کتاب شب در مسیر غرب
معرفی کتاب شب در مسیر غرب
کتاب شب در مسیر غرب نوشتۀ بریل مرکام و ترجمۀ احسان نوروزی است. نشر چشمه این کتاب را روانۀ بازار کرده است. ارنست همینگوی، نویسندۀ مشهور امریکایی، این کتاب را یک کتاب محشر خوانده است.
درباره کتاب شب در مسیر غرب
کتاب شب در مسیر غرب، جذابیت خود را وامدار تکنیکهای پیچیده داستانی یا ساختار رواییاش نیست؛ بلکه مدیون شخصیت شگفتانگیز، درک بیواسطۀ زندگی و روایت بکر و غریزی بریل مرکام است.
ارنست همینگوی در نامهای به مکسول پرکینز، دربارۀ کتاب حاضر، اینگونه مینویسد:
«کتاب بریل مرکام، شب در مسیر غرب، را خواندهای؟ وقتی افریقا بودم نسبتاً خوب میشناختمش و هیچوقت گمان نمیکردم بتواند و بخواهد که دست به قلم ببرد، مگر برای نوشتن دفترچهی پروازش. از قرار معلوم، خیلی هم خوب نوشته، به شکل اعجابانگیزی خوب، آنقدر که من از خودم به عنوان یک نویسنده شرمنده شدم. حس کردم صرفاً یک نجار کلمات هستم، هر چه را در کار صیقل خورده باشد برمیدارم و بههم میخشان میکنم و بعضی وقتها یک خوکدانی معمولی میسازم. ولی او (بریل مرکام) فاتحهی همهی ما که خودمان را نویسنده میدانیم نوشته است. آن بخشهاییاش را که شخصاً اطلاع دارم، که یا خودم آنجا بودم یا در روایات مردم شنیدهام، کاملاً حقیقت دارند... امیدوارم این کتاب را بگیری و بخوانیاش، چون واقعاً کتاب محشری است.»
خاطرات بریل مرکام، کتاب شب در مسیر غرب، در سال ۱۹۴۲ منتشر شد ولی توفیق چندانی کسب نکرد (تقریباً در همان زمان که همکار و معشوق مرکام، آنتوان دو سنت اگزوپری، شازدهکوچولویاش را براساس فانتزیهایاش هنگام پرواز نوشت).
در دهۀ ۱۹۸۰، وقتی نامهای از ارنست همینگوی (که بریل مرکام را در شکارهای افریقاییاش دیده بود و دوستان مشترک زیادی داشتند) در ستایش از کتاب او کشف شد، بار دیگر ناماین نویسنده، بر سر زبانها افتاد و کتاباش دوباره چاپ شد.
خواندن کتاب شب در مسیر غرب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره بریل مرکام
بریل مرکام در سال ۱۹۰۲ در بریتانیا به دنیا آمد. وی نویسنده، ماجراجو، خلبان و پرورشدهندۀ اسب بود.
مرکام چهارساله بود که پدرش مزرعهای در افریقا (کنیای امروزی) خرید و در آن به پرورش اسب مشغول شد. او کودکیاش را میان بومیهای افریقا گذراند و به نخستین زنی تبدیل شد که بهتنهایی بر فراز افریقا پرواز میکرد. بریل مرکام، رکورد پرواز بر اقیانوس اطلس را شکست.
بریل مرکام زنی خستگیناپذیر بود که بسیاری از تفکراتی را که نسبت به توانایی زنان در عرصههای متفاوت وجود داشت، تغییر داد.
پس از عدم توجه به او و کتاباش، وقتی سراغ مرکام رفتند در فقر به سر میبرد و هنوز در هشتادسالگی به پرورش و تربیت اسب مشغول بود. دستمزد چاپ مجدد کتابش، او را از فلاکت نجات داد ولی کمی بعد در نایروبی جان سپرد.
بریل مرکام در سال ۱۹۸۶ درگذشت.
بخشی از کتاب شب در مسیر غرب
«دشتهای سرنگتی از دریاچهی نیارازا در تانگانییکا به سمت شمال و فراسوی مرزهای سفلای مستعمرهنشین کنیا گسترده شده است. این دشتها پناهگاه مردمان ماسایی است، و آنها بیش از هر قلمرو مشابهی در تمام افریقای شرقی حیوانات وحشی میپرورند. در فصل بیباران، این دشتها به خشکی و تیرگی پوست شیرهایی هستند که در این منطقه پرسه میزنند، و موسم باران که میشود این زمینها موهبت علفهای نرم را برای همهی حیواناتی که در کتاب نقاشی بچهها پیدا میشود به ارمغان میآورند.
بیپایاناند و خالی، ولی همانقدر حاوی گرمای حیاتاند که آبهای دریاهای مناطق حاره. مسیرهای عبور گاوهای افریقایی، گوزنهای یالدار و بزهای کوهی در این دشتها درهم تنیده شدهاند، و گودیها و درههای منطقه لگدکوب هزاران گورخر است. گلهای بوفالو دیدم که گاهبهگاه وارد چراگاههای بیشههای درختان خاردار میشدند، و هرازگاه قامت بیخیال کرگدنی استوار در امتداد افق حرکت میکرد، همچو تختهسنگی که جان یافته و به دنبال ماجراجویی باشد. هیچ جادهای نیست. هیچ روستایی نیست، هیچ شهری، هیچ خط تلگرافی. تا آنجا که چشم کار میکند یا پاها توان دارند یا میتوان راند، هیچچیزی نیست مگر علفزار و تختهسنگها و چندتایی درخت و حیواناتی که آنجا زندگی میکنند.
چند سال پیش، در سفر چندروزهی شکار تحت هدایت سروان جورج وود، که حالا پیشکار شکار اعلاحضرت دوک ویندزور بود، یکی از اعضای خاندان بانکدار راثشیلد چادرش را در دشتهای سرنگتی در نزدیکی کپهی عظیمی از این تختهسنگها علم کرد، جایی که هم از باد در امان بود و هم آب در نزدیکی. از آن وقت تابهحال گروههای شکار بیشماری که به گردش در طبیعت وحش میآمدند آنجا اتراق کردهاند، و هنوز اتراقگاه راثشیلد هم مکان بازدید تاریخی است و هم پناهگاهی برای شکارچیانی که با آمدن تا این نقطه، دستکم تا مدتی به آسایش جهان دیگر پشت کردهاند.
در اتراقگاه راثشیلد از محوطهی فرود خبری نیست، ولی قطعهزمینی هموار وجود دارد که طیاره میتواند رویش فرود بیاید، اگر باد مناسب باشد و خلبان محتاط.
بارها آنجا به زمین نشسته بودم و معمولاً هم بر سر مسیر فرودم شیر دیده بودم. بعضی وقتها مثل سگهای ولگرد راه میرفتند، بیتفاوت و سر حوصله، یا گاهی میشد که مدتی مکث کنند و روی کفلشان بنشینند، در گروههایی جمعوجور نر و مادهها و بچهشیرها با همان حالتی به طیاره خیره میشدند که آدم در پرترههای خانوادگی قابطلایی «دههی بنفش» هم میبیند.
منظورم این نیست که شیرهای دشتهای سرنگتی آنقدر به حضور دوربینهای فیلمبرداری کاوشگران مدرن عادت کرده و بیتفاوت شدهاند که طرز قرارگیریشان پیشاپیش هالیوودی شده است. ولی بسیاریشان آنقدر با گوشت گورخر تازهشکارشده رشوه گرفتهاند که میشود با این تمهید و به همراه لوازم فیلمبرداری تا سیچهل یاردیشان هم رفت، اگر سوار ماشین باشید.
ولی اگر پای پیاده همین اندازه نزدیک شوید، دیگر باور نخواهید کرد که شیر و گربه شباهتی بیش از پشم و سبیل داشته باشند. ولی آن وقتها چون آدمها هنوز با شمشیر زندگی میکردند، خوشبینانه است که انتظار داشته باشی شیر آروارههایش را پس بکشد، مخصوصاً که نمیتواند تظاهر ما به مسئلهی غیراخلاقی بودن خونریزی را از چهرهمان بخواند.
در مسیر عزیمت از نونگوه به سمت اتراقگاه راثشیلد پرواز کردم چون این نقطه بر سر راه پرواز وودی از شینیاگا در تانگانییکای غربی به نایروبی قرار داشت، و من میدانستم که وودی چه مرده و چه زنده خیلی دورتر از مسیر پروازش نخواهد بود.
او یک هواپیمای تکموتورهی کهلم ساخت آلمان میراند که مجهز بود به موتور بریتانیایی پابجوی با قدرت نود و پنج اسب بخار. اگر قرار بود این آمیزه مزیتی برای هوانوردی در چنین کشور وسیع و نامنتظرهای داشته باشد، طول بال فوقالعادهاش بود که اجازهی پرواز طولانی بیموتور و فرود با سرعت کم میداد.
این طیارهی کهلم، ولی، در هیچیک از موارد چابکی، فاصله، و استقامت در هوای بد مزیتی نداشت. نه بدنهی طیاره و نه موتورش طوری طراحی نشده بودند که قرار باشد کاری بیش از پرواز علیالسویه بر مناطق آباد و بهدقت خطکشیشده انجام دهند؛ و از نظر ما که در کنیا برای امرار معاش پرواز میکردیم، استفادهی ایست افریکن ایرویز از این طیارهها برای حملونقل و نیز خدمات مسافرتی، نشانگر نوعی پافشاری لجوجانه بر سنت پیشگامان بود.
نقشههای هوایی افریقا که آن وقتها قابل دسترس بود مقیاس ۱/۲۰۰۰۰۰۰ بود یک به دو میلیون. یک اینچ نقشه به معنای سی و دو مایل در آسمان بود، در قیاس با نقشههای هوانوردی اروپا که هر اینچ نمایانگر چهار مایل هوایی بود.»
حجم
۳۱۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۲ صفحه
حجم
۳۱۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۲ صفحه
نظرات کاربران
ترجمه افتضاحی داره.دادن دانشجو های رشته مترجمی ترجمه ش کردن،حتی به خودشون زحمت ندادن یکبار بخونن،ببینن ترجمه چطوری بوده،بعد به اسم خودشون زیر چاپ ببرن. انتشارات محترم بایدحداقل به فکر آبرو و اسم و رسم خودش و مترجمش باشه!!!!!!