کتاب عقل و ضدعقل در روزگار ما
معرفی کتاب عقل و ضدعقل در روزگار ما
کتاب عقل و ضدعقل در روزگار ما، شامل دو مقالهی خواندنی از فیلسوف اگزیستانسیالیست سده بیستم، کارل یاسپرس است که با ترجمه ضیاالدین تاج در اختیارتان قرار دارد.
دربارهی کتاب عقل و ضدعقل در روزگار ما
کتاب عقل و ضدعقل در روزگار ما شامل دو مقاله از کارل یاسپرس است. مقالهی اول با عنوان عقل و ضدعقل در روزگار ما تعریفی از عقل دارد. سپس نحلههای فلسفی ناسازگار با علم و عقل را که از منظر او در مارکسیسم و روانکاوی تجلی یافتهاند، نقد میکند و پیامدهای ضدعقل این نحلهها را برمیشمرد. مقالهی دوم کتاب، فلسفهی من نام دارد. در این مقاله، یاسپرس نخست با نگاهی از درون و بر پایه تجربههای خود، سیر گرویدن خود را به فلسفه روایت میکند، سپس به موضوع تبدیل سنت به بخشی از هویت ما میپردازد و استدلال میکند که ما حقیقت را از منابع موجود در سنت تاریخیمان درک میکنیم. در این بخش، او خصیصههای تاریخ فلسفی فلسفه را تبیین میکند.
کتاب عقل و ضدعقل در روزگار ما را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به مطالعات فلسفی از خواندن کتاب عقل و ضدعقل در روزگار ما لذت میبرند.
دربارهی کارل یاسپرس
کارل تئودور یاسپرس، روانپزشک و فیلسوف اگزیستانسیالیست آلمانی ۲۳ فوریه ۱۸۸۳ در آلمان متولد شد. او ابتدا به تحصیل در رشتهی حقوق پرداخت و بعد به سراغ روانپزشکی رفت. در آستانهی چهل سالگی به سراغ فلسفه رفت و از سال ۱۹۳۰ میلادی به تدریس فلسفه مشغول شد. در نهضت نازی به علت اظهار افکاری که مخالف با نازیسم بود، از کار برکنار شد و پس از شکست آلمان (۱۹۴۵) از نو سمت فوق به او واگذار شد. یاسپرس در در سال ۱۹۴۸ استاد دانشگاه بازل شد و در نهایت در ۲۶ فوریه ۱۹۶۹ بر اثر حملهی قلبی چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب عقل و ضدعقل در روزگار ما
مارکس در دنیای فارغ از خدا به پیامبری تبدیل شد که مناسب این جهان است. او از کسوت مبشر علم ظهور کرد، اما علمی که اصلاً نمیتوان آن را علم پنداشت. او به مثابهٔ انسانی ظهور کرد که نه به نام خدا، بلکه به نام تاریخ، فرمان میدهد. بطلان هولناک این بهاصطلاح وحدت بین ایمان، علم و عمل و تلاش برای اثبات و توجیه هر امر براساس دیالکتیکْ کاملاً آشکار است؛ اما این حقیقت محض که چنین ایمانی وجود دارد کافی است تا انسان را دچار وحشت و حیرت کند؛
از این تلاش برای واقعیتبخشی به پوچی، فقط نابودی و خشونتِ بیهدف سر برمیآورد.
روانکاوی به مثابهٔ نیرویی فعال در سراسر جهان امروز، وعدههایی خارقالعاده به ما میدهد و مدعی است که شناختی تام از انسان ارائه میکند و شادی کامل را به ارمغان میآورد. روانکاوی در ابتدا در عرصهٔ پزشکی شکل گرفت، اما به هر عرصه از زندگی انسان هجوم آورد و اکنون خود را مهیا میسازد تا پزشکی را یکسره به انقیاد خود درآورد. جای هیچ تردید نیست که جنبش روانکاوانه عمدتاً از طریق یافتههای فروید به شناخت ما از انسان یاری رسانده است. این یافتهها در درون روانپزشکی با یکدیگر درآمیخته است. نقد روشهای پژوهش روانکاوان و اهمیت و محدودیت نتایج حاصل از آنها از مدتها پیش آغاز شده است و تکرار آن ضرورت ندارد. همهٔ کسانی که به یافتههای معتبر و علمی روانکاوی علاقهمندند، این یافتهها را همانند حقایق علمیِ هیپنوتیزم میپذیرند، اما سنجیده عمل میکنند تا در مورد اهمیت آنها مبالغه نکنند.
حجم
۹۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه
حجم
۹۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۳ صفحه