کتاب حرف بزن، خاطره! خودزندگینامهی بازنویسیشده ویلادیمیر نابوکوف
معرفی کتاب حرف بزن، خاطره! خودزندگینامهی بازنویسیشده ویلادیمیر نابوکوف
«حرف بزن خاطره» خودزندگی نامه ولادیمیر نابوکوف (ناباکوف)، نویسنده، شاعر، منتقد و مترجم اهل روسیه است. خانوادهٔ او در سال ۱۹۱۷، حین انقلاب بلشویکی، از سن پترزبورگ به کریمه گریختند و بعد به اروپا مهاجرت کردند. نابوکوف تا سال ۱۹۲۲ در کالج ترینیتیِ کمبریج ادبیات روسی و فرانسوی خواند و دو دههٔ بعد را در پاریس و برلین با نام مستعار «سیرین»، عمدتاً بهروسی، شعر و داستان نوشت. او در سال ۱۹۴۰ به ایالات متحدهٔ امریکا نقل مکان کرد و ضمن تدریس زبان و ادبیات روسی، و نویسندگی خلاق در دانشگاههای استنفورد، کورنِل، هاروارد و کالج ولزلی، حرفهٔ درخشان ادبیِ خود را به عنوان شاعر، رماننویس، مموآرنویس، منتقد و مترجم پی گرفت. بعد زا موفقیت بی نظیر رمان «لولیتا» نابوکوف تصمیم گرفت تدریس را کنار بگذارد و خود را تماموقت وقفِ نوشتن کند. او در سال ۱۹۶۱ به مونتروِ سویس نقل مکان کرد و ۲ ژوئیهٔ ۱۹۷۷ در همین شهر درگذشت.نابوکوف، که یکی از نویسندگان قهارِ قرن دانسته میشود، چه در زبان انگلیسی و چه در زبان روسی، شماری از آثار انگلیسیِ خود ــ از جمله لولیتا ــ را به روسی ترجمه کرده و بر ترجمهٔ انگلیسیِ آثار روسیاش نیز نظارت داشته است. «حرف بزن، خاطره» خاطرات ویلادیمیر نابوکوف از سن پترزبورگ تا تا سننَزِر را از اوت ۱۹۰۳ تا مه ۱۹۴۰ دربر میگیرد.
بخشی از کتاب:«صبحهای تابستانِ روسیهٔ افسانهایِ کودکیام، بهمحض بیدار شدن، چشمم شکافِ لای آفتابگیرهای سفید داخل را میجست. اگر شکاف خبر از پریدهرنگی آبکیای میداد، همان بهتر که اصلاً آفتابگیرها را باز نمیکردی تا چشمت به روزی دلگیر نیفتد که برای تصویرش در گودال آبی ژست گرفته بود. فهمِ آسمانِ گرفته، شنِ ماسیده، کُپهٔ حریرهمانندِ شکوفههای قهوهایِ خیسِ ریخته زیر بوتهٔ یاسهای بنفش ــ و آن برگِ صافِ پژمرده (اولین تلفات فصل) ی چسبیده به نیمکتی خیس در باغ ــ از پسِ خطِ نوری کمجان چهقدر میتوانست یأسآور باشد!اما اگر شکافْ تلألؤیی بلند از درخششی شبنمگون داشت، سر از پا نمیشناختم تا پنجره را به تمنای گَنجش بگشایم. به یک ضربه، اتاق به نور و سایه تقسیم میشد. برگهای چرخان، در آفتابِ درختانِ توس، تهرنگِ نیمشفافی به رنگ سبزِ انگوری داشتند و در مقابل، مخمل تیرهٔ نرادها بود در زمینهٔ آبیِ سیر که مشابهش را، سالهای سال بعد، تنها در منطقهٔ کوهستانیِ کلورادو دیدم.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
نظرات کاربران
خیلی ارزونه یکمی گرونتر ش کنید ضرر می کنید ها
🟠بسیار خواندنی و شیرین، با وجودی که ترجمه متاسفانه بسیار پایینتر از سطح چنین شاهکاریست. البته از انصاف نباید گذشت که از آن کتابهایی است که ترجمهاش پدر مترجم را درمیآورد. به طور کلی از آنجا که نابوکوف به چند