گلو و درست در وسط گلوی آدم گیر می کرد. در چنین مواقعی نفس آدم بند می آمد، به هر دری می زد تا نفسش باز شود اما نمی شد. غم همان جا می ماند. می ماند و جا خوش می کرد.
fatemeh
تهران بزرگ و درندشت شده بود با ساختمان های بلند و بزرگراه های پیچ در پیچ. فکر کرد: «فرامرزی چه طور همه ی خروجی ها را درست می رود؟!»
سپیده
گاهی به نفع آدم است که از خاطرات گذشته فرار کند.»
n re
گاهی آدم ها بزرگ ترین ضربه ها را از عزیزترین موجودات زندگی شان می خورند.
نیتا

حجم

۴۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۸۰ صفحه

حجم

۴۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۸۰ صفحه

قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
۶۵,۰۰۰
۵۰%
تومان