کتاب تصویرها
معرفی کتاب تصویرها
کتاب تصویرها نوشته اینگمار برگمان است که با مقدمه وودی آلن و ترجمه گلی ترقی منتشر شده است. در این کتاب از روند شکلگیری داستان فیلمهایش و چگونگی ساخت آنها گفته میشود و مخاطب با خواندن این کتاب به مرور با زندگی برگمان آشنا میشود.
درباره کتاب تصویرها
در این کتاب خواننده گام به گام با این فیلمساز مشهور همراه میشود و داستان ساخت فیلمهایش را میخواند. از زمان ایده تا ساخت.
در فصل اول برگمان به طور خلاصه داستان زندگیاش را توضیح میدهد، از رنجی میگوید که با دیدن دوباره فیلمهایش پس از سالها برای تدوین یک گفتوگو به او تحمیل شد و از قطع روابطش با آدمها در یک دوره از زندگیاش میگوید.
برگمان از فصل دوم به بعد نیز از چگونگی شروع به کار فیلمسازیاش میگوید؛ این که چطور آثار سینماییاش شکست خورد، یا چگونه به فیلمی موفق تبدیل شد. از دورانی میگوید که اچباری کار میکرده و به آن شغل لقب کشتی بردگان میدهد، در آن دوران سفارشی نمایشنامه و فیلمنامه مینوشته. کمکم به ماجرای ساخت فیلمهایش میرسد و همه چیز را از مراحل ساخت آنها توضیح میدهد.
خواندن کتاب تصویرها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به سینما پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب تصویرها
از قضای روزگار، به دنبال شرم سالها و فیلمهای بسیاری گذشت، تا اینکه در ۱۹۸۶ تصمیم گرفتم دوربینم را «بیاویزم». وقتی بود که میتوانستم کارم را به صورت کل ببینم و متوجه شدم دیگر نگران نیستم دربارهٔ گذشتهام حرف بزنم. مردم علاقهای صادقانه به فیلمهایم نشان میدادند که از روی ادب یا برای حمله به من نبود؛ از زمانی که بازنشسته شدم، بیخطر بودنم تضمین شده بود.
گهگاه با دوستم لاسه برگستروم۴ صحبت میکردیم تا برگمان به روایت برگمانِ جدیدی کار کنیم ــ کتابی که واقعیتر و عینیتر باشد. برگستروم بپرسد و من پاسخ بدهم، و این تنها شباهتش به کتاب قبلی بود. هر یک دیگری را تشویق میکرد که دستبهکار بشود، و ناگهان متوجه شدیم که درگیر کار شدهایم.
چیزی که پیشبینی نکرده بودم این واقعیت بود که نگاه به گذشته، گهگاه میتواند کار دردناک و کُشندهای باشد. کُشنده و دردناک آوای خشنی دارند، ولی بهترین واژههایی هستند که میتوانم به کار ببرم.
به دلیلی که پیش از این به ذهنم خطور نکرده بود، همیشه از دیدن فیلمهای قدیمیام پرهیز کرده بودم. و بدون استثنا هربار که مجبور شده بودم از روی کنجکاوی یا موردی دیگر آنها را ببینم، همیشه عصبی و دلگیر میشدم و احساس میکردم باید بروم ادرار کنم، یعنی به طرف دستشویی بدوم. اضطراب چنان بر من غلبه میکرد که احساس میکردم باید زار بزنم، وحشتزده، غمگین، دلتنگ، احساساتی و غیره میشدم.
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۱ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۱۱ صفحه